طرفداری- مانوئل باریناس 84 ساله است، عینک تیره می زند و سبیل نازک سفیدی دارد که با موهای سفیدش همراه شود. او در منطقه مسکونی یک مدرسه کاتولیک در شمال مادرید زندگی می کند، به کمک یک عصا راه می رود و هر آخر هفته را در ویسنته کالدرون می گذراند؛ تنها می ایستد و بازی را از پشت تخته های تبلیغات کنار زمین و در میان عکاس ها و تکنیسین ها و توپ جمع کن ها نظاره می کند. بعد از هر بازی به سمت تونلی به راه می افتد که به کارک پارک(تونل عوضی ها) در زیر جایگاه جنوبی منتهی می شود، جایی که رسانه ها انتظار بازیکنان را می کشند، با دوربین های روشن و میکروفون به دست.
این شنبه آنها منتظر او بودند. مثل اکثریت قریب به اتفاق آنهایی که شغل او را دارند، که درست به همان اندازه که کارشان مهم است ناشناخته هم هستند، معمولاً کسی متوجه باریناس نمی شود اما اینبار متفاوت بود. او پیاده روی آهسته اش در کنار زمین را شروع کرده بود اما کسی دنبال او می گشت، که یعنی همه نگاه ها خیلی زود متوجه او می شد. "داشتم می رفتم خونه که حس کردم کسی زد روی شانه ام، برگشتم، فرناندو بود. در گوشم زمزمه کرد: این برای توست، تو کاری کردی که عاشق این رنگ ها بشوم. برای همه زندگی ام ازت ممنونم." این ها را با صدایی که به لرزه افتاده بود به زبان آورد.
بعد از پیروزی 3-1 برابر ایبار بازیکنان اتلتیکو برای هواداران دست زدند و به سمت تونل بازیکنان در غرب ورزشگاه، جایی که مانزانارس(رودخانه شهر مادرید) و بزرگراه از کنار آن عبور می کند به راه افتادند؛ اما تورس به شمال ورزشگاه رفت، به سمت ماریناس، "دنبالش می گشتم؛ می خواستم مطمئنم شوم که نرفته است. خوشبختانه در نرفته بود." وقتی به آنجا رسید، پشت دروازه، آنسوی تابلوهای تبلیغاتی، زیر نگاه هواداران، باریناس را به آغوش کشید، پیراهنش را درآورد و آن را به او داد. "او بیشتر از هر کس دیگری از داشتن این پیراهن احساس غرور خواهد کرد. او مسئول حضور من در اینجاست؛ او کسی بود که گفت من از پسش بر می آیم."
تورس باریناس را اولین بار دو دهه پیش ملاقات کرد. ده ساله بود و با پدر و برادرش ایسرا -دو ساعت زودتر - و به همراه 200 بچه دیگر خودش را به زمین خاکی Parque de las Cruces در کارابانچل رسانده بود، محدوده اتلتیکو. مدت کوتاهی بعد از زمانی که خسوس گیل سیستم پایه تیم را رها کرده بود، که منجر به از دست دادن رائول شد، حالا باریناس داشت همه چیز را از نو بازسازی می کرد. در نیمه های 20 دقیقه ای یازده به یازده بازی کردند و مربیان از ده به آنها نمره می دادند. باریناس بعد از دیدن تورس گفته بود:"به او 10 بده. در واقع به او 10 بده و کمی بیشتر."
پسرک مو طلایی و کک مکی -کلمات باریناس- بهترین نفر از بین 40 بچه ای بود که برای دور دوم تست به زمین های فدراسیون فوتبال مادرید Cotorruelo واقع در نزدیکی هتل Vía Lusitana دعوت شده بودند؛ او مدت کوتاهی بعد و در یازده سالگی به اتلتیکو پیوست. تورس آخر این هفته گفت:"می خواهم برای تیم اصلی بازی کنم و شاید حتی برای آنها گل بزنم." پیراهنی که به باریناس داد همانی بود که با آن گل صدمش را به ثمر رسانده بود.
مدتی طول کشید. حدوداً 15 سال بین دو گل فاصله افتاده بود. اولین گل تورس در برابر آلباسته در ژوئن 2001 به ثمر رسید، در 17 سالگی، فقط یک بچه بود، زمانی که باشگاه برای اولین بار از سال 1934 در دسته دو حضور داشت و احتمالاً بدترین دوران تاریخ خود را پشت سر می گذاشت. گل آخرش زمانی از راه رسید که او به تولد 32 سالگی اش نزدیک می شود؛ حالا او را فقط 'بچه' صدا می زنند و اتلتیکو احتمالاً بهترین دورانش را سپری می کند. وقتی اولین گلش را به ثمر رساند ژان-فرانسوا هرناندز هم تیمی اش بود؛ وقتی صدمی را زد پسر ژان-فرانسوا هم تیمی اش شده بود.
1-0 عقب بودند که اتلتیکو با دو ضربه سر از روی دو کرنر بازی را برگرداند، گل اول از چنان فاصله نزدیکی به ثمر رسید که نه فقط توپ، بلکه خیمنز زننده گل هم با آن به درون دروازه رفت- پیش از آنکه لحظه تورس در دقیقه 90 از راه برسد. او خودش را برای توپ ارسالی لوچیانو ویتو کش داد و اولین پیروزی اتلتیکو در چهار بازی اخیر را قطعی کرد؛ همچنین صدمین پیروزی دیگو سیمئونه در لالیگا را - آماری که مرد آرژانتینی سریعتر از هر مربی دیگری در تاریخ لیگ به آن دست یافت، به جز پپ گواردیولا و میگوئل مونوز.
اما این بازی درباره برد نبود، یا حداقل نه فقط درباره آن؛ به خاطر برد نبود که کالدرون منفجر شد و یا خدایا، در کنار زمین سیمئونه دست هایش را رو به آسمان گرفت طوری که گویی دعایش مستجاب شده بود؛ همچون یک رستگاری مذهبی. "احساساتی بود. می خواستم تبریک بزرگی به او بگویم."
پشت سر او مسئول لباس تیم دیمکو این طرف و آن طرف می رفت و دنبال چیزی می گشت. آن را به سیمئونه داد که آن را به کاراسکو داد که خیمنز را صدا زد و به دو آمد و آن را گرفت و به تورس رساند. پیراهن اتلتیکو با عدد 100 بر پشتش. تورس تایش را باز کرد و آن را به هواداران نشان داد، که از جا برخواستند تا تشویقش کنند. بعد آن را به سمت هواداران در جایگاه جنوبی پرت کرد... و به آنها نرسید. یک مامور امنیتی آن را از کف زمین جلوی جایگاه برداشت و دوباره پرتابش کرد.
چند وقتی می شد که آن پیراهن تهیه شده بود. مدتی طول کشید. تورس برای 20 بازی روی 99 گیر کرده بود؛ نود و نهمی در برابر ایبار بود و حالا همچنین صدمی؛ یک دور کامل بازی ها سپری شده بود. اتلتیکو یک بار دیگر با همه تیم ها در لالیگا بازی کرد بدون اینکه تورس به آمارش اضافه کند. شنبه در ورزشگاه نه فقط خوشی که آسودگی هم بود. که انگار عدالت سرانجام برقرار شده بود، که انگار او بالاخره آزاد شد. انگار همه آنها آزاد شدند. خوشحال بودند که می توانند گل صدمش را جشن بگیرند و حتی خوشحال تر از شیوه ای که او آن را جشن گرفت، مثل تورس: یکی از آنها، آگاه از جایی که در آن هست و جایی که از آن آمده بود.
سخت است که بگوییم تورس در کالدرون چقدر بزرگ است، جایی که بعد از رفتنش پیراهن لیورپول را به تن می کردند و گلی که رقم زننده اولین قهرمانی اسپانیا بعد از 44 سال بود را متعلق به خود می دانستند؛ و کمترین دلیلش، درست مثل بعد از قهرمانی در جهان این بود که او خودش را در پرچم اتلتیکو پوشاند. آنها عاشق 'بچه' هستند، که همیشه حمایتشان کرد و آنطور که آنها به قضیه نگاه می کنند کسی بود که تیمشان را از دسته دو بیرون کشید؛ که آنها را ترک کرد تا دنیا را فتح کند اما هیچوقت فراموششان نکرد و به قول بازگشتش وفا کرد. اما کم کم این حس به وجود آمده بود که ممکن است تا همیشه روی 99 بماند، مثل یک سرخورده ابدی. احتمال بی رحمانه ای بود اما واقعی.
محرومیت اتلتیکو از خرید بازیکن در این پنجره زمستانی توجهات را به آینده متزلزل و غیرمنتظره او در کالدرون جلب کرده بود. تورس رسماً در اختیار میلان است و به صورت قرضی در اتلتیکو. قراردادش در پایان فصل به اتمام می رسد و تصور بر این بود که او که در آن زمان بازیکن آزاد خواهد شد برای باقی دوران حرفه ای خود به اتلتیکو خواهد پیوست- البته با دستمزدی بسیار پایین تر. اما اگر این محرومیت تا پیش از آغاز پنجره تابستانی قطعی شود چنین مسئله ای را غیرممکن می کند. تنها راهی که می شد از ادامه حضور تورس در کالدرون اطمینان حاصل کرد امضای قراردادی با او در ژانویه بود که این کار را نکردند.
حتی اگر هم بتوانند که در تابستان بازیکن بگیرند دیگر معلوم نبیست که بخواهند او بماند. با اینکه سیمئونه از اهمیت حس 'تعلق' حرف زد و تورس را در آغوش کشید، اعتراف کرد که آینده اش بسته به عملکرد او خواهد بود.
تورس هفت سال و نیم بعد به اتلتیکو برگشت، قهرمانی با حسی از امتنان که به خانه برمی گردد و مصمم برای ادای دین است. او هیچوقت رئال مادرید را شکست نداده بود و در 'اولین بازی دوباره اش' در جام حذفی این کار را کرد، هشت روز بعد برای اولین بار در برنابئو هم گلزنی کرد؛ و برای بار دوم هم. او حتی 38 ثانیه بعد از آغاز بازی دور بعد برابر بارسلونا هم گل زد و در آن پیروزی 4-0 برابر رئال مادرید پاس گل هم داد. اما در نهایت در کل فصل فقط سه گل زد و گل شنبه اش هم سومین گل این فصلش بود.
در برابر ایبار به عنوان بازیکن ذخیره به میدان آمد. فقط هفت بار در لیگ فیکس بوده است که آخرین بارش سال گذشته بود. به نظر سیمئونه دیگر برایش جایی نداشت. وقتی مهاجم هستید مشکلاتتان دوچندان است، جایی برای قایم شد نیست، حالا هر چقدر هم که هواداران تحسینتان کنند - و برای خیلی از هواداران اتلتیکو تورس مهمترین بازیکن تاریخ آنهاست؛ و با وجود اینکه او حرف های درست را به زبان آورد - همانطور که همیشه اینکار را من کند - احساس می شد که پایان نزدیک است.
در طول پنجره زمستانی این ایده مطرح شد که تورس می تواند همین حالا برود، اما کسی که رفت جکسون مارتینز بود. عکسی از نه مرد در یک اتاق: هشت تای آنها در حال نیشخند زدن، تنها کسی که نمی خندد آنی است که باید برود چین و فوتبال بازی کند. جکسون این انتقال را قبول کرد، تورس نمی پذیرفت. مدیرنامه اش از پیشنهادی گفت که او را تبدیل به یکی از پردرآمدترین ها در دنیا بدل می کرد اما او نمی خواست برود: قهرمان جام جهانی و جام ملت های اروپا و لیگ قهرمانان اروپا و جام یوفا می خواست با باشگاهش هم چیزی ببرد، می خواست به خودش این شانس آخر را بدهد، حتی اگر در تابستان مجبور به رفتن بشود. به علاوه، چطور می توانست با 99 تا برود؟
وسوسه برانگیز است که بگوییم صدمین گل تورس به تنهایی تصمیم برای ماندن را توجیه می کند، که هر اتفاق دیگری بیفتد شنبه هیچوقت از او گرفته نخواهد شد؛ که مهم نیست چه پیش بیاید پیراهنی که او به باریناس داد و باریناس تصمیم گرفت آن را با همه به اشتراک بگذارد برای همیشه در موزه آویزان خواهد بود. اما همانقدر که طبیعی، ضروری هم هست که به فراتر از این نگاه کنیم. این ریسک وجود دارد که صدمی اش آخرینش هم باشد، پایان و نه فقط یک توقفگاه؛ اما همچنین می توان به صدمین گل به چشم رهایی نگاه کرد تا چیز ها را متفاوت دید، که به امید به چیزهایی بیشتر چنگ انداخت. مخصوصاً که اوضاع دیگر مثل یک هفته پیش نیست.
سیمئونه گفت: "شکست جکسون شکست من است." تقصیر او، فرصت تورس؟ وقتی پای اعداد وسط می آید تورس کمتر از دیگر مهاجمان تیم نیست؛ به غیر از گریزمان که 12 گل در لیگ زده است، جکسون با دو گل رفت، کوریا دو گل، کاراسکو سه تا و ویتو یک گل زده است. تورس حالا سه گله است. مهمتر از آن او حالا صد گله است، اضطراب و نیاز سرانجام پاسخ گرفته اند:"خوشحالم که او برگشته است." سیمئونه این را گفت. سیمئونه هم به این گل نیاز داشت. جکسون هفته پیش رفت و تورس همزمان آمادگی اش را بازیافت. پنچشنبه شب او سراغ یک خرافه قدیمی را گرفت: بیرون رفت تا همبرگری بخورد. دو روز بعد گلزنی کرد، 20 بازی از آخرین گلش، 15 سال از اولین گلش و 21 سال از زمانی که باریناس نگاهش به پسرک ده ساله مو طلایی کک مکی افتاد.