بعد از انتشار یک پست اینستاگرامی توسط علی کریمی در خصوص «کوروش» کسانی به او حمله کردند و لقب «سلبریتی بیسواد» را به او دادند، که احتمالاً یکی از رویاهایشان این است که با او سلفی بگیرند. در اینکه فوتبالیست جماعت خیلی وقت و حوصله کتاب خواندن ندارد، کمتر کسی تردید دارد اما ما که فوتبالیست حرفهای نیستیم چقدر «غیرسلبریتی باسوادیم»؟
آیا «کتاب خواندن» به تنهایی فضیلت است؟ کسانی را میشناسیم که کتابخانه چند صد جلدی دارند اما از آن به عنوان دکور استفاده میکنند. دوستانی داریم که هاردهای چند ترابایتی پُر از فیلم دارند اما فرق «اجارهنشین» ساخته داریوش مهرجویی با «اخراجیها»ی مسعود دهنمکی را نمیدانند و به هر دو میگویند اثر فاخر! خواندن کتابی که در آن پدیده عام «فوتبال» با موضوع پیچیده «فلسفه» کنار هم آمدهاند باعث میشود به انسانهای متفاوتی تبدیل شویم؟
وقتی کتاب « فوتبال و فلسفه» را میخواندم به این فکر میکردم که آیا خواندن این کتاب مسیر پیشرفت یک فوتبالیست را عوض میکند؟ مثلاً اگر «محسن ربیعخواه» این کتاب را بخواند، فوتبالش چشمنواز میشود؟ یا «سوشا مکانی» بعد از خواندن، متحول میشود و شلوار باب اسفنجی نمیپوشد؟ تماشاگری که کتاب را بخواند به جای «شیر سماور»، از ارسطو و افلاطون جمله نثار داور میکند؟ شاید این اتفاقات نیفتد اما قطعاً به آنها کمک میکند فوتبال را به شکل دیگری ببینند.
«عیسی عظیمی» روزنامهنگار قابلی است. در چینش واژهها هنرمند است. اشارههای ظریفش به حوادث و اتفاقات روزمره و گاه عادی، میتواند باعث تبدیل شدن آنها به اثر هنری شود. او کتاب «فوتبال و فلسفه» را ترجمه کرده است. ترجمهای تا مغز استخوان واژهها. آنقدر که انگار کتاب را خودش نوشته است.
به مناسبت انتشار این کتاب که علیرغم حجیم بودن، خواندنی و روان است با او به گفتگو نشستیم.
– ترجمه کتاب در حوزه فوتبال اساساً چه ضرورتی دارد؟
پیش از پاسخ به هر سوالی درباره ضرورت ترجمه این کتاب، لازم میدانم درباره چیستی فوتبال حرف بزنیم و برسیم به نکاتی که در نگاه اول ممکن است بدیهی به نظر برسد. فوتبال و جذابیت و دربرگیری عجیب آن به عنوان پدیدهای مدرن، چنان با زندگی روزمره ما درآمیخته که صحبت درباره چیستی آن به عنوان امری بدیهی به حاشیه رفته است. پس ما ابتدا نیازمندیم با فوتبال به عنوان مفهومی نو و البته بیرونی که عارضمان شده روبرو شویم. بازی سادهای که کمی بیشتر از صد سال پیش در انگلستان متولد شده، امروز به عنوان چیزی فراتر از ورزش در سطح جهان ساری و جاری است. از روند این گسترش سریع و سیلآسا هم اگر چشم بپوشیم، امروز با پدیدهای مواجهیم که دنیای ما بدون آن غیرقابل تصور به نظر میرسد. این مواجهه بدون شک نیازمند فلسفیدن است. به این معنا که باید درباره چیستی و چرایی آن صحبت کرد و ضرورت انتشار کتاب فوتبالی دقیقاً از این بایستگی سرچشمه میگیرد.
– کتاب «فوتبال و فلسفه» چه کمکی در این مسیر میکند؟
این کتاب در واقع فتح بابی است در رهیافت فلسفی به فوتبال. اگر قانع شده باشیم که پدیدهای مثل فوتبال نیاز به بازشناسی و تعمق دارد، احتمالاً خیلی زود به این سوال میرسیم که چرا فوتبال اینقدر جذاب است؟ این سوال، عنوان فصل اول همین کتاب است و نویسنده فصل میکوشد به صورت روشمند و استدلالمحور به یکی از بدیهیترین سوالات ما در مورد فوتبال پاسخ بدهد. به عنوان مثال ما بسیار شنیدهایم که فوتبال جذاب است چون شبیه به زندگی است. اینجا اما عناصر این شباهت جزء به جزء و ریز به ریز بررسی و معرفی میشود و خواننده در پایان فصل تصویر روشنی از چگونگی بازتولید درام زندگی در قالب فوتبال به دست میآورد.
– کتاب فوتبال و فلسفه به کار چه کسانی میآید؟ مخاطب عام این کتاب چه کسانی هستند؟
در واقع هر کس که به نوعی با فوتبال درگیر باشد از خواندن این کتاب لذت خواهد برد اما کتاب برای کسانی نوشته شده است که دنبال چیزی بیشتر از لذت در فوتبال هستند. این بازه بزرگی از آدمها را شامل میشود چون علاوه بر اینکه علاقه به فوتبال تقریباً همهگیر است، بسیاری از این علاقهمندان هم فقط ببننده فوتبال نیستند و درباره آن مطالعه دارند. حالا این مطالعه لزوماً عمیق نیست و در بسیاری از موارد به خواندن نشریات ورزشی محدود میماند اما به نظر من بخشی از داستان هم این است که ما به این خواننده جهت ندادهایم و محتوای مورد علاقهاش را تأمین نکردهایم. در جریان ترجمه این کتاب من با بسیاری از این فوتبالبینهای عام صحبت کرده و به شخصه دیدهام که چقدر صحبت درباره معنا، زیبایی شناسی، اخلاقیات و … در حوزه فوتبال میتواند برای آنها جذاب باشد. این فارغ از جذابیت ذاتی «دانستن» است که به هر حال میتواند همه را جذب کند؛ از جمله کسانی را که چندان شوقی هم به تماشای فوتبال نشان نمیدهند اما به شناخت پدیدهها و به ویژه چیزهای عامهپسندی که در زندگی روزمرهشان حاضر است، علاقه دارند.
– مضمون کتاب بیشتر به فوتبال میپردازد یا به فلسفه؟
کتاب در واقع متنی بینرشتهای است و از زاویه فلسفه درباره فوتبال صحبت میکند. هرچند که عکس این نگاه هم صدق میکند اما نکته این است که هدف نویسندگان پرداختن به فلسفه نبوده است. سیویک فصل کتاب توسط چهل نویسنده و فیلسوف معاصر از نقاط مختلف جهان نوشته شده است که نقطه اشتراک آنها نه فقط علاقه به فوتبال که درگیری با آن بوده. بسیاری از این نویسندگان، بازیکن، مربی یا داور فوتبال بودهاند و این علاقه را گاه تا مدارج بالا هم پیگرفتهاند. آنها در این کتاب با استفاده از دانش و تخصص فعلیشان یعنی فلسفه، به دلمشغولی پیشینشان یعنی فوتبال پرداختهاند و همین نکته باعث تولید متنهایی شده که از مواجهه واقعی فوتبال و فلسفه حرف میزند.
– معرفی پشت جلد کتاب تعداد زیادی سوال است درباره فوتبال. پاسخهایی که در کتاب به این سوالها داده شده تا چه حد عینی و قانعکننده است؟
واقعیت این است که فلسفه بیشتر از آنکه پاسخ سوالات ما را بدهد، راه اندیشیدن درباره آنها را به ما نشان میدهد. وقتی میپرسیم چرا فوتبال اینقدر جواب است پاسخ میتواند یک جمله چند کلمهای هم باشد اما پاسخ قانعکننده چیزی است که دستگاه فکری ما را به کار بیندازد تا تمامی جواب موضوع را بررسی کنیم. یا وقتی میپرسیم که اگر نیچه امروز زنده بود از چه تیمی طرفداری میکرد و میشنویم از آرسنال، نیازمندیم عقاید نیچه را بررسی کنیم و در عین حال با فلسفه فوتبال آرسنال و آرسن ونگر مطابقت بدهیم. درباره بقیه سوالات هم همین است: همیشه تیم بهتر بازی را نمیبرد؟ معجزه چه نسبتی با مارادونا و فوتبال دارد؟ شانس چقدر در فوتبال نقش دارد؟ ایراد ضد فوتبال در چیست؟ چرا زیبا بازی کردن، اخلاقا بهتر است؟ وقتی مهاجمی از آخرین مدافع رد شده و میرود که گل بزند، تحت چه شرایطی خطای مدافع روی او اخلاقی است؟ و… پاسخ به این سوالات البته میتواند عینی و کوتاه باشد اما این کتاب ما را با این پرسشها درگیر میکند و باورها و دانستههای فلسفیمان را به چالش میکشد و نکته مهم اینکه این چیزها در زندگی روزمرهمان هم حضور دارند و پا را از حوزه فوتبال محض فراتر میگذارند.
– ترجمه این کتاب با توجه به تم فلسفی آن سخت بود؟
کتاب خوشبختانه برای مخاطب عام نوشته شده و از این لحاظ چندان متن سنگین و آکادمیکی محسوب نمیشود اما باید اعتراف کنم که در ترجمه برخی مطالب ناگزیر از مراجعه مکرر به دوستان فلسفهدان بودم که همینجا از آنها تشکر میکنم. عمدهترین مساله اما همان تعدد نویسنگان و لحن و نثر متفاوتشان بود که البته در ویرایش تد ریچاردز، مؤلف کتاب تا حدود زیادی رفع شده بود اما با این حال کمی کار را مشکل میکرد. این البته باعث تنوع دیدگاهها هم شده که میتوان آن را از نقاط قوت کتاب محسوب کرد.
– انتشار کتابهایی از این دست چقدر میتواند برای فوتبال ما مفید باشد؟
واقعیت این است که نگاه جدی به فوتبال فارغ از علاقه ما به آن، دارد راه خودش را پیدا میکند. چنین نگاهی اما به شدت نیازمند منابع فکری است. خوشبختانه در سالهای اخیر تلاشهای خوبی در این حوزه شده اما کافی به نظر نمیرسد. عمیقاً امیدوارم روزی فرهنگ عمدتاً شفاهی فوتبال ما هم به صورت مکتوب عرضه شود و به عنوان مرجع در دسترس کسانی قرار بگیرد که فوتبال را جدیتر و با نگاه عمیقتر دنبال میکنند.