از مودریچ تا شوکر ؛ شبی که در شهر آرزوها قدم زدیم و خدا آن جا بود...
گلویش را صاف کرد، مکث کرد، تلاش کرد تا صحبت کند اما بغض گلویش نمی گذاشت! لب هایش را که تکان داد، اشک ها سرازیر شد، گفته بود که از آن لحظه ای که نامش جزو بهترین ها بوده در شهر آرزوهایش قدم زنان راه را طی می کرده، درخانه اش بارها تمرین کرده بوده که معجزه ای رخ داده و او بالاتر از زیدان بهترین بازیکن جهان شده.
باز هم مکث کرد، گفت نمی توانم جلوی اشک هایم را بگیرم، اما من تمام این مدت در شهر آرزوهایم شب ها را صبح کردم و دیگر تحمل نکرد و دستش را بر لنز دوربین ها گذاشت و رفت. رفت و رفت..
دیگر فرصتی به او نرسید تا باری دیگر در شهر آرزوهایش قدم بزند و خوش بگذارند..
این قسمتی ازقصه داورشوکر بود، همان شبی که زیدان با ۲۴۴رای بهترین بازیکن سال لقب گرفت و او با ۶۸ رای دوم شد. دو رای بیش از رونالدو نازاریو اما کسی نمی گوید دوم کیست و کسی درآینده توجهی نخواهد کرد و این را همه می دانستیم...
اما یکی بود یکی نبود، پسری بود با یک توپ که پارکینگ های شهر را استادیوم فرض کرده و از آن سو به سوی دیگر می دوید، خانواده اش جان می کندند تا او را به آرزویش برسانند.
لوکا؛ بزرگ و بزرگ تر شد و کشورش کاملا استقلال پیدا کرده و نامش کراواسی بود. دیگر خبری از شلیک نبود، خبری از تظاهرات و سرصدای هم خویش های خود نبود، نه نبود و کراواسی دیگر برای آن ها بود، برای او و خانواده اش...
مودریچ قد کشیده، موهایش بلند تر شده، به لندن رفته و درخشیده، اوج گرفته و اوج، به مادرید رفته و عضوی از کهکشانی ها شده...
اما از دوران اوجش فاصله گرفته، مارکا در سال 2012 او را بدترین خرید لالیگا معرفی کرده اما او نیش و کنایه ها را به هیچ گرفته، طعنه ها را فراموش کرده و باز هم مانند دوران کودکی با عشق به آرزویش فکر می کرده، قدم به قدم به هدفش نزدیک شده تا اینکه به یکی از بزرگان کهکشانی ها لقب گرفته است..
به خود که آمد، امید اول کراوت ها برای جام جهانی شده، با شرکا به فینال رسیده و مقابل فرانسه زانو زده اند، بازی را باخته اند و او مانند یک کودک گریه می کند، بهترین بازیکن جام لقب گرفته اما هیاهویی ندارد، لبخندی برلب هایش نیست اما ایمان داشتیم که او شانس اول توپ طلا است، درک کرده بودیم که او می تواند طلسم افسانه های رونالدو و مسی را بعد از ده سال خاتمه بدهد...
نامش را با زیبایی خاص همه شنیدند، همه کیف کرده بودند، برایش دست می زدند، هم تیمی هایش ذوق زده و خانواده اش از ذوق خوشحالی چند قطره اشک شوق ریختند..
همه بودند. همه بزرگان به غیر از آن دو، همان دو که خود می دانستند که امسال خبری از آن ها نیست. دیگر خبری از جدال آن ها نیست.
شبی که هرگز کسی اهمیتی به بودن آن ها نداد. کسی نگفته بود که چرا رونالدو و مسی حضور ندارند. آن ها چشم گرد کرده بودند که افسانه جدید فوتبال را شاهد باشند.
افسانه ای که شاید تک ساله باشد اما همانی است که به خیلی از داستان ها خاتمه داد.
قطعا در طول این ده سال بزرگانی چون مودریچ بودند که می توانستند این جایزه را تصاحب کنند اما حق آن ها خورده شد.
مانند ریبری_ اینیستا_ نویر و... اما امشب او بود که بهترین بود.
بدون هیچ شَک و نیش، بدون هیچ کنایه و تعجبی، بدون هیچ حقی که پایمال شود و خدا این بار آنجا بود...
✍نویسنده ؛ ابوالفضل کریم آبادی (صدر)
@FootFuniran