اختصاصی طرفداری- هنگامی که در بعد از ظهر شنبه آنتونی تیلور سوت پایان بازی منچستریونایتد-نیوکاسل را به صدا در آورد، تداخل عجیبی از احساسات در بین طرفداران منچستریونایتد ایجاد شد. تیم توانسته است پس از چهار بازی بدون برد، پس از تمامی حرف و حدیثها، پس از عقب افتادن با دو گل طی ۱۰ دقیقه ابتدایی در اولدترافورد (برای اولین بار در تاریخ) به پیروزی برسد، اما برخی از این پیروزی خوشحال به نظر نمیرسند...
کنار زمین در اولدترافورد، ژوزه مورینیو با آن غرور همیشگی به سمت تونل میرود. آنقدری جسارت پیدا کرده تا حرص و جوش خوردن خود کنار خط به مدت ۹۰ دقیقه را از یاد برده باشد و زیر لب زمزمه کند: «گم شوید حرام زادهها!». مورینیو پیروز شد، بیش از ۲۴ ساعت گذشت و او همچنان سرمربی منچستریونایتد است. انگار باید پذیرفت که او در اولدترافورد ماندنی است. حالا طرفداران باقی مانده اند و آن سوال همیشگی: آینده چطور پیش خواهد رفت؟
نیاز منچستریونایتد به تغییر، مترادف با نیاز مورینیو به تغییر است
دیوید مک کللند میگوید: «عامل کلیدی در توسعه اقتصادی، خطر کردن است». مورینیو هم محکوم به خطر کردن است. در دورانی که اعتماد به نفس خط دفاعی منچستریونایتد به وسیله رسانهها و بعضا خود مورینیو له شده است (نباید فراموش کرد این خط دفاع فصل گذشته دومین خط دفاع برتر انگلستان بود)، مورینیو دو گزینه بیشتر روی میز نمیبیند: ۱- سازماندهی کلیت تیم بر مبنای دفاع تیمی که البته به قیمت کاسته شدن از توان تیم در فاز هجومی تمام خواهد شد ۲- انتقال جبهه دفاعی به زمین حریف و ترجیح حمله به دفاع. مسلما منچستریونایتد از ابرازی مشابه آنچه یورگن کلوپ به واسطه آن در لیورپول پرسینگ وحشتناکی را ایجاد میکند، در اختیار ندارد ولی میتواند ذهنیت اشتباه خود را اصلاح کند. منفعت گزینه دوم نسبت به راهکار اول این است که ابتکار عمل در دست شاگردان مورینیو قرار خواهد گرفت، نه حریفان پر انگیزه برای سو استفاده کردن از روزهای سیاه شیاطین سرخ.
اینجاست که مورینیو باید خودش را با منافع تیم وفق دهد. با اندکی تغییر و تصرف در عبارت مشهور ماکسیموویچ در مورد آنتوان چخوف میتوان این گونه گفت که: «مورینیو پزشک است و بیماری پزشک همیشه بدتر از بیماری مریض است». اگر مورینیو به طرز بیمار گونهای روی خط دفاع تیمش وسواس پیدا کرده است، قادر نخواهد بود تیمی برای به آتش کشیدن دروازه حریفان بنا کند. در این حالت نمایشهایی همچون عملکرد منچستریونایتد مقابل وست هم که همراه بود با تمنای شاگردان مورینیو برای در اختیار داشتن توپ در ۵-۱۰ دقیقه ابتدایی، اصلا قابل قبول نیستند. در یک کلام تیم مورینیو باید با ذهنیت برنده وارد زمین شود و از باختن نترسد.
فقدان محسوس یک مدیر فوتبالی در باشگاه
مدیریت باشگاهی به عظمت منچستریونایتد جدیتر از آن است که به عهده یک حسابدار و کارمند اسبق بانک گذاشته شود. اد وودوارد در تابستان گذشته نشان داد که منچستریونایتد به همان اندازه به اولین مدیر ورزشی تاریخ خود نیاز دارد که به یک مدافع میانی. در تمامی این روزهایی که انواع و اقسام شایعات در مورد منچستریونایتد به گوش میرسیدند، وودوارد روزه سکوت گرفته بود. او حتی حمایت خود از مورینیو را پس از باخت مقابل دربی کانتی به صورت علنی اعلام نکرد. طبیعتا یکی از دلایل این که سرمربی پرتغالی هنوز روی نیمکت منچستریونایتد نشسته است، آگاهی وودوارد از کارنامه سیاه خودش هست. اگر سومین سرمربی در دوران پسا فرگوسن هم مجبور به ترک باشگاه شود، سنگری برای او باقی نخواهد ماند.

بپه ماروتا، آندرهآ برتا و پل میشل به همراه چند نفر دیگر، از گزینههایی هستند که به درهای ورودی منچستریونایتد نزدیک هستند. آینده مبهم منچستریونایتد و مورینیو باعث شده است تا روند تحولات در منچستر به کندی پیش برود اما انتظار میرود تا پیش از پایان سال جاری، مدیر ورزشی باشگاه روی کار بیاید. بدون شک انتخاب درست این مدیر، به اندازه هر اقدام دیگری برای آینده باشگاه حائز اهمیت خواهد بود.
نیاز فوری به از بین رفتن «فقر تعصب و بوی تعفن» در اولدترافورد
عملکرد منچستریونایتد در نیمه اول بازی با نیوکاسل، تا حد زیادی یادآور داستان «مورینیو و موشهای کثیف استمفوردبریج» بود. احتمالا در ۲۰ دقیقه ابتدایی بازی روز شنبه، منچستریونایتد بیش از همیشه با ریشه خود غریبه بود. بازیکنان آنقدر بی روح، بی انگیزه و تهی از انرژی بودند که یقینا اگر مورینیو تعداد تعویضهای بیشتری داشت، تنها به بیرون کشیدن اریک بایی اکتفا نمیکرد. مسئله این است که مورینیو به تنهایی نمیتواند از شرایط کنونی خارج شود. برای بازگشت به روزهای خوب، باید رابطه او و بازیکنانش به حالت عادی برگردد. این همان اتحادی است که روز گذشته طرفداران منچستریونایتد با در دست داشتن پلاکاردهایی، از آن حرف میزدند.
چیزی که در نیمه دوم بازی با نیوکاسل شاهد آن بودیم ثابت کرد، اگر منچستریونایتد بخواهد، میتواند. درست است که در این نیمه نیوکاسل بیش از دروازه حریف، چشم به دروازه خود خود دوخته بود؛ درست است که مورینیو محدودیت کمتری برای مهرههای هجومی خود ایجاد کرده بود و آنها را با بازی غریزیشان تنها گذاشته بود؛ اما نمیتوان از عملکرد فردی همچون پل پوگبا چشمپوشی کرد که هر چهقدر در نیمه اول بد بود، در نیمه دوم درخشان ظاهر شد و به عبارتی قلب تپنده تیمش بود. در این برهه بازیکنان منچستریونایتد بیش از هر زمانی میتوانند با شعاری که در زمان جنگ جهانی دوم در میان مردم آمریکا رایج شده بود، ارتباط برقرار کنند: «لبها را فرو ببندید تا کشتی نجات یابد»1. یونایتد برای بازگشت به عرش به این نیاز دارد تا بازیکنانش به نشان روی پیراهنشان فکر کنند، نه سرمربی تیم و یا هیچ کس دیگری. همان طور که فروغ فرخزاد میگوید: «پرنده مردنی است، پرواز را به خاطر بسپار».
از یاد نبردن نیاز تیم به تقویت
مارشال فردریک یک بار گفت: «برای جنگیدن به سه چیز نیاز است: اول پول، دوم پول و سوم پول». اگر بخواهیم این جمله را در دنیای فوتبال تعریف کنیم، این طور خواهد بود که: «برای رقابت کردن حداقل به سه چیز نیاز است: بازیکن خوب، بازیکن خوب تر و بازیکن خیلی خوب». منچستریونایتد در سالیان اخیر دست کم در مقایسه با دوران حضور سر الکس فرگوسن در باشگاه، خوب دست به جیب شده است. از آنهایی که همچون آنخل دی ماریا، ممفیس دیپای و ... آمدند و رفتند که بگذریم، تیم فعلی هم چهرههای برجسته ای همچون داوید دخیا، پل پوگبا، الکسیس سانچز، آنتونی مارسیال، نمانیا ماتیچ و روملو لوکاکو در خود میبیند و به اینها میتوان استعدادی همچون مارکوس رشفورد را هم اضافه کرد. اما به عقیده بسیاری، تیم فعلی تیم یکدستی نیست.
اگر متئو دارمیان، مارکوس روخو، اشلی یانگ، آنتونیو والنسیا، فیل جونز، کریس اسمالینگ و حتی ویکتور لیندلوف را در حد و اندازههای منچستریونایتد ندانیم، تا همین جا به خط دفاعی کم توان تیم پی بردهایم. این در حالی است که عملکرد افرادی همچون مروان فلینی، جسی لینگارد و لوک شاو از برههای به برهه دیگر، بازتابهای متفاوتی داشته است. مورینیو در همان سال اول حضورش در یونایتد گفت که نمیتواند در یک پنجره تیمش را به کلی دگرگون کند اما همین که تیم فعلی نسبت به فصل گذشته تنها فرد، دیوگو دالوتِ جوان و لی گرانت ۳۵ ساله را به عنوان عناصر جدید در خود میبیند، یعنی مدیران منچستریونایتد در برآورده کردن خواستههای مورینیو کوتاهی کردهاند. شاید منچستریونایتد با در اختیار داشتن دست کم یک مدافع میانی مطمئن و یک وینگر راست تخصصی، اینک جایگاه خیلی بهتری در جدول رده بندی داشت.
جمع بندی
آینده همچنان مجهول است. نمیدانیم آیا مورینیو در ۵۵ سالگی هنوز آنقدری انعطاف پذیر است تا خود را با شرایط کنونی سازگار کند و برای یک بار هم که شده از دست سندرم فصل سومش فرار کند یا نه. هنوز مشخص نیست مدیر ورزشی باشگاه چه کسی است و دقیقا چه زمانی قدرت را به معنای واقعی به دست خواهد گرفت. حتی اطمینان نداریم رختکن منچستریونایتد برای ارائه تمام توان خود متحد شده باشد و یا این که در ژانویه بخشی از ضعفهای تیم پوشش داده شود. اما آنچه عیان است، تجربه مورینیو و منچستریونایتد از شرایط مشابه قبلی است. این دو عاشق و معشوق میتوانند دست در دست هم با موفقیت از این روزهای سخت عبور کنند، به شرط آنکه دست از لجبازی بردارند و متحد «United» باشند.
1: این شعار در روزهای درگیری آمریکا با نیروهای دریایی دشمن در جنگ جهانی دوم رواج یافت؛ خواسته اصلی شعار یاد شده این بود که مردم از رفت و آمد و افشای محل ماموریت سربازان خودداری کنند تا این اطلاعات حساس مورد سو استفاده دشمن قرار نگیرد.