شهسوار سرخخائن کیست؟ خادم کیست؟
موافقان کیروش در طی ۸ سال انحصار طلبی و تکصدایی در فضای مطبوعاتی کشور، زلف وطن دوستی و میهن پرستی را به زلف کیروش گره زدند و هر گونه صدای منتقدی را با انگ وطنفروشی و خیانت ساکت کردند.آنها برای توجیه خود، به نتایج کسب شده در دوران کیروش اشاره میکردند و به رنک یک آسیا و حتی به باختهای حماسیِ مربی محبوب خود مینازیدند
اما وطن فروش واقعی کیست؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید بدانیم هیچ چیز صفر یا صد مطلق نیست
گاهی یک مسیر کاملاً درست، میتواند در مقاطعی خروجی نامناسبی داشته باشد و گاهی یک مسیر کاملاً غلط و بیراه، میتواند در مقاطعی منجر به موفقیت شود.به همین دلیل است در پدیدهای مانند فوتبال، نه برنده مطلق داریم نه بازنده مطلق
اما عاقل، آن کسانی هستند که میتوانند مسیر درست و غلط را از هم تمیز دهند و اسیر نتایج مقطعی نشوند.چراکه یک مسیر غلط، قطعاً منجر به رستگاری نخواهد شد
آنجایی که ۸ سال تمام، به پیروزی برابر حریفان درجه چندم و رنک یک آسیا و باختهای حماسی و پیروزهای بدون فلسفه مینازدیدند، همان است که در بند فوق اشاره کردیم.یعنی خروجی مناسب، از یک مسیر غلط.پر واضح بود که این توهم، دیر یا زود رنگ خواهد باخت
در این میان، همواره منتقدانی بودند که بدون توجه به شانتاژهای رسانهای، ایرادها را میدیدند و فریاد میزدند اما هر بار با انگ خیانت و وطن فروشی، لب و دهانشان را دوختند.
آنجایی که منتقدین،صعود به جام جهانی را از یک گروه بسیار ساده را افتخار نمیدانستند، ارائه بازیهای سراسر دفاعی و دلخوش کردن به اتفاقات و ضربات ایستگاهی را نقد میکردند و از بی برنامه بودن تیم کیروش انتقاد میکردند، همزمان رسانههایی بودند که ذهن مخاطب را شست و شو میدادند و اینگونه القا میکردند که جهان به احترام تیم کیروش خبردار ایستاده و ما به فضل کیروش، امروز یگانه قدرت آسیا هستیم
و ناگهان لباس از تن پادشاه افتاد.بلاخره کیروش پس از هشت سال، به پست ژاپن خورد و فاجعه انفاق افتاد
پر مهرهترین تیم بیست سال اخیر فوتبال ایران، در آسانترین مسیری که در طول این سالها در یک تورنومنت در آن قرار گرفته بود، سنگینترین شکست تاریخ فوتبال ایران در جام ملتهای آسیا را رقم زد
تیمی که از بردهایش در برابر یمن و ویتنام و چین و عمان که همواره کیسه گل فوتبال ایران بودند، حماسه ساخته شده بود، در برابر تیم دوم ژاپن، اسیر همان بی برنامگی شد که ۸ سال منتقدین فریاد زده بودند.توجه کنید که تیم کیروش، بیش از سی دقیقه برای جبران گل خورده وقت داشت، اما حتی از خلق موقعیت هم عاجز بود
در مسیر آسانِ تیم کیروش، یک بار عراقِ متوسط، به همگان هشدار داد که با حلوا حلوا کردن، دهان شیرین نمیشود اما افسوس که انقدر فوتبال ملی به چاپلوسی و کاسهلیسی گرفتار شده بود که هیچکس ندید و نشنید و در نهایت ژاپنی که از حد متوسط بالاتر بود، حباب توهم فرقه کیروشیان را ترکاند
در نقطه مقابل، قطر را میبینید.آنها بجای دلخوش کردن به نتایج مقطعی و ارائه ضد فوتبال، به فلسفه درستی که داشتند پایبند بودند.آنها برای موفقیت، تنها به کار و تلاش اکتفا کردند.مربیِ آنها برای بقا در سمت خود، مردم قطر را دو دسته نکرد، به همکاران قدر و زبده خود در قطر حسادت نکرد، برای خودش مجمع بازیکنان وفادار و حلقه به گوش تشکیل نداد و به سبک دیکتاتورهای جهان سوم، رسانهها را به دوست و دشمن تقسیم نکرد
او به فلسفه خود، به ارائه فوتبال پویا و با برنامه ادامه داد و حتی حاضر نشد فلسفه فوتبال قطر را فدای شهد شیرین و وسوسه برانگیز جام جهانی کند.باور کنید خیلی ساده میتوانستند با ارائه یک فوتبال تدافعی و اقتصادی خود را به جمع صعود کنندگان جام جهانی برسانند، اما ترجیح دادند منافع بلند مدت فوتبال قطر را صرف این عناوین و القاب پوپولیستی نکنند
شاید در صعود به جام جهانی ناکام ماندند، اما این موضوع، همان خروجی غلطی است که ممکن است گاهی از یک مسیر درست استخراج شود.پیروز واقعی آن است که به مسیر درست پایبند باشند نه خروجیهای مقطعی
حال به سوال اول برمیگردیم؛ خائن کیست؟ خادم کیست؟ خائن آنهایی هستند که ۸ سال فوتبال بی برنامه را تاب نمیآوردند و نقد میکردند و هشدار میدادند و اسیر نتایجِ مقطعی و عوامفریب نمیشدند، یا آنهایی که ۸ سال از یک تفکر واپسگرایِ شکست خورده حمایت کردند و در نهایت مفتضاحنهترین باخت و حذف تاریخ فوتبال ایران از جام ملتهای آسیا را رقم زدند.