در سال ۱۹۰۸، دکتر کورت گلدشتاین، متخصص مغز و اعصاب و روانپزشک آلمانی، با رفتارهای عجیبوغریب یکی از بیمارانش دچار سردرگمی شد. زن ۵۷ سالهای از بیماران او گزارش میداد که دست چپش از او فرمان نمیبرد. این اندام سرکش، ناخواسته حرکت میکرد و انگشتانش همواره به اشیای مختلف چنگ میانداختند. درواقع، دست این زن، همچون کودکی نیازبه مراقبت صاحبش داشت تا دست به هر شیء نزند. حتی بدتر، گاهی اوقات این دست نافرمان به گلویش چنگ میانداخت و میخواست خفهاش کند و او هم مجبور شده بود با دست مطیعترش جلوی این کار را بگیرد.
دکتر گلدشتاین، نمیدانست چطور این اختلال روانی ناخوشایند را درمان کند. اگرچه او اولین کسی بود که این پدیده را بهصورت رسمی ثبت میکرد، اما بیمار او نه اولین و نه آخرین کسی بود که با این بیماری نادر و شگفتانگیز دستوپنجه نرم میکرد. «سندرم دست بیگانه» که به «سندرم دکتر استرنجلاو»نیز شناخته میشود، در سال ۱۹۷۲ بهعنوان یک بیماری به رسمیت شناخته شد. این بیماری هماکنون بیشتر بهعنوان سندرم دست بیگانه شناخته میشود. و اکنون میدانیم که این اختلال عصبی نتیجه انواع خاص آسیب مغزی است. اکثر موارد ثبتشده از این اختلال ناشیاز یک عمل جراحی موسومبه «جراحی جسم پینهای» هستند؛ عمل جراحی که با برداشتن فیبرهای عصبی که اطلاعات بین دو نیمکره مغز را منتقل میکنند، به درمان موارد شدید صرع کمک میکند. بههرحال، دست بیگانه میتواند بهعلت آسیب به سَر، سکته مغزی، تومور یا برخی بیماریهای خاص زوال عقل مانند آلزایمر و بیماری کروتزفلد جاکوب (جنون گاوی) نیز بروز پیدا کند.
بیماران مبتلا به دست بیگانه معمولا حس میکنند که اندام شورشی، دیگر به آنها تعلق ندارد
علائم و شدت سندرم دست بیگانه بستگی به بخشهایی از مغز دارد که در معرض خطر قرار گرفتهاند. بیماران مبتلابه دست بیگانه معمولا حس میکنند که اندام شورشی، دیگر به آنها تعلق ندارد. آنها اغلب خود را از دست خود جدا حس میکنند و در مواردی نیز به دست خود اسم دیگری میدهند و حتی حرکات غیرقابل توضیح اندام سرکش را به ارواح خبیث یا نیروهای ماوراءطبیعی نسبت میدهند. برخی از افراد مبتلابه این سندرم، تنها چندبار این وضعیت را تجربه میکنند؛ اما در اغلب موارد، دست بیگانه هر زمانیکه صاحب آن هوشیار باشد، شروع به فعالیت میکند.
خفیفترین شکل این سندرم غالبا بهعلت آسیببه «لوب پسسری مغز» به وجود میآید و باعث میشود دست فرد بهصورت ناخودآگاه از تماس با اشیاء خودداری کند. همانطور که در چند سطر قبل گفتیم، هنگامیکه آسیب ناشی از عمل جراحی جسم پینهای رخ میدهد، اتصال اطلاعات بین دو نیمکره مغز از بین میرود و اندام موردنظر شروع به انجام کارهای سرخود کرده و به جستجوی اشیای اطراف خود میپردازد. گاهی اوقات فردی که دچار این اختلال است، اصلا از وضعیت خود خبر ندارد تا اینکه دیگران به او میگویند یا اینکه خودش بهطور اتفاقی متوجه آن میشود.
دستان بیگانه، خرابکاریها زیادی انجام میدهند؛ ازجمله باز کردن دکمههای پیراهن، تغییر درجهی ترموستات یا بهصورت غیرارادی مواد غذایی را در دهان فرد میگذراند. در برخی موارد، دست یک شیء را محکم میگیرد و بههیچوجه حاضر نمیشود رهایش کند. چنین رفتار اصلاحناپذیری، بسیاری از بیماران مبتلا به سندرم دست بیگانه را تشویق میکند تا دست سرکش خود را بازخواست کنند، برخی حتی آنقدر خسته میشوند که سعی میکنند این رفتار را با تنیبه درست کنند.
بهعنوان مثال، یکی از بیماران گزارش داده است که در استفاده از کنترل تلویزیون دچار مشکل شده بود؛ زیرا هر وقت با دست سالمش کنترل را میگیرد، دست بیگانه آن را از او پس میگیرد. در موردی دیگر، فرد مبتلا به سندرم دست بیگانه در پوشیدن لباس بهشدت به زحمت افتاده بود، چرا که هر وقت میخواست لباس بپوشد، دست بیگانه دکمههای لباسش را باز میکرد. یکی دیگر از بیماران مبتلا به سندرم دست بیگانه، زنی ۲۵ ساله گفته است که دیگر قادر به سیگار کشیدن نیست؛ زیرا دست سرکش او سیگار را درست قبل از اینکه بتواند روشنش کند، از لبهایش بیرون میکشید و پرت میکرد و صاحب دست هم رفتهرفته به این نتیجه رسیده بود که دستش نمیخواهد او دیگر سیگار بکشد!
اگرچه اقدامات دست بیگانه بهندرت تهدیدآمیز میشوند، اما معدودی موارد ثبت شدند که دست بیگانه آسیبهایی به فرد رسانده بود. دست گاهی اوقات لباسهای صاحب خود را پاره میکرد، تلاش میکرد تا بیمار را خفه کند، به صورت بیمار مشت میزد، یا فرمان اتومبیل را میگرفت و بهصورت غیرقابل پیشبینی تغییر جهت میداد. همانطور که احتمالا حدس زدید، دست خارج کنترل میتواند موجب شرمساری صاحبش نیز شود. چنانچه در یک مورد، فردی پس از سکته مغزی به این بیماری مبتلا شده بود و دستش گاهی، بهصورت غیرارادی اشیاء را میگرفت یا اینکه دکمههای شلوار صاحبش را در ملأعام باز میکرد.
از زمان کشف این سندرم در سال ۱۹۰۸، تنها ۵۰ مورد از سندرم دست بیگانه تأیید شده است. بااینحال اعتقاد بر این است که بسیاری از موارد دیگر بهدرستی تشخیص داده نشدند یا اینکه بهعنوان بخشی از یک اختلال روانی دیگر شناسایی شدهاند. هیچ درمان شناختهشدهای برای بازگرداندن کنترل به اندامهای بیگانه وجود ندارد، اما برخی بیماران از آنجایی که مغز مسیرهای ظریف عصبی را به مرور ترمیم میکند، کنترل اندامهای خود را به دست میآورند.
*این مطلب از سایت زومیت کپی شده
لینک اصلی مقاله که خیلی جالبه و پیشنهاد میکنم بخونید.
https://www.zoomit.ir/2019/5/7/33563...