طرفداری- شنیدن داستان موفقیت آدم ها همیشه شنیدنی است و اگر چنین داستان هایی مربوط به نمونه های وطنی هم باشند، جذابیت شان چند برابر می شود. در این مطلب به سراغ خانم نگار سماک نژاد رفته ایم که علاوه بر استاد دانشگاهی تمام وقت، دونده حرفه ای فوق استقامت هم هست و هر دو را باهم به خوبی پیش برده است. خانم دکتر چند هفته پیش در مسابقات فوق ماراتن UTMB شرکت کرد و بیش از 170 کیلومتر دوید. همین سابقه، دلیلی شد برای مصاحبه طرفداری با خانم سماک نژاد که می خوانید.
لطفا برای شنیدن مصاحبه کامل ما با خانم سماک نژاد، فایل صوتی آن را همین جا یا روی اپلیکیشن های مختلف پادکست اعم از شنوتو | ناملیک | آی تونز | کست باکس مراجعه کنید، چون متن زیر تمام سوالات مطرح شده در مصاحبه را شامل نمی شود:
نگار سماک نژاد کیست و چرا برای این مصاحبه ما در طرفداری انتخاب شده؟
(همراه با کمی تعجب از این سوال) من نگار سماک نژاد هستم. دونده فوق استقامت حساب می شوم و همچنین هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی هم هستم. چند روز پیش در مسابقه ای به مسافت 171 کیلومتر و ارتفاع 10 هزار و 600 متر شرکت کردم. فکر می کنم به همین خاطر هم برای مصاحبه انتخاب شدم.
کدامش؟ استاد سماک نژاد یا نگار ورزشکار؟
سوال خوبی است و به نظرم این دو از هم جدا نیست. هر دو روی هم تاثیر دارند. نمی توان گفت من این هستم یا آن. پژوهش های ما الان روی مغز انجام می شود تا ببینیم آنجا چه اتفاقی رخ می دهد. الان تحقیقات بیشتر روی این مساله است که این دونده ها چه ویژگی های اخلاقی و جسمی دارند. اینکه مغزشان برای انجام چنین کار سنگینی، چطور انجام می شود.
چطور هم استاد دانشگاهی و هم ورزش رو باهم پیش می برید؟ سخت نیست؟
چرا، خیلی سخت است. مخصوصا بعد از برگشتم به ایران، اوضاع پیچیده تر بود. به لحاظ سنی با دانشجوها در یک رده سنی بودم. اینکه این تعادل را حفظ کنم و هم به تدریس و هم به ورزش حرفه ای برسم، قطعا با تلاش خیلی زیاد، به دست می آمده است. خیلی سخت بود. آن موقع هنوز با خانواده زندگی می کردم و مادرم به شوخی می گفت آن موقع که دانش آموز بودی، کمتر از الان که استاد دانشگاهی، درس می خواندی. انجام هر دو، راحت نیست. ورزش استقامتی واقعا تمرین می خواهد و خب واقعا سخت است.
کمی در مورد رشته ورزشی تان صحبت کنیم که قطعا جذاب ترین قسمت برای مخاطبین طرفداری هم هست. شما خودتان را ورزشکار اولترا معرفی می کنید. کمی در موردش توضیح دهید لطفا. چون احتمالا خیلی از مخاطبین ما با این رشته آشنایی نداشته باشندو
دویدن مسافت های مختلف دارد. مسافت های 100، 200 و 400 که بسیار مرسوم است و دوی استقامت به مسافت 42 کیلومتر، ماراتن خوانده می شود و بعد از آن، به دوی فوق استقامت شناخته می شود که آن هم به دسته بندی های مختلفی تقسیم می شود. مسابقه ای که من شرکت کردم هم یک محدودیت زمانی دارد و در این زمان باید یک مسافت مشخص طی شود.
چه شد به سمت دویدن آمدید و چرا این شاخه از دو را انتخاب کردید؟
بیشتر ورزش استقامتی ام از دوران دانشجویی و شنا شروع شد. دویدن همیشه کار سختی برایم بود. دوره ای که تصمیم های سختی برای زندگی ام می گرفتم، در مورد دویدن خواندم و دیدم چقدر برای رفع بیش فعالی و افسردگی، موثر است. خودم هم چون نمی توانم زیاد تمرکز کنم، دیدم که قبلا هم موقع درس خواندن، راه می رفتم و درس می خواندم. باید به یک شکلی متمرکز می شدم. شروع کردم روزی دو الی 3 کیلومتر دویدن. سال آخر دکتری بودم و می خواستم ترک تحصیل کنم و رشته دیگری بخوانم. می خواستم تصمیم گرفتم ایران برگردم یا نه. همیشه فکر می کردم چطور می شود 42 کیلومتر دوید؟ اصلا مگر می شود؟
همیشه به چالش کشیدن خودم را دوست داشتم. می خواستم به خودم ثابت کنم انجام کار غیرممکن برایم میسر است. برای همین رفتم و بدون هیچ تمرینی، در دوی ماراتن کالیفرنیا شرکت کردم. با روزی 4 الی 5 کیلومتر رفتم و ثبت نام کردم، ولی فکر کردم نمی توانم بدون تمرین این قدر بدوم. برای همین چند روز قبلش رفتم و دوازده سیزده کیلومتری دویدم. روز بعدش هم بدون مشکل، تمام ماراتن را با سرعت آهسته و پیوسته، طی کرده و مسابقه را تمام کردم به حدی که دوست همراهم تعجب کرد که از پس چنین چیزی برآمدم. این صحبت ها و حس خوب خودم باعث شد به سمت دوی استقامت بروم.
قبلا گفتید وقتی در اوایل حضورتان در ایران، موقعی که می خواستید در خیابان بدوید، مشکلاتی داشتید. الان وضعیت چطور است؟
من عاشق دویدن در خیابان هستم. خیابان به من انرژی می دهد و هر جا هم که می روم، اول در خیابان هایش می دوم. البته در خیابان باید با یک سرعت ثابت، یک مسافت قابل توجه را بدوید. در اوایل که در ایران می دویدم، بوق ماشین ها و برخی آزارهای کلامی مخصوصا وقتی خانم باشی، مشکلاتی بوده و هست، ولی الان مردم بیشتر به منظره دویدن خانم ها در خیابان عادت کرده اند.
در مسابقه ای که شرکت کردید، در 44 ساعت و 52 دقیقه، 171 کیلومتر دویدید. این مسابقه را چطور انجام دادید؟ وضعیت تغذیه و استراحت تان چطور بوده؟
در این مسابقات، بعد از یک مسافت مشخص، به چک پوینت می رسید که می توانید در آنها استراحت کنید یا چیزی بخورید. من در کیلومتر 50 و در یکی از این چک پوینت ها، خیلی خسته شده بودم. سرم را روی میز گذاشتم و خوابم برد. حتی مسئولان هم فکر کردند انصراف داده ام. برای همین بعد از آن، خیلی عقب افتادم و مجبور شدم برای رسیدن به بقیه، کیلومتر 50 تا 90، خیلی با استرس طی کنم. بعد از آن هم به خاطر عقب نیفتادن از بقیه، دیگر استراحت نکردم و در واقع در این 45 ساعت، فقط نیم ساعت استراحت کردم. هدف بعدی ام طی مسافت 171 کیلومتری در مسافت کمتر است.
دویدن را چطور باید شروع کرد؟
دویدن ورزش خیلی سختی است چون تمام اندام ها را درگیر می کند. این ورزش یک مرحله گذار دو الی 3 ماهه لازم دارد که بعد از آن، حال خوبی به آدم می دهد که نمی توان دیگر آن را کنار گذاشت. شروعش قطعا استقامت می خواهد.
بهترین رویکرد برای کسی که اعتماد به نفس پایینی به خاطر اضافه وزن دارد، در ورزش چیست؟
مفهومی به نام تصویر بدن وجود دارد. خانم ها و آقایان اختلالاتی دارند که خود را بیش از حد چاق یا لاغر می بینند. رسانه ها و مدل ها هم در بیشتر شدن این اختلالات، بی تاثیر نبودند. به نظرم ورزش های هوازی و استقامتی، مثلا دو به عنوان مادر ورزش ها، و سلامتی که برای بدن تامین می کنند در کنار مسابقاتی که شرکت می کنیم، باعث ارتقای اعتماد به نفس می شود.
جایگاه خواب در ورزش حرفه ای چیست؟
همان قدر که تمرین مهم است، تغذیه و استراحت هم مهم است وگرنه تمرین خالی بدون ریکاوری، باعث صدمه به بدن می شود. حداقل 8 ساعت خواب روزانه لازم است.
الان به نظرتان، آدم کاملی هستید؟
نه، اصلا این طور نیست. چنین ورزش هایی، ذهن استقامتی به آدم می دهد که هیچ چیز را نیمه کاره رها نمی کنید. هر چیزی را که دوست دارید، می خواهید آن را تا آخر ادامه دهید و این تبدیل به یک الگو می شود.
در یکی از مصاحبه ها گفتید 22 سالگی از ایران رفتید و مدرک دکتری روانشناسی مغز را از آمریکا گرفتید و بعد تصمیم به مهاجرت معکوس به ایران گرفتید. اگر جوابش زیاد خصوصی نیست، چه شد که رفتید و چرا تصمیم به برگشت گرفتید؟
خب، موارد و امکاناتی بود که اینجا نبود، دوست داشتم برای تجربه کردن شان، از ایران بروم، ولی همان موقع هم دوست داشتم برگردم و در ایران زندگی کنم. همان موقع هم که برگشتم، با مخالفت جدی همه اطرافیان روبرو شدم. حقوق یک ماه دانشجویی ام در آنجا به اندازه حقوق استاد دانشگاهی چند ماهه ام اینجا بود، ولی در یک کلام، ایران را خیلی دوست دارم. دوست داشتم اگر جایی هستم، قدمی بردارم که به آنجا حس تعلق دارم، چون عاشق ایران هستم. نه یک روز پشیمان شدم که رفتم و نه یک روز پشیمان شدم که برگشتم. همیشه از خودم می پرسم آیا یک سری فرصت ها را از دست می دهم؟ مثلا موقع دانشجویی، راحت تر سفر می کردم، ولی الان به عنوان استاد دانشگاه، نیمی از سفرهایم را در هاستل خوابیدم، ولی پشیمان شدم.
سوال قبلی ام را از این حیث پرسیدم که الان با توجه به مشکلات و مسائلی که همه از آن خبر داریم، زندگی برای خیلی ها در ایران سخت است. شما در جایگاه خودتان، چطور با این سختی ها کنار می آیید؟
دویدن خیلی کمکم کرد و حال خوبی به من داد. اگر سه چهار سال بعد، ببینم چند نفر از ایران در مسابقات UTMB، شرکت کردند، بعد جدیدی به زندگی ام اضافه شده و ارزش سختی و از دست رفتن فرصت هایی که تجربه کردم، داشته است. فکر می کنم حتما تصمیم درستی گرفتم.