مطلب ارسالی کاربران
✅ نجات پادشاههای به زیر خاک فرو رفته؛ قسمت اول، منچستر یونایتد...
#مقاله
✅ نجات پادشاههای به زیر خاک فرو رفته؛
قسمت اول، منچستر یونایتد...
رفتن هر مربی موفقی از یه تیم بزرگ، با ورود اون تیم به یه باتلاق همراهه؛
ورودی که بالاخره به خروج ختم میشه؛
ولی این فاصله زمانی بین افتادن و بلند شدنه که نقش مدیریت یه باشگاه رو مشخص میکنه و به موفقیت های اون تیم تداوم میبخشه.
شما میتونید، رئال مادرید باشید که سالهای متوالی، رفتن هر مربی موفقی رو با اومدن یه مربی موفق دیگه جایگزین کنید و در بالاترین سطح فوتبال بمونید
و یا میتونید میلان باشید که بعد از رفتن آلگری، هر روز بیشتر از روز قبل تو باتلاق فرو برید و از سطح اول فوتبال دنیا فاصله بگیرید.
وقتی شما تو چنین شرایطی قرار میگیرید،
برای خروج یا نیازمند یه آدم قدرتمند هستید که دستتون رو محکم بگیره و شما رو نجات بده و یه مسیر جدیدی رو باهاتون شروع کنه و یا خودتون تو بازه زمانی ابتدای بحران تا غرق شدن کامل، انقدری بین اعضای بدنتون اتحاد ایجاد کنید تا فرایند نجات رو خودتون به تنهایی اجرا کنید.
وقتی ۸ می ۲۰۱۳، فرگوسن آخرین فصل حضورش روی نیمکت منچستر رو اعلام کرد، هدایت شیاطین سرخ به سمت باتلاق قابل پیشبینی بود؛
از دست دادن پدری که ۲۶ سال بالا سر تیمش، به تمام افتخارات ممکن رسیده بود، منچستر رو با شدت بیشتری از حد معمول، به درون باتلاق انداخت.
حالا تیم یا نیازمند یه مربی خیلی بزرگ بود تا دست منچستری که بیش از نصف بدنش، تو باتلاق دست و پا میزد رو بگیره و نجات بده و یا منچستر، خودش بایستی برای بیشتر کردن قدرتش، سراغ جوونی از جنس خود باشگاه میرفت تا اتحاد، راه حل خروج از باتلاق باشه.
گزینه اولِ مدیریتِ منچستر بعد از فرگوسن، هیچکدوم از این دو ویژگی رو نداشت؛
دیوید مویس نه مربی بزرگی بود که قدرت گرفتن دست شیاطین سرخ رو داشته باشه و نه جوونی از بدنه باشگاه بود که بتونه یه تیم متحد بسازه؛
۹ ماه بلاتکلیفی و دست و پا زدن با مویس، فقط عمق فاجعه رو بیشتر کرد تا مدیریت دوباره به فکر جایگزین باشه.
انتخاب بعدی، فنخال ۶۳ ساله بود؛
مربیای که دیگه تواناییهاش به اندازه اسمش بزرگ نبود؛
بعد از مقام سومی با هلند، کمتر کسی فکر میکرد که دوران مربیگری فنخال، باز هم ادامه داشته باشه؛ همونطور که بعد از دو فصل تو منچستر، مربی هلندی دیگه سراغ هدایت هیچ تیمی نرفت؛
فنخال ۴۰ ساله چرا؛ ولی فنخال ۶۳ ساله، جاش تو منچستر نبود؛
شبیهسازی خطای روی بازیکنش جلوی چشم داور چهارم، کافی بود تا متوجه بشیم، علاوه بر اون ۹ ماه گیج کننده با مویس، یه سال و نیم دیگه هم منچستر فقط درجا زد و بیشتر و بیشتر تو باتلاق فرو رفت.
فنخال هم اخراج شد تا منچستریها دوباره به فکر جایگزین باشن؛
حالا مگه تو اون شرایط، مربی صاحبنامی حاضر میشد هدایت منچستر بحران زده رو بر عهده بگیره؟
نتیجه نگرفتن هر مربی بزرگی تو اون دوران روی نیمکت منچستر، مساوی میشد با از بین رفتن حیثیت و اعتبار اون مربی؛
اتفاقی که مورینیو به جون خریدش تا به منچستر کمک کنه.
مورینیو پررنگ ترین نقش ممکن رو در سلامت نگه داشتن بزرگترین باشگاه انگلیس بعد از رفتن فرگوسن داشت؛
شاید همه میگن که افتخارات مورینیو تو منچستر، به اندازه باشگاه های سابقش نبود؛ ولی قطعا دو فصل و نیم حضورش تو اولدترافورد، متفاوت ترین رزومه کاری موفق آقای خاص بین تمام موفقیت هاش بود؛
مورینیو اون مربی بزرگی بود که میتونست دست منچستر بحرانزده رو بگیره؛
یونایتد با مورینیو شاید کامل نه؛
ولی به اندازه قابل توجهی از باتلاق خارج شد و شاید این بازیابی تکمیل میشد، اگه بیشتر بهش فرصت داده میشد.
بعد از اخراج مورینیو هم، نوبت به انتخاب چهارمین گزینه مربیگری در ۶ سال اخیر باشگاه رسید؛
بعد از دو انتخاب نادرست و بعد امتحان یه مربی بزرگ، نوبت به یه جوون از دل باشگاه رسید؛
منچستری که به کمک ژوزه تا حد زیادی از باتلاق خارج شده بود، حالا بایستی به یه تیم جوون و متحد و اکتیو تبدیل میشد تا ادامه فرایند نجات رو خودش بر عهده بگیره.
ساخت تیمی یکدست و هماهنگ، اولین اقدام سولشائر تو منچستر بود؛
اوله برای افزایش قدرت تیمی، رفت سراغ جوونها؛
بازیکنهایی که خودشون رو از باشگاه بزرگتر ندونن و با یه انگیزه فوقالعاده همراه تیم رشد کنن؛
این دومین اقدام سولشائر برای پیش بردن پروسه نجات بود؛
اقدام سوم، خروج بازیکنهای ضعیف بود؛ خروج اسمالینگ و یانگ و در آینده احتمالی، جونز و لینگارد.
منچستر با سولشائر داره از باتلاق خارج میشه؛
این فرایند، هر چه قدر هم طول بکشه، باید از اوله حمایت شه تا روزی که منچستر به سطح اول فوتبال برگرده؛
اون موقع است که میشه راجع به سواد تاکتیکی مربی نروژی نظر داد و تصمیم گرفت که آیا مربی خوبی برای منچستر هست یا خیر.
برکناری سولشائر تو این مقطع، یعنی نصفه کاره رها کردن یه مسیر؛
یعنی شروع یه بلاتکلیفی جدید؛
پس اوله میمونه تا روزی که منچستر، کاملا از باتلاق خارج شه...