مطلب ارسالی کاربران
#مقاله ✅ تاکتیک روانشناسی...
#مقاله
✅ تاکتیک روانشناسی...
با بالا رفتن نقش نقل و انتقالات تو سالهای اخیر فوتبال و همچنین مدرن شدن این رشته، شاهد ظهور فوقالعاده مربیهایی صاحب سبک با سبکهای مختلف بودیم؛
تئوریسین هایی که فوتبال رو وارد مرحلهای جدید کردن تا این ورزش بیشتر از هر وقتی به علمی بیکران تبدیل بشه و ایدههای جدید، سبکهای مختلف، قدرت فوقالعادهای به نام هوش و بالا رفتن ارزش آنالیز، چهره تازهای به فوتبال بده.
مربیهایی که فلسفه مختص خودشون رو به کشورها و لیگهای مختلف حمل میکنن و فرمانرواییشون رو برپا میکنن و سربازها و فرماندههای متناسب با فلسفه و سلیقهشون رو به ارتششون میارن و میرن به جنگی برای فتح عناوین مختلف و کارشون که تموم شد، به سرزمین و باشگاهی دیگه کوچ میکنن.
حرکت قیدی و راه رفتن تو مسیر یه فلسفه مشخص و خاص، همیشه به صورت متوالی ادامهدار نیست و بعد از رسیدن به مقصد افتخارات، توقف و پیاده شدن بهترین تصمیم برای مربی و باشگاهه؛ درست مثل تمام این سالها که مربیهایی مثل پپ و کلوپ و کونته و مورینیو و... بعد از رسیدن به دستاوردهای مورد نظرشون، تصمیم به ترک باشگاه گرفتن تا ادامه سبکشون رو در تیمی دیگه و کشوری دیگه به فوتبال هدیه بدن؛
اما حالا چجوری میشه که تو فوتبال، سالهای سال روی نیمکت یه تیم نشست و بعد از بدست آوردن تمام جام ها و افتخارات ممکن در یه فصل، فصل جدیدی رو بدون کم شدن انگیزه و قدرتمندتر از قبل و همیشه شروع کرد؟
تمام مربیهای درجهیک تاریخ فوتبال، علیرغم تفاوت های بسیاری که باهم دارن، تو یه موضوع مهم کاملا به هم شبیه هستن؛
"بالا بردن بازدهی بازیکنان و رسوندن اونها به حداکثر پیشرفت و کارایی"
مربیهای صاحب سبک، بازیکنهای مدنظر خودشون رو جذب میکنن و اونها رو متناسب با تفکرات و خواستههای خودشون پیشرفت میدن و به حداکثر بازدهی میرسونن؛
میشه به نوعی گفت که تو این حالت، بازیکنها تو مسیر تعیین شده ذهن مربی پیشرفت میکنن و اگه نتونن انتظارات مربی رو برآورده کنن، جایی تو تیم نخواهند داشت؛ به عبارتی دیگه، میشه گفت که بازیکنها کاملا در اختیار ذهن مربی قرار میگیرن؛
اما لابهلای مربیهای بزرگ امروز، هست مربیای که ذهن خودش رو در اختیار بازیکنهاش قرار میده؛
متناسب با تواناییهای بازیکنهاش ترکیب میچینه؛
همه جوره باعث پیشرفت بازیکنها در راستای خواستههای اونها، نه خودش، میشه و در آخر هم، واژه بی تاکتیک جلوی اسمش قرار میگیره.
اگه تعریفتون از "تاکتیک" نوع بازی مشخص باشه، آره زیدان بی تاکتیکه؛
چون مدل بازی تعریف شدهای نداره؛
خیلی این ادعا مسخره است؛
پس طبق این دیدگاه، باید به فرگوسن هم لقب بی تاکتیک بدیم؛ چون عادت داشت که متناسب با توانمندی بازیکنهاش ترکیب بچینه و معمولا نوع بازی کاملا مشخصی نداشت.
شباهت زیدان و فرگوسن باهمدیگه و تفاوتشون با سایر مربیها دقیقا تو همین موضوعه؛ اونها توانایی بازی گرفتن از یه چوب خشک رو هم دارن؛
یه نقل و قولی از فرگی برام تداعی شد
"به من ۱۰ تکه چوب خشک و زیدان را بدهید و من با همین ترکیب قهرمانی چمپیونز لیگ را به دست میاورم..."
اگه فرگوسن رو بزرگترین روانشناس تاریخ فوتبال بدونیم، بدون شک شبیه ترین مربی فعلی به فرگی، زیدانه؛
شناخت درست از توانمندی بازیکنها و روانشناسی درست ذهن اونها، به فرگوسن اجازه میداد تا از معمولی ترین بازیکن ها هم ستاره بسازه؛
حالا زیدان این توانایی رو به خوبی داره تکرار میکنه؛ از همه لحاظ به بازیکنهاش نزدیک میشه و تکتک عملکرد اونها رو زیر نظر داره و میدونه چه زمانی و چه جایی، مناسب ترین لحظه برای استفاده از اونهاست؛
فرگوسن ۲۶ سال تو یه باشگاه باقی موند؛ این کار فقط از یه روانشناس بزرگ بر میاد؛ یاد اول مقاله نیوفتادین؟
پرسیده بودم که "چجوری میشه که تو فوتبال، سالهای سال روی نیمکت یه تیم نشست و بعد از بدست آوردن تمام جام ها و افتخارات ممکن در یه فصل، فصل جدیدی رو بدون کم شدن انگیزه و قدرتمندتر از قبل و همیشه شروع کرد؟"
برای پیدا کردن جواب، فقط کافیه به فرگوسن نگاه کنین که رفتنش، بدجوری غم رو تو دل منچستری ها آورده.
یه بار دیگه تکرار میکنم؛
"اگه تعریفتون از "تاکتیک" نوع بازی مشخص باشه، آره زیدان بی تاکتیکه"
ولی اگه تاکتیک رو به مجموعه تفکرات ذهنی یه مربی برای رسوندن تیمش به هدف تعریف کنیم، زیدان یه نابغه تاکتیکیه؛
یه روانشناس واقعی؛
یه مربی کامل؛
یه رهبر درست و تنها مربی فعلی دنیا که میتونه "سالهای سال روی نیمکت یه تیم بشینه و بعد از بدست آوردن تمام جام ها و افتخارات ممکن در یه فصل، فصل جدیدی رو بدون کم شدن انگیزه و قدرتمندتر از قبل و همیشه شروع کنه"
این موضوع رو تو سه چمپیونز لیگ متوالی جستجو کنید و چند سال دیگه رو تصور کنید که همه کسایی که الان به زیدان واژه بی تاکتیک نسبت میدن، چجوری از بزرگیاش صحبت میکنن...