ابر نیست بالا ما تا سفید بشه شهر ما
باز ۲ تا بال ما میریم باهم بالا
میگه کوچولو به بابایی که بخون برام لالایی
نگران نمیشم میدونم فردا با مائی
شبا آروم با خنده خوابیدن، صبحا آسون سر کار میرن
حرف توو حرف نمیره، دست توو دسته دیگه، هر کی هر جا میره
آسمون نیست آلوده، سفید مثل فالوده
لابد اون بالاها یکی فکر ما بوده
هیچ جا نمیخوام باشم جز اونجا ...