در بحبحه جنگ جهانی دوم
نیروهای متفقین پس از رد خواست مبنی بر عبور مسالمت آمیز از خاک ایران برای پشتیبانی لجستیکی از اتحاد جماهیر شوروی،همزمان برای بارپنجم از ایران تقاضای همکاری میکنند، یادآور میشوند جواب منفی به منزله حمله ما به شما خواهد بود،پاسخ ایران منفی و حتی از جدال با متفقین استقبال هم میشود،دریک عملیات مشترک بریتانیا و شوروی از پنج جبهه در شمال،غرب و جنوب غرب کشور در کمتر از48 ساعت کل نیروی دفاعی ایران نابود میشود و کشور به اشغال متفقین در میاید، وقتی چتربازان بریتانیا در تبریز برای اولین بار با نیروهای شوروی به هم میرسند، با فشار متفقین، ایران به آلمان اعلان جنگ میدهد و تمام کارشناسان نازی را از خاک خود اخراج میکند،
روزی که تصمیم عدم همکاری و عدم اعلان جنگ به آلمانها، گرفته شد،با اشغال ایران به همکاری و اعلان جنگ با متحدین، به پایان رسید،میلیونها ایرانی بر اثر قحطی و وبا جان دادند، در صورتیکه این عدد برای برخی کشورهای دیگر در هر دو جبهه کمتر از دویست هزار نفر بود!
سران متفقین به وضوح روایت میکنند که ایران با پذیرش درخواست عبور مسالمت آمیز، علاوه براینکه از قانون وام و اجازه عبور، غنائم فراوانی بدست میاورد بلکه به عنوان عضو متفقین در تمام بیانیه ها و کنوانسیونهای پس از جنگ سهم مشترکی خواهد داشت،،
ایران میتوانست با تشخیص واقعیت و مختصات طرفین، نه اینکه حق وِتو داشته باشد، اما قطعا جزو 12 کشوری که نامشان با ساختار سازمان ملل گره خورد، ارتقا جایگاه بین المللی داشته باشد، اما احساسات شخصی حاکمی نظامی که هیتلر را ٱیینه خود میدید، و نبود سیاستمدار با نفوذ برای تفهیم اوضاع، چون واگیری ابدی، میراثی تیره برای نسل هایی بعد به جا گذاشت که همان تردید محض است که با حفظ میانه،(نه رومی و نه زَند) به نسل امروز به ارث رسیده،،
جالب است بدانید تمام کشورهایی که در دو جبهه بودند، حتی شکستخورده، در نهایت توانستند با استفاده از امتیاز و کمک متحدین خود، به سرعت جبران خسارات کرده و توسعه یابند، و سایر کشورهایی که چون ایران مُرَدَد بودند، هنوز هم نتوانسته اند، آنچه را که متضرر شدند، جبران کنند.