" خداوند اَوراهام را آزمایش نموده به او گفت: هماکنون پسرت را، یگانهات را که دوست میداری، ییصحاق را، برداشته به سرزمین مُوریا برو. آنجا روی یکی از کوهها که به تو خواهم گفت، او را قربانی کن"
24-22:1 تورات
"من جام جهانی را نمیبینم"... " تب جام جهانی نیست... "
باید عشق خود را به مسلخ ببری... جانت را... زندگیات را... همانکه وقت تماشایش شور عشق وجودت را به آتش میکشید. قلبت را میسوزاند. برای تماشایش لحظات را میشمردی. دقایق را. ثانیهها را... به دنبال رفقا. عزیزان. "امشب بازی فینال خونهی ما..." حالا قرار است نگاهش نکنی... نه... اصلا قرار است جانش را بگیری... آقای اینفانتینو میگوید هنگام تماشای بازیها باید همه چیز را کنار گذاشت و به فوتبال اندیشید.... اصلا جام جهانی را تماشا خواهیم کرد؟
|
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/riv2kxf4.jpg)
جاناتن ویلسن، در یادداشتی به افول فوتبال پس از این جام جهانی اشاره کرده. و قیاس آن با تصاویر قدیمی فوتبال. مردان کلاه بر سر. به عکسهای باقی مانده از فینال اف ای کاپ 1923، پر تماشاگرترین فینال اف ای کاپ تاریخ با بیش از 100000 نفر در ومبلی، فینال مشهور به اسب سفید، فینالی که از سکوها تا سقف و نردهها و تا خط طولی زمین تماشاگران ایستاده بودند نگاه کنید. انبوه مردان کلاه به سر را میبینید. کت و شلوار، لباس کارگری، جلیقه، تیشرتها... تفاوتی ندارد. همهشان کلاه بر سر دارند. کلاههای کپی، سیلندر، شاپو....
30 سال بعد و پس از پایان جنگ نیمی از تماشاگران هنوز کلاه بر سر دارند. در فینال برن میان آلمان و مجارستان. در فیلمهای 8 میلیمتری تیره و تار باقی مانده از بازی ایران- اسراییل در فینال جام ملتهای آسیا. و وقتی جلوتر میآیید اثری از کلاهها نست. در یکصدمین فینال اف ای کاپ میان لیدز و آرسنال. در بازی چشمنواز برزیل- ایتالیا در مکزیک.... در دربیهای پر سر و صدای تهران در استادیوم تازه تاسیس آریامهر. خط ریشها، موهای بلند، شلوارهای پاچه دار و لباسهای یقه خرگوشی جای کلاه را گرفتهاند. چه کسی کلاه را از سر مردان برداشت؟
بخش جدایی ناپذیر پوشش مردان بی سر و صدا و به آرامی از سرشان جدا میشود. کنار میرود. هنوز هم در کمدها و گنجهها میتوانید کلاهها را پیدا کنید اما دورهی کلاه بر سر گذاشتن مدتهاست به پایان رسیده.... ساده است. و کمی هولناک.... اگر فوتبال، برایمان همان کلاه بر سرمان باشد. عادت همیشگی. همان چیزی که فلورنتینو پرز با ایدهی سوپرلیگ به دنبال بر داشتن یکبارهی آن از سر ماست و فیفا و یوفا با طرحها و برنامههای خود به شکل تدریجی....فوتبال، کلاه ماست؟
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/highbury19280309.jpg)
اگر آن را برای زیبایی بر سرمان میگذاریم، اگر برای فرار از سرما در زمستان و گریز از نور خورشید در تابستان، دیر یا زود باید با آن خداحافظی کنیم. مدها تغییر خواهند کرد. تفریحات به روز خواهند شد. نمادها جابجا میشوند. و احتمالا پس از جام جهانی قطر، فوتبال، برای تماشاگران پلاستیکی، نسل تشنهی رکوردهای هفتگی مسی و رونالدو، نسل عاشق کشتن اسطورهها و چنگ زدن به فکتها، نسلی که گل دیگو برایشان یک سوء تفاهم بدون وی ای آر است، نسلی که برایشان شاه پله به خاطر بازی نکردن در لیگهای اروپایی بازیکن قابل اعتنایی نیست، نسلی که لذت هم خوابی هر سه شنبه و چهارشنبه با لیگ قهرمانان پر زرق و برق را به انتظار طولانی 4 ساله برای یک ماه ملاقات با جام جهانی ترجیح میدهد... کهنه خواهد شد. فوتبال، از مد خواهد افتاد. بازی میان شیخ منصور اماراتی و بن سلمان و سعودی، بازی میان ثروتمندان جانی خلیج فارس سر و شکل دیگری خواهد یافت.
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/newc11.jpg)
فوتبال. طرفداری. تنیده در هم. در سالهای جنگ، فوتبال تخته پارهی غرق شدگان در اقیانوس جنگ است. دلیلی برای تپش قلبهاست. در سالهای جنگ سرد، دایرهی میانی میدان جاییست که شرقیهای یخ زده و غربیهای متفرعن دست هم میفشارند. با ظهور تکنولوژی، سینما، جای خود را به تلویزیون میدهد. و تلویزیون به صفحات هوشمند در دست ما. رادیو از زندگی کنار میرود. هنر رنگ و لعابی تازه میگیرد .... اما فوتبال، تکنولوژی فوتبال را مثل خون در رگهای جهان جاری میکند. حالا مردم، در آفریقای محروم، در چنگال دیکتاورهای خاورمیانهی، در زاغههای آمریکای لاتین میتوانند فوتبال ببینند... فوتبال...
فوتبال، پناهگاهی برای فرار از حقیقت تلخ زندگی. از یاد بردن شکستها. تو در مستطیل سبز یک زندگی را برای خود انتخاب میکنیم. زندگی که در دنیای واقعی به آن نرسیدی. آرزوهای اسیر در چنگال حاکمان جامعه و دست تقدیر روزگار. تیم ما، تبلور زندگی ما در رویاهاست... آنچه میخواستیم بشود... ما بچه های زمین خاکی. مردم به ستوه آمده از تماشای همیشهی فقر و زشتی. عاصی از نگاه تحقیرآمیز پولدارها. ما رویایمان را در رنگ طلایی میجوییم. جایی که بدرخشد. برخلاف تکه آشغالهای اطرافمان. کسی که بدون دغدغه لبخند بزند و دریبل کند . ما عشق برزیل ها.
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/getpaidstock.com-6367536773e63.jpg)
ما مردم اسیر بی ثباتی. بی برنامگی. زندگی در جامعهی آشفته، هرج و مرج، هر روز یک حاکم تازه، یک جریان سیاسی جدید. بدون طرح نو. تکراری. منفعل. شکست خورده. ما به سراغ آن عقاب مغرور میرویم. طرفداری از آنها که با نظم به تورنمنتها میآیند. با برنامه. با ثبات. برخاستن پس از شکست. مردان خونسردی که در پنالتی شکست نمیخورند. مردان موطلایی ژرمن. ما طرفداران آلمان...
ما عاشقان پیروزی. ما اشک ریختن را دوست داریم. به شرط پیروزی بعد از آن. ما عاشقان مردان خوش قیافه. مردان وفادار. مردان جنگجو. ما ایتالیایی ها را انتخاب میکنیم. و جنتلمنهایی با یک معشوقه. توتی و رفقا. ما، عاشق ستارگانی که یک تنه با لباس آرژانتین بار یک تیم را به دوش میکشند، ما عاشقان مدرنیته ی اسپانیایی، ما عاشقان زیبایی فرانسوی، ما شیفتگان تاریخ بازی انگلیسی... فوتبال، کلاهی بر سر ما نیست. فوتبال، جایی در قلب ماست. تا روزی که فوتبال هست... تا روزی که میتوانی به نام قطر در کنار جام جهانی فکر نکنی. به آن مالکان دشداشه پوش... تا روزی که فوتبال فوتبال هست... شاید این آخرین جام جهانی ماست.... در حال احتضار. در حال جان دادن... اگر هنوز بتوان زیر گورهای کارگران کشته شدهی به پای استادیوم خلیفه نفس کشید...
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/4500.jpg)