با اووه راسلر در آستانهی بازی من سیتی و لایپزیگ
.....
مردم از من میپرسند تو اهل کجایی؟ و من میگویم اروپا.... همسرم نروژی است. ریشههایم در آلمان است و لذتبخش ترین روزهایم را در انگلیس گذراندم. وقتی دیوار برلین فرو ریخت احساس عجیبی داشتم. از یک طرف بسیار خوشحال بودم که مرزها برداشته شده و از میدانستم این پایان کار من در تیم ملی است.... "
این داستان مردی است که تنها پس از پنج بازی ملی، تیم ملی کشورش دیگر وجود ندارد! مهاجمی که گلزنی را از لایپزیگ در آلمان شرقی آغاز میکند... مهاجمی که ورود او به من سیتی در مقیاسهای آن روز با ورود کانتونا به الدترافورد قیاس میشود... برای مربیگری به انگلستان باز میگردد و این روزها در دانمارک روی نیمکت باشگاه قدیمی آرهوس مینشیند... داستان اووه راسلر، پسر لایپزیگ، مهاجم من سیتی....
|
التنبرگ. نوامبر 1968.... جنگ سرد. نوامبر سرد. نگاههای سر سربازان اشتازی.... راسلر در سردترین سالهای جنگ سرد در قلب آلمان شرقی متولد میشود. در سیزده سالگی به لایپزیگ در 40 کیلومتری التنبرگ میرود تا برای لوکوموتیو لایپزیگ فوتبال بازی کند.... روزهایی که ماموران اشتازی به او وعدهی سفر به غرب را در ازای همکاری را میدهند.... راسلر خوش شانس است که مربی با تجربهی او نجاتش میدهد و میتواند به فوتبالش در لوکوموتیو لایپزیگ تا جوانی ادامه دهد...
"از همان روزها بخشی از علاقهی من به فوتبال انگلیس بود. اما در آلمان شرقی شما نمیتوانستید مسابقات انگلیس را تماشا کنید.... من با رادیو بازیها را دنبال میکردم..."
با فروپاشی دیوار برلین، راسلر در 24 سالگی و در بهترین دوران فوتبال خود شانس بازی در تیم ملی را از دست میدهد.... رقابت با رودی فولر، یورگن کلینزمن و الیور بیرهوف برای بازی در تیم ملی آلمان متحد کار آسانی نیست... سرانجام و سه سال پس از فروپاشی دیوار، راسلر، آلمان و باشگاه نورنبرگ را به مقصد انگلستان ترک میکند... استادیوم مین رود. منچسترسیتی...
"وقتی به اینجا آمدم هنوز سنتهای بسیاری بر فوتبال انگلیس حاکم بود. بازیهای ساده، سریع و مستقیم. انگار دو بوکسور در مقابل هم ایستادند. من میدانستم که در آنجا و برای گلزنی توپهای زیادی نصیبم خواهد شد. در آلمان تقریبا تمام تیمها با سوییپر بازی میکردند و یا گیریها و تاکتیکهای دفاعی برای مهار مهاجمان پیشرفته تر بود.... "
راسلر در 150 بازی برای من سیتی 50 گل میزند اما دوران فوتبال او در مین رود بیشتر با لحظات پرهیجان به یاد آورده میشود. گلزنی در دربی منچستر و شادی گلی که به مذاق الن بال مربی من سیتی خوش نمیآید. یا پرتاب کفشها پس از یک باخت 6-0 که به زعم راسلر تشکر از آنهاست! پیوندهای راسلر با من سیتی هنوز هم محکم است.در موبایل او میتوانید شماره پل والش و باقی بازیکنان من سیتی در دههی 90 را پیدا کنید پسر کوچک او در آکادمی پرزرق و برق من سیتی توپ میزند. راسلر دربارهی تیم جدید من سیتی میگوید:
"خب بله. آنها مدعیان قهرمانی در هر جامی هستند. چیزی که در تاریخ باشگاه یکتاست. من دوست داشتم در کنار داوید سیلوا بازی کنم. همچنین طرفدار پر و پا قرص ونسان کمپانی و جو هارت هستم..."
به جز آلمان و انگلیس بخشی از قلب راسلر به نروژ تعلق دارد. به سرزمین همسرش سسیله راسلر. به دوران بازی در تیم لیلستروم... به روزهایی شیرین که ناگهان تلخ و ناگوار میشوند. اووه راسلر پس از به ثمر رساندن اولین گل در اولین بازی برای لیلستروم نروژ متوجه ی تومور بدخیم در قفسهی سینهی خود میشود:
"اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که چرا من؟ من که سالم زندگی کرده ام، در جایی زندگی میکردم که همه چیز سالم است و با افراد بیمار تماسی نداشتم.... اما و به سرعت از اینها رها شدم... میدانستم همراهی با پزشکان و قدرت درونی کمکم خواهد کرد اما مهم این بود که به دانستههایم عمل کنم.... "
در تابستان امسال و با پیوستن هالند نروژی از آلمان به انگلیس، خاطرات زیادی برای راسلر زنده میشود. او دربارهی هالند میگوید:
" من او را از کودکی میشناسم. بزرگترین دارایی او ذهنیت و خودباوری اوست. وقتی با او صحبت میکردی از آرزوهای بزرگی میگفت که بسیاری از همسالانش به آن حتی فکر هم نمیکنند."
رابطهی راسلر با هالند از اینها هم نزدیکتر است. اووه راسلر دو پسر دارد. کالین و تونی. به یاد کالین بل و تونی بوت اسطورههای باشگاه من سیتی. کالین، در نروژ همبازی ارلینگ هالند بوده، تا سال 2019 در آکادمی من سیتی بازی کرده و امیدوار است روزی در کنار ارلینگ به قهرمانی اروپا برسد....
راسلر زندگی در نروژ، آلمان و انگلیس را دوست دارد. در هر سه کشور خاطرات شیرینی را رقم زده و وقتی در یکی از بازیهای من سیتی از او میپرسند که آیا منچستر بهترین شهر برای زندگی اوست با خنده میگوید:
"اوه منچستر عالیست... اما من به کمی آفتاب هم نیاز دارم..."