طرفداری - الیور کِی و مت اسلیتر، در نوامبر 2021 در سایت اتلتیک، مطلبی را کار کردند که به بررسی اتفاقات فوتبال چین در یک دههی جنجالیاش میپرداخت. خواندن بخشی از این مطلب، درحالیکه مسئلهی فوتبال عربستان حالا در فوتبال جهان بسیار جدی است، خالیازلطف نیست. این ارتباط، چیزی است که کِی در اکانت توییتر خود نیز اخیراً به آن اشاره کرده است:
روزهایی بود که وضعیت، تنه به تنهی جنون میزد و حالا از خود سؤال میکنید آخرش چه شد؟
در 10 روز ابتدایی ژانویه 2016، سوپرلیگ چین (CSL) سه بار رکورد نقلوانتقالات خود را شکست. اول، جیانگسو سونینگ 24 میلیون پوند برای خرید رامیرز به چلسی پرداخت کرد. بعد گوانگژو اورگرانده با 25 میلیون پوند، جکسون مارتینز را خرید. بعد، درحالیکه انگار نمیتوانستند جلوی خود را بگیرند، جیانگسو سونینگ باز هم بالاتر رفت و برای خرید وینگر برزیلی، الکس تکسیرا از شاختار دونتسک، لیورپول را شکست داد و 38.5 میلیون پوند پرداخت کرد. این فقط ارقام خرید بازیکن بود. دستمزدها در سطحی دیگر بودند. رامیرز قراردادی داشت که دوبرابر دورهی چلسی حقوق میگرفت و به بالاتر از 10 میلیون پوند سالیانه میرسید. تکسیرا هم چنین وضعیتی داشت درحالیکه برای تیم ملی هنوز یک بازی هم نکرده بود.
آرسن ونگر آن زمان هشدار داد به نظر میرسد آنها توانایی تطمیع هر بازیکنی را در اروپا دارند. میلی قوی در فضای سیاسی چین وجود دارد که لیگ آنها به یک بازیگر بزرگ در دایرهی فوتبال تبدیل شود و لیگ برتریها باید از این موضوع آگاه باشند.
اوضاع ادامه پیدا کرد. تابستانِ همان سال، «هبی چین فورچون» ازکوئل لاوتزی را از پاریسنژرمن خرید، شاندونگ لوننگ، پاپیس سیسه از نیوکاسل و گراتزیانو پله را از ساوتهمپتون جذب کرد. شانگهای SIPG رکورد را شکست و هالک را 45 میلیون پوند از زنیت خرید، در حالی که 320 هزار پوند دستمزد هفتگی با او توافق شد.
در آخرین هفتههای سال 2016، چلسی دوباره هدف قرار داده شد. این بار بازیساز برزیلی «اسکار» راهی شانگهای SIPG شد، در قراردادی که رکورد را به 52 میلیون پوند رساند. در قرارداد او، دستمزد 400 هزار پوند در هفته عنوان شده بود که تنها در فوتبال به بازیکنانی مثل مسی و رونالدو تعلق داشت، شاید حتی از آنها هم در آن مقطع بیشتر بود. در تلاشی مؤثر برای جلو زدن از همسایهها، شانگهای گرینلند قرارداد هفتهای 600 هزار پوند را به کارلوس توز پیشنهاد داد؛ رقمی که او را به صدر پردرآمدترین فوتبالیستهای جهان میرساند
خورخه مندس، ایجنت رونالدو یکمرتبه توضیح داد که پیشنهادی 100 میلیون یورویی بهازای هر سال از باشگاهی چینی دریافت کردهاند که به معنی 1.6 میلیون پوند بهازای هر هفته بود. در آن لحظه از تاریخ فوتبال، به نظر میرسید که جذب رونالدو و مسی، قدم بعدی در توسعهی فوتبال چین باشد.
تمام اقدامات باشگاههای چینی، با تشویق رئیسجمهور شی جین پینگ انجام شد که اعلام کرده بود قصد دارد چین را به یک قدرت بزرگ فوتبال تبدیل کند. شرکتهای بزرگی مانند سونینگ (خردهفروشی)، اورگرانده (املاک)، فورچون (املاک) و گریلند (املاک) تشویق شدند تا در فوتبال سرمایهگذاری کنند. در نتیجه، برند آنها بیشتر در معرض توجه جهانی قرار میگرفت و تائید حکومت را نیز بیشتر کسب میکردند.
ولی اوضاع قرار بود تغییر کند. ابراز نگرانیهای اولیه از سوی وزرای دولت اعلام شد که چرا باید به بازیکنی ۳۲ساله مثل کارلوس توز، سالی 30 میلیون پوند دستمزد پرداخت شود و این شاید بهترین شروع در راهِ تبدیل چین به یک قدرت در فوتبال نباشد. برنامه این است که فوتبال داخلی قدرتمند شود یا اینکه طرحی برای ثروتمند کردن فوتبالیستهای ماجراجوی پا به سن گذاشته، عموماً از آمریکای جنوبی و ایجنتهای پرنفوذ راه بیفتد؟
طرح، درست کار نمیکرد. اتحادیه فوتبال چین، طرحی را برای محدودکردن تعداد بازیکنان خارجی در هر باشگاه اعلام کرد که باید فرصتی برای بازیدادن به بازیکنان بومی میشد. همینطور سقف پرداخت در نظر گرفته شد. زمان کمی تا شروع تاریخ دستورالعمل جدید وجود داشت.
فرصت کوتاه بود. قرارداد توز بهسرعت جلو رفت و درحالیکه وقت چندانی نمانده بود، توطئهای صورت گرفت که میتوان آن را بزرگترین کودتا در تاریخ سوپرلیگ چین در نظر گرفت. دیگو کوستا در اوج فوتبالش بود. او 14 گل در 18 بازی لیگ برتر زده بود و چلسی در پایان سال 2016 در صدر جدول بود. وقتی پنجره نقلوانتقالات ژانویه 2017 باز شد، چلسی با وحشت متوجه شد که کوستا در تلاش است که این معامله جوش بخورد تا دستمزدی شبیه به کارلوس توز دریافت کند.
ازدستدادن رامیرز و اسکار یک مسئله بود، بخصوص از این بابت که هیچکدام در ترکیب اصلی تیم در آن زمان حضور نداشتند؛ اما ازدستدادن کوستا در میانهی فصلی که در رقابت برای قهرمانی بودند، ضربهای بزرگ به چلسی و البته لیگ برتر بود. آنتونیو کنته، سرمربی وقت چلسی اخطار داد که مارکت چینی برای همه خطرناک است، نه فقط برای چلسی که برای تمام تیمهای جهان. تکسیرا که هنوز در جیانگسو سونینگ بازی میکرد، با ترشرویی جواب داد که لیگ چین مشغول همان کاری در قبال لیگ برتر است که لیگ برتر در قبال لیگهای دیگر انجام میدهد.
اما حتی در چلسی این احساس وجود داشت که اوضاع در آستانهی تغییر است. وقتی تیانجین کوانجین به اقدامات برای خرید کوستا سرعت بخشید، اتحادیه فوتبال چین یک سری معیار برای کنترل سرمایهگذاری در باشگاهها اعلام کرد که قرار بود به ارقام پرداختی برای خرید و دستمزد بازیکنان خارجی و داخلی، نظارت انجام دهد. یکشبه، تعداد بازیکنان خارجی مجاز در هر تیم، از چهار به سه کاهش یافت - این بخصوص برای شانگهای SIPG ایجاد مشکل میکرد که اسکار، هالک، هافبک برزیلی الکسون و ریکاردو کاروالیو را خریده بودند. باشگاههای دیگری هم این مشکل را داشتند و تنها شش هفته تا شروع فصل جدید مانده بود.
قوانین جدید اگرچه تغییرناپذیر به نظر نمیآمدند، مشخص بود که مقاومتهایی وجود خواهد داشت. تیانجین کوانجین از خیر خرید کوستا نگذشت؛ اما دیگر نمیتوانست پیشنهادی به چلسی بدهد که غیر قابل ردکردن باشد.
دورهی ریاضت اقتصادی؟ نهچندان. نه وقتی بازیکنانی مثل یانیک کاراسکو، خاویر ماسکرانو، مارک همسیک، موسی دمبله، مروان فلینی و مربیانی مانند رافا بنیتز میتوانستند جذب شوند و قراردادهایی سنگین امضا کنند. بااینحال وقتی در ژانویه ۲۰۱۷ دولت چین دوباره سیاستها را تغییر داد و به همراه آن اخطاریه صادر کرد، مشخص شد که اوضاع چقدر سریع میتواند تغییر داده شود
زمان گذشت. به زمان حال (نوامبر 2021 منظور است) رسیدیم. قهرمان فصل قبل سوپرلیگ چین جیانگسو سونینگ، حالا وجود خارجی ندارد. در فوریه، سه ماه بعد از قهرمانی، درحالیکه هنوز تکسیرا و مهاجم سابق تیم ملی ایتالیا، ادر در این تیم توپ میزدند، باشگاه به دلیل مشکلات مالی خردهفروشی سونینگ، اعلام انحلال کرد. گروه اورگرنده هم با مشکلات مالی روبرو است و شاید نتواند ورزشگاه 1.4 میلیارد پوندی خود که 100 هزار جایگاه دارد را به اتمام برساند (قرار بود این پروژه سال 2022 به انتها برسد؛ اما به دلیل بحران مالی بهطورکلی رها شد). شرایط موفقترین باشگاه چینی به این صورت است که خبر رسید دولت قصد دارد پروژهی ورزشگاه را مصادره کند و اورگرنده میخواهد سهام خود را در باشگاه گوانگژو (حالا دیگر گوانگژو اف سی است و اسم اورگرنده در آن نیست) را بفروشد. این بین، مهاجم محبوب هواداران، پائولینیو هم تابستان اخیر پیشنهاد باشگاه الاهلی را پذیرفت و راه عربستان سعودی را در پیش گرفت.
حالا 11 باشگاه از 16 باشگاه چینی با بحران برای پرداخت دستمزد بازیکنان خود روبرو هستند. اوضاع در سطح دوم فوتبال چین از این هم بدتر است. «هبی» مشکلات مالی شدیدی دارد و این حدس زده میشود که نتواند بازیهای خود را در این فصل انجام دهد (در مارس ۲۰۲۳ این باشگاه که زمانی لاوتزی، ژروینیو، مانوئل پیگیرینی، کریس کلمن و رادومیر آنتیچ را داشت، منحل شد). بازیکنان باشگاه «چونگکینگ لیانجانگ» اخیراً در بیانیهای اعلام کردند به دلیل مشکلات مالی، تیم آنها توانایی فعالیت به شکل درست را ازدستداده است (این تیم هم که زمانی آری هان و بعد یوردی کرایوف مربیاش بودند، در می 2022 منحل شد).
مسئله فراتر از فوتبال بود. اقتصاد چین با چالشهای فراوانی روبرو است که از زمان کووید-19 آغاز شده بود. در فوریه گذشته، ژانگ جیندونگ مالک شرکت سونینگ در مصاحبهای برای خیلِ کارکنان خود توضیح داد که باید تمرکز خود را روی مسئلهی خردهفروشی بگذاریم و بدون اینکه تردیدی به دل راه بدهیم، هر چیز دیگر را رها کنیم؛ چون ربطی به حوزهی فعالیت ما ندارند. به جز تیمهای موفق آنها در سوپرلیگ (منحل) و لیگ زنان (منحل)، حتی اینترمیلان که توسط این شرکت مالکیت میشد هم عواقبِ این موضوع را احساس کرد.
مشکل بزرگ سوپرلیگ چین است که اساس آن بر مبنای سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ و میلیاردها قرار گرفته است و بهاینترتیب، سرنوشت این باشگاهها بسیار مربوط به نظر مالکان آنها است. همیشه این سؤال مطرح بود که کوکِ ساز مدیر عوض میشود یا موسیقی بالکل قطع میشود.
رئیسجمهور شی جین پینگ عاشق فوتبال است. او وقتی معاون رئیسجمهور بود، سه آرزوی شخصی خود را اعلام کرده بود که هر سه به فوتبال مربوط بودند: گرفتن مجوز حضور در جام جهانی، میزبانی جام جهانی و در پایان قهرمانی در آن. شی سال 2014 یعنی یک سال بعد از اینکه رئیسجمهور شد، در خصوص برنامههای خود برای تبدیل چین به قدرتی بزرگ در فوتبال صحبت کرد. همینطور گفت که میخواهد شرکتهای بزرگ، ثروت خود را به سوپرلیگ بیاورند تا آن را به یک لیگ مهم تبدیل کنند. حتی تمایل داشت آنها در لیگهای اروپایی، بخصوص انگلستان سرمایهگذاری کنند.
یک سال بعد، در سفری سیاسی به بریتانیا، او از زمین تمرین منچسترسیتی دیدن کرد و آنجا با سرخیو آگوئرو و دیوید کمرون (نخستوزیر وقت) سلفی گرفت. یک هفته بعد، یک کنسرسیوم چینی به اسم China Media Capital اعلام کرد 13 درصد از سهام سیتی را با 265 میلیون پوند خریده است. هیچکس نمیتوانست رئیسجمهور شی را متهم کند که به نقش فوتبال در پیدا کردن دوستان جدید و تأثیرگذاری روی مردم بیاعتنا است
اهداف دیگری هم برای ساخت یک ملت علاقهمند به فوتبال از پایه وجود داشت. استراتژی این بود که 70 هزار زمین جدید و 20 هزار مرکز ورزشی تا سال 2020 در چین افتتاح شوند. برای بچههای بالای شش سال در مدارس، فوتبال بهعنوان ورزش اجباری در نظر گرفته شد. «تام بایر» یک مربی آمریکایی که مشاور فوتبال وزارت آموزش چین شده بود، توضیح میدهد تلاش فقط این نبود که جام جهانی را برنده شوند. هدفِ بزرگتر، این بود که فرهنگ فوتبالی پررونقی بسازند و از امتیازهای آن در حوزهی سلامت (چین مشکل چاقی کودکان دارد) هم بهره ببرند.
برخی حس میکردند هدف دیگری وجود دارد.
سیمون چدویک، پروفسور حوزهی ورزش در دانشگاه املیون فرانسه، توضیح میدهد که در نهایت اقدامات در خصوص شخص رئیسجمهور «شی» و محبوبیت او بود. هواداران فوتبال در چین بسیار زیاد هستند و قصد بهرهبرداری از این محبوبیت وجود داشت. از طریق فوتبال، او میخواست نشان دهد که به کشورش و پرستیژ آن اهمیت میدهد. چین کشوری حس میشد که همهچیز دارد جز یک تیم فوتبال؛ نه در حد قهرمان جهان که حتی در حدی معقول. المپیک پکن موفق بود، همینطور اقتصاد چین به جایگاه دوم جهان رسید و موشک به فضا فرستاد؛ اما در مقدماتی جام جهانی نمیتوانستند حتی هنگکنگ را شکست دهند1. سرمایهگذاری روی ساختن یک فرهنگ فوتبالی قدمی مهم برای آنها بود؛ اما این کار دههها زمان میبرد.
چدویک احساس میکند که ظهور و سقوط سوپرلیگ، بخشی از داستان بزرگتری است که رئیسجمهوری شی در آن قصد داشت از فوتبال بهعنوان ابزاری برای بیانِ قدرت خود بهره برد. او از شرکتهای بزرگ قول سرمایهگذاری گرفت و چنین هم شد. بااینحال، برنامهها در ادامه تغییر کردند. تصمیم بر این شد که باشگاهها کمتر خریدهای بزرگ انجام دهند، ستارههای کمتری بیایند، کمتر وام گرفته شود و رفتارهای غیرمسئولانه تمام شود. سیاست رئیسجمهور، حالا رفاه همگانی است. نباید ثروتمند بسیار جلو بیفتد و افراد فقیر جامعه هم باید شانسی برای کار و بهبود سطح زندگی خود پیدا کنند. اگر شرکت شما مبالغی بالا برای بازیکنان خارجی هزینه میکند، این در تناقض با رفاه همگانی است. چیزی که باید برای آن سرمایهگذاری انجام شود، دسترسی کودکان به فوتبال است. سیاست کلی چین حالا این است که همه باید به فوتبال دسترسی داشته باشند. این نگاه برابریخواهانه، مطابق با رفاه همگانی و مغایر با دستمزد 600 هزار پوندی کارلوس توز است
سوپرلیگ شانسی بود که باعث میشد علاقهی هواداران بهسرعت تحریک شود. با دیدن اسکار، توز و لاوتزی، تلاش بر این بود که بهجای توجه به لیگ برتر، لالیگا و NBA به سوپرلیگ توجه شود.
دنیای واقعی اینطور کار نمیکند.
در فوتبال باشگاهی چین، تیمهای زیادی آمده و رفتهاند، بدون اینکه توجه مردم خود را جلب کنند. طرفداران فوتبال در چین، لیگهای اروپایی را ترجیح میدهند. در چنین کشور بزرگی، سوپرلیگ بهگونهای بود که گاه نزدیکترین باشگاهها (به لحاظ جغرافیایی) انگار آنسوی جهان قرار داشتند. برای محصول، قدرت متقاعدکنندگی شرط است و سوپرلیگ فرمول درست را پیدا نمیکرد.
یک ایجنت که به طور گسترده با سوپرلیگ چین مراوده داشته، توضیح میدهد که این لیگ بهمراتب از چیزی بود که توصیف میشد. به دو قهرمانی گوانگژو اورگرنده در سالهای 2013 و 2015 در لیگ قهرمانان آسیا اشاره کرد. برای او ناامیدکننده بود که روند پیشرفت با محدودسازی هزینه پس از سال 2016 متوقف شد. توضیح داد خرید بازیکنان سطح بالا با دستمزدهای بالا جواب نمیدهد. در یک بازی تیمی، تفاوت گسترده بین سطح بازیِ بازیکنان خارجی و داخلی ایجاد مشکل میکند. اینکه بازیکنان خارجی درآمدی غیرقابلمقایسه با سایر بازیکنان تیم داشته باشند هم انگیزه را میکُشد و هم فاجعهآفرین میشود. اگر به سیر پیشرفت لیگ برتر از دهه نود نگاه کنید، هجوم بازیکنان خارجی به شکلی معقول جلوه میکند؛ چون این بازیکنان و بازیکنان داخلی، اهداف یکسانی را دنبال میکنند. حسی از «ما و آنها» وجود ندارد. اما اینکه این همه بازیکن خارجی با ارقام بالا بیایند، برای چین در نهایت مسئلهی مثبتی بود؟ قابلبحث است.
بازیکنانی مثل پائولینیو، اسکار و تکسیرا، این چالش یا هرچه بود را قبول کردند. برخی دیگر نیز از آن استقبال میکردند. توز تنها ۱۶ بازی انجام داد و چهار گل زد. حتی قرارداد ۶۰۰ هزار پوند در هفته هم باعث نشد که دیپلماسی یاد بگیرد. یکمرتبه گفت حتی پنجاه سال بعد هم چینیها نمیتوانند شانسی برای رقابت داشته باشند. بعد از برگشت به بوکاجونیورز گفت حس میکند به تعطیلاتی هفتماهه رفته بودم. نمیدانم آنجا چه میکردم!
برای سه فصل پیاپی، میانگین تماشاگران سوپرلیگ افزایش یافت: 18 هزار در 2013 به 24 هزار در 2015 رسید. طی فصول بعد، این عدد حدود 24 هزار باقی ماند که باعث میشد چین به لیست شش کشوری برود که لیگ آنها بیشترین میانگین تماشاچی را دارد. حتی فاصله با لالیگا و سری آ زیاد نبود. بااینحال رشدی که حدس میزدند بعد از 2016 اتفاق بیفتد، هرگز محقق نشد. (سال 2023 است و حالا میانگین تماشاگر در سوپرلیگ چین، به 19 هزار نفر کاهش یافته است)
بعد مثل موجی سهمگین، پاندمی از راه رسید. در چین، تأثیر آن بسیار بزرگتر از فوتبال و اقتصاد بود. بازیکنان و مربیان در هتلها برای ماهها قرنطینه شدند. در ژانویه، بنیتز قرارداد سنگین خود با تیم دالیان را فسخ کرد و گفت دیگر به چین برنمیگردد و اضافه کرد کووید باعث شد که برنامههای ما برای زندگی تغییر کند. بازیکنانی که به فرصت بازی در چین بله گفته بودند، از ایجنتهای خود خواهش میکردند که تیمی دیگر در کشوری دیگر برایشان پیدا کنند. استفن الشعراوی و مارکو آرناتوویچ به ایتالیا برگشتند، هالک به برزیل، همسیک هم به سوئد و پائولینیو به عربستان منتقل شدند. حالا تخلیهی ستارهها از چین به کشورهای دیگر بود.
در مارس، اتحادیه فوتبال چین معیارهای جدید برای پرداخت دستمزد اعلام کرد که بر آن مبنا، بازیکنان خارجی نمیتوانستند بیشتر از سه میلیون یورو در سال دریافت کنند، چیزی که باعث میشد دستمزدی بالاتر از 50 هزار پوند در هفته غیرممکن شود. یک ایجنت به ما گفت که به تعداد انگشتان یک دست از بازیکنان خارجی شاید با چنین شرایطی در چین بمانند. تمام نامهای بزرگ رفتهاند. بازیکنانی که برای انتهای فوتبال به چین میآمدند و پول بزرگی به جیب میزدند، حالا به خاورمیانه میروند.
برخی این را توفیق اجباری دیدند. ولی اگر هواداران به استادیوم برنگردند، سخت بتوان چنین چیزی را مثبت دید. بیبرنامگی لیگ در کنار ضعف تیم ملی، باعث نگرانیهای بسیاری در میان هواداران فوتبال در چین شده است. تصویر بزرگتر این است که سوپرلیگ به این روز افتاده؛ چون مالکیت و باشگاهداری خصوصی در این کشور آسیب دیده است.
این شاید تأثیر مستقیم پاندمی باشد؛ اما مسئله اصلی این است که رابطهی سوپرلیگ و شرکتهای بزرگ خراب شده است. اتحادیه فوتبال چین روی انتخاب نامهای خنثی اصرار دارد (گوانگژو اورگرنده به گوانگژو اف سی، هبی چین فورچون به هبی اف سی) و کار کمی برای بالابردن میل شرکتها برای کمک به فوتبال انجام داده است.
آیا این تنها یک روند اصلاح بازار است؟
بی یوان، گزارشگر فوتبال چین توضیح داد که چرا نمیشود با معیارهای اقتصاد غربی وضعیت چین را توضیح داد. بازار ملک که موتور محرک لیگ بود، در یک دهه اخیر در حال انفجار بود، آنهم بهخاطر سیاستهای دولت. این حباب حالا ترکیده است
یک ژورنالیست چینی که ترجیح داد نامش مطرح نشود، سوپرلیگ را به کشتی ارواح تشبیه کرد که در پهنهی اقیانوس جلو میرود بی اینکه هیچکدام از سرنشینان زنده باشند. سؤال او این بود که چطور لیگی شروع میشود که مدافع عنوان قهرمانی (سونینگ) در آن حاضر نیست؟
ایده این بود که بخش آخر لیگ تا دسامبر به تعویق بیفتد تا بازیکنان روی تیم ملی تمرکز کنند که برای اولینبار از 2002 شانس رسیدن به جام جهانی داشت. جواب نداد. تحت هدایت بازیکن سابق اورتون و شفیلد یونایتد، لی تای، آنها در دور دوم مقدماتی سه بازی از شش بازی را باختند و تنها بردشان، با گل دقیقه 95 وو لی (بازیکن اسپانیول) مقابل ویتنام بود.
این بین، چین از محدودیتهای کرونایی هم تحتفشار بود. چیزی که باعث میشد تمام بازیهای تیم در زمینهای بیطرف در خاورمیانه برگزار شوند. قدرتهای فوتبال آسیا ژاپن، کره جنوبی، ایران، عربستان و استرالیا هستند. چین تیم 81 جهان است (موقع نوشته شدن مقاله 74 بودند). که یعنی پایینتر از هندوراس، گینه، گرجستان، السالوادور، کیپ ورد، کنگو و مونتهنگرو. سال 2017 به رتبه 57 رسیدند؛ اما معمولاً هفتاد و چند تا هشتاد و چند هستند. بین تیمهای آسیایی یازدهم هستند که یعنی پایینتر از عراق، عمان و ازبکستان. جبران این فاصله، قدمی بزرگ میطلبد.
جاناتان سالیوان، پروفسور امور سیاسی توضیح داد که جبران چنین فاصلهای زمانبر خواهد بود؛ ولی وقتی با شیطان معامله میکنید و یک سری برزیلی را جذب میکنید تا سریعتر به نتیجه برسید، اوضاع بدتر میشود.
حتی شهروندی مانند برخی کشورهای دیگر، در چین راحت داده نمیشود. بازیکنان که اجداد چینی ندارند، شانسی برای گرفتن شهروند این کشور ندارند. بااینحال 48 تیمی شدن جام جهانی خبری خوب برای چین است. حتی برخی اینطور مسئله را میبینند که ذهنیتِ فیفا از گسترش جام جهانی، باز کردن راه برای حضور چین بهعنوان پرجمعیتترین کشور جهان و یکی از بزرگترین مارکتها برای ورود به این تورنمنت است. حتی اگر چین بتواند مجوز ورود بگیرد، آیا میتواند تیمی سرهم کند که پرستیژِ آقای رئیسجمهور را حفظ کند؟
سالیوان میگوید نمیتوان برنامهی رئیسجمهور شی را شکستخورده معرفی کرد. برنامههای آنها طبق پیشبینی باید تا 2050 جواب دهد. با استادیومها و زمینهای بازی ساخته شده، یک نسل زمان میبرد تا نتیجه حاصل شود. بزرگترین چالش، علاقهمند کردن درصد بیشتری از مردم به فوتبال است. والدین چندان مایل به اینکه فرزندانشان ریسک مصدومیت را به جان بخرند نیستند و ترجیح میدهند درس بخوانند و از سمتی کودکان ترجیح میدهند اوقات فراغت را به ویدئو گیم بگذرانند.
سالیوان ادامه داد ساختن فرهنگ فوتبال در چین طبق برنامه جلو نرفته است. این، چیزی نیست که آرزو کنید باشد و بعد به وجود بیاید. به پرورش نیاز دارد و از سمت دیگر، سرگرمیهای دیگری در چین وجود دارد که برای مصرفکننده جذابتر است. برای سوپرلیگ، رقابت با لیگهای اروپایی، NBA و حتی eSports نشدنی است. اینکه چین بسیار بزرگ و باشگاههای سوپرلیگ بسیار کم هستند هم به این وضع کمک نمیکند؛ باشگاههای که بسیاری از آنها مشکلات عمیق اقتصادی دارند
1. در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ چین و هنگکنگ همگروه شدند. چین که دور قبل به جام جهانی رسیده بود، بازی رفت را 1-0 برد. بازی برگشت (چون چین به کویت باخته بود) باید با برد 8-0 چین همراه میشد که آنها صعود کنند. بازی 7-0 شد. «ژنگ ژی» که پنالتی بازیکنان چین را در این بازی مهار کرد و موجبات حذف آنها را فراهم آورد، برای مردم هنگکنگ قهرمان ملی شده است. در مقدماتی جام جهانی 2018 هم دو کشور باز هم همگروه شدند و هر دو بازی 0-0 تمام شد.