https://www.tarafdari.com/node/2335340
بخش اول ☝️
۱_ سردار اسعد بختیاری
او یکی از مهمترین سرداران ایران در زمان مشروطه بود. او یکی از روسای ایل بختیاری در زمان قاجار بود. پس از توپ باران مجلس او در اعتراض همراه با یاران خود اصفهان را فتح کرد و از راه اراک خود را به منطقه بختیاری رساند و پس از مدتی تهران را فتح کرد. در دوره ای هم وزیر جنگ و دوره ای دیگر عهده دار وزارت داخله شد . او در ۱ آبان ۱۲۹۶در گذشت.
۲_ بابک خرمدین
او یکی از اصلی ترین فرماندهان ایرانی در مبارزه با خلیفه و رهبر سرخ جامگان بود . او و یارانش باور داشتند که ابومسلم نمرده و بازمیگردد تا عدالت برقرار شود . در دوران حکومت عباسیان آذربایجان کانون مقاومت سرخ جامگان بود. معتصم، خلیفهٔ اسلام، موفق شد با اهدای پول زیاد و مقام به افشین، شاهزاده اشروسنه( تاجیکستان کنونی)، بابک را با نیرنگ به دام بیندازد و او را در بغداد به قتل برساند. خواجه نظام الملک وزیر سلجوقیان در کتاب سیاستنامه خود آوردهاست: «چون چشم معتصم بر بابک افتاد، گفت: «ای سگ، چرا فتنه در جهان انگیختی و چرا چندین هزار مسلمان بکشتی؟» هیچ جواب نداد. فرمود تا هر چهار دست و پایش ببرند. چون یک دست ببریدند، دست دیگر در خون زد و در روی مالید و همه روی را از خون سرخ کرد. معتصم گفت: «ای سگ، باز این چه علم است؟» گفت: «در این حکمتی است.» گفتند: «آخر بگوی، چه حکمتی است؟» گفت: «شما هر دو دست و پای من بخواهید بریدن، و گونهٔ مردم از خون سرخ باشد، و چون خون از تن برود، روی زرد شود. … من روی خویش به خون سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود، نگویند که از بیم و ترس رویش زرد شد». خواجه نظام الملک در ادامه میگوید: معتصم را سه فتح برآمد که هر سه قوت اسلام بود؛ یکی فتح روم، دوم فتح بابک و سوم فتح مازیار در طبرستان، که اگر از این سه فتح یکی بر نیامده بودی اسلام شده (رفته) بود.
۳_ خلیفه مازندرانی
او بنیانگذار جنبش سربداران بود . جنبش سربداران قیامی بود که بر علیه مغولان به علت ظلم، آزار و اذیت و.... بوجود آمد . خلیفه مازندرانی در مسجد زندگی می کرد و شاگردان زیادی داشت دشمنان او (بعضی از روحانیون) سعی داشتند اورا بکشند اما با درگیری و زد و خورد هیچ خطری برای خلیفه پیش نمی آمد. روحانیون دربار ، فتوایی اعلام کردند که فردی در مسجد هست و حدیث از خود می گوید و... پس کشتنش واجب است. خلیفه مازندرانی را در مسجد دار زدند و شایعه کردند او خودکشی کرده . اما راه او توسط شاگردانش ادامه یافت.
۴_ مرداویج
او بنیانگذار حکومت زیاریان بود و توانست با لشکرکشی های خود بر گیلان ،گرگان ، ری و.... تحت سلطه خود در بیاورد. با اینکه اوایل حکومت او تحت نظر خلیفه بود ولی تصمیم گرفت حکومتی مانند ساسانیان داشته باشد و به بغداد حمله کند و بر تخت تیسفون بشیند. اما او بر خلاف مازیار و بابک و... خودش باعث نابودی خودش شد نه دشمن . او ایرانیان را برتر از اعراب و ترک ها می دانست و سربازان ترکش او را کشتند هرچند سرداران و سربازان با برادرش عهد بستند.
۵_ سندباد
شاید همه با شنیدن نام سندباد یاد قصه ها و افسانه های شخصی به همین اسم بیفتیم. سندباد کسی بود که بعد از مرگ ابومسلم در ری و نیشابور قیام کرد و اعراب او را سندباد مجوسی نام می بردند. او با جمع کردن مزدک ها و زرتشتیان.در ری اعلام حکومت کرد و با اسپهبد خورشید پادشاه طبرستان رابطه خوبی داشت و پس از یک شکست به او پناه برد. پسرعموی اسپهبد با ساز به سمت سندباد رفت و به او خوش آمد گفت اما احساس کرد سندباد اورا تحویل نمی گیرد و برای او یک توهین به حساب آمد و سندباد را کشت.