اختصاصی طرفداری | فینال سال 1974 دوئل بین دو ستاره فرانتس بکن باوئر و یوهان کرایف برگزار میشود. دو نماد فوتبال در دههی 70. و دو پای ثابت تمام تیمهای منتخب تاریخ فوتبال. وقتی دربارهی بازیکن برتر زمین از بکن باوئر سوال میشود ، قیصر پاسخ میدهد:
یوهان بازیکن بهتری بود، و من قهرمان جهان!
فرانتس، هیچگاه به وادی «برترین» وارد نمیشود. همیشه از پله به عنوان نفر اول نام میبرد و در بین اروپاییها به کرویف اشاره میکرد: «او کاملترین بازیکنی است که دیدهام.»
قیصر فرانتس بکنباوئر، تمام عناوین ممکن را در دوران فوتبال به دست میآورد. جام باشگاههای اروپا، جام جهانی، یورو، لیگ داخلی و.... میدانیم که این روزها، چنین افتخاراتی به دروازهبانان سوم تیمهای بزرگ هم میرسد اما جایگاه قیصر فرانتس بکنباوئر در این موفقیتها چیست؟ آیا او واقعاً آنقدر که میگویند خوب بوده؟ آیا واقعاً با آمار و ارقام میتوان کیفیت او را ثابت کرد؟
فرانتس بکن باوئر و یوهان کرویف
424 بازی بوندسلیگا، 69 پاس گل، 44 گل. نقطهی ابهام اصلی، همین ابتدای کار است. جایی که به راحتی ستارهها را از هم تفکیک میکنیم. مسی و رونالدو را با گلهایشان میشماریم و ژاوی و زیدان را با پاسهای گل.
در همان دوران بکن باوئر ، گرد مولر به راحتی در برابر دروازهی رقبای کوچک و بزرگ کار را تمام میکرد. اما دربارهی قیصر چطور؟ اصولا یک مدافع چقدر باید گل بزند تا به او اعتنا کنیم؟ چقدر شبیه ترنت الکساندر آرنولد یا روبرتو کارلوس با شوتهای راه دور و ارسالهای مرگبار در گلزنی مشارکت کند تا او را بازیکنی موثر بدانیم؟
آمار فرانتس بکنباوئر با کوین ویمر (باید خورهی فوتبال آلمان باشید تا او را به خوبی بشناسید)، بازیکن هم پست او در گلادباخ به عنوان رقیب مستقیم برابری میکند. اگرچه در دههی 70 مثل امروز، هر قدم بازیکنان و هر لمس توپشان توسط اوپتا یا هیچ جای دیگری اندازهگیری نمیشد. بیایید به جایی دیگر نگاه کنیم...
احتمالا مسخره است. حقیقت این است که اگر بازیکنی گل نزند، پاس گل ندهد و لمس توپ قبلی هم با او نباشد، با گذشت سالها از نظرها فراموش خواهد شد، مگر آن که چشمهایی دیوانهوار به دنبال جزییات بگردند. به گل گرد مولر در فینال 1974 نگاه کنید. نه صحنهی صدها و هزاران بار تکرار شدهی چرخش مولر یا پاس گل...
لحظاتی قبل، راینر بونهوف آزادانه در سمت راست میدود. بر اساس طرح هلموت شون، بکنباوئر به عنوان رهبر تیم هنگام حمله، در جایی میایستاد تا بهترین دید را نسبت به جاگیری مدافعان حریف داشته باشد. در صورت یافتن فضای نفوذ قیصر به بالهای کناری فرمان میداد و حملهای از جناحین شکل میگرفت...
بله، در مقیاس هزاران دوربین و سنسور نصب شده در هر جای بازیکنان امروز و پالسهای ارسال شده برای پپ گواردیولا و رفقا، معیار مسخرهایاست اما حقیقت دارد.

بازی بکنباوئر را میتوان با معیارهای عاشقان انتخاب "GOAT" یک بازی عادی قلمداد کرد. یک بازیکن خوب و با کمترین میزان اشتباه که چیزی برای بهترین بودن ندارد. احتمالا با تماشای چندبارهی فیلم بازی او چیز زیادی برای ساخت یک کلیپ معرکه به نام «مهارتهای فرانتس بکنباوئر» گیرمان نمیآید.
چند پاس خوب، چند شوت و تکلهایی که جذابیت زیادی ندارند. چیزهایی که مطمئنا در کلیپ مربوط به ویلفرد زاها بهترش را خواهید یافت! حتی بچههای برزیلی هم میتوانستند شرط ببندند که توان عبور از او با یک دریبل ناب ژوگو بونیتو را دارند... بازیکنی که معمولا درگیریهای خشن را به برتی فوگتس و شوارتزنبک محول کرده و در میانهی میدان توپها را میگیرد و با پاسی ساده پخش میکند.... پاسی ساده؟
دربارهی پاسهای بکنباوئر حقیقت جالبی وجود دارد. به جای چرخش مچ پا هنگام پاس دادن، او ران پایش را حرکت میدهد. چیزی که باعث میشود شتاب و قدرت توپ بیشتر و بیشتر تحت کنترل او باشد. در بازی برابر شوروی در فینال یورو 1972، توپها با دقت میلی متری به گونتر نتزر میرسد و حملات آلمان با مولر، هونس و هاینکس در خط حمله شکل میگیرد. از اینجا به بعد را بارها و بارها در کلیپهای و هایلایتها دیدهایم.
نکتهی بعدی، هماهنگی فیزیکی اندام قیصر هنگام بازی است. هلموت شون مربی تیم آلمان در جام جهانی 1974 میگوید:
هماهنگی حرکات بدن او، چیزی است که در هیچ فوتبالیستی ندیدهام... او در نواختن هر ضربهای به توپ و هر نوع حرکتی با آن سرآمد بود.
خود بکنباوئر دربارهی رویارویی مستقیم با رقبا میگوید: «من نقاط ضعف آنها را به خوبی میشناختم....»
این همان کلیدی است که قیصر را در حمله و دفاع موفق میکند. بازیکنی که نه تکلهایی به کیفیت مالدینی و نه قدرت بدنی شبیه مدافعان تنومند انگلیسی دارد، تبدیل به رقیب اصلی یوهان کرویف هنرمند میشود و موفق برابر سر بابی چارلتون در جام جهانی 1970.

در فاز حمله، قیصر در عصری بازی میکند که خبری از تاکتیکهای دفاعی زنجیروار نیست. مربیان با یارگیری Man to Man به سراغ بازیکنان کلیدی حریف میروند و این یعنی هر بازیکنی مهمی، توسط یک بازیکن خشن حریف مهار خواهد شد. همینجاست که ظهور یک پست جدید در فوتبال اتفاق میافتاد. قیصر، با رهایی از بندها در پست لیبرو آزادانه حرکت میکند. بازیکنان حریف، بهترین بازیکنان تیم مقابل را در خط دفاعی میبینند و چند دقیقه بعد ناگهان در مقابل دروازهی خودشان. یک سردرگمی که تا زمان بکن باوئر و پس از او طول میکشد تا مربیان پیشرو در زمینهی تاکتیکهای دفاعی راه مقابله با آن را با حرکت منظم و زنجیرهای هافبکها و مدافعان خنثی کنند.
نوع حرکت و راه رفتن بکنباوئر در زمین مزیت دیگر اوست. پایگاه تحلیل فوتبال Spielverlagerung با وظیفهی تجزیه و تحلیل 4 لیگ معتبر اروپایی، بازیهای ملی و لیگ قهرمانان و لیگ اروپا، در توصیف بکنباوئر مینویسد:
روش راه رفتن او در زمین برای بخشیدن کاریزمایی منحصر بفرد به او کافی است. بدون آنکه به پایین نگاه کند توپ را پیش میبرد. درست شبیه قیصرها...
راه رفتن، شاید اصل مهمی در زمین نباشد. شاید یک کاپیتان، بتواند هنگام شروع بازی از انتهای زمین سینهها را صاف کند و جلو بیاید اما وقتی قرار است از همان وسط شوتی روانهی دروازهی انگلیس در یکچهارم نهایی جام جهانی کنید چطور؟ نکته اینجاست که راه رفتن قیصروار قیصر، جنبهی نمایشی ندارد و نگاه نکردن به توپ موقع حرکت و انتخاب بهترین گزینه در حال با استفاده مزیت سر بالا بودن، نه یک نمایش که بخشی از بازی اوست.

اشتادلر روانشناس می گوید:
بکنباوئر خوب بود و خود را خوب قلمداد میکرد. خوب بودن و اشتباه نکردن، به او اعتماد بنفس و آرامش میداد و همین باعث اعتماد همتیمیها به او میشد.
وقتی به چهرهی روستایی و خشن شوارتزنبک در قلب دفاع بایرن و آلمان، چهرهی عبوس فوگتس، خشونت ذاتی برایتنر، هنر ناب نتزر، شم گلزنی مولر و هاینکس، قدرت نفوذ گرابوفسکی و هولزنباین و سرعت اولی هونس در تیمهای موفق آلمان و بایرن از سال 1970 تا 1976 نگاه کنیم، میتوان اعتماد به قیصر را در آنها شبیه یک نخ تسبیح یافت.
گرد هم آمدن مجموعهای متنوع از بازیکنان که به رهبر خود اطمینان داشتند. سطح بازی پسرها بالا و بالاتر میرفت زیرا رهبر تیم با آرامش و غرور در قلب میدان حرکت میکرد. هر کسی که آمادهتر است توپ را میگیرد. زمان خستگی تیم، ریتم بازی کند میشود و زمان یورش به دروازهی رقبا قیصر همه را جلو میراند. همان ویژگی که سالها بعد بار دیگر پسران آلمانی را در رم و تورین و میلان و در جام جهانی 1990 گرد هم میآورد. و بعدتر، 31 کشور جهان را در جشن بزرگ کشور آلمان برای میزبانی جام جهانی 2006.
فرانتس بکنباوئر، بهترین بازیکن تاریخ فوتبال نیست... بهترین مربی تاریخ فوتبال هم نیست. بهترین رییس هم نه، اما... به جز او قیصر دیگری در فوتبال جهان میشناسید؟