چیزهای زیادی در اطراف ماست که به آنها بی توجهیم. زیباییهایی که میتواند حال و روزمان را بهتر کند. جوانهای که از لابلای آسفالت سیاه و زمخت خیابان سر بر آورده. پرندهای که آن سوی سر و صدای ماشینها و دست فروشها و .... آواز میخواند و هر چیز دیگری که هزاران نفر در طول روز، دیدن آن را فراموش کردهاند. چیزهایی که برای دیدن آنها نیازی به یک ذرهبین خارقالعاده ساعتها مطالعه و جستجو و صرف پول هنگفت نیست....
"دیدن" هدیهایست برای سادگی. برای ذکاوت توام با بی آلایش زیستن. برای پسری با موهای طلایی رنگ نامرتبتر از هر فوتبالیست دیگر که "فضا" را بهتر از هر فوتبالیست دیگری در دنیای فوتبال میبیند.پسری پاهایی کمی دراز تر و لاغرتر از فوتبالیستهای بزرگ عصر خود، با قهقههایی که هیچگاه برای جلب توجه عکاسان پنهان نمیشوند و آن شادی گل همیشه پنهان در قلب هر کدام از ما که برای دوربینها طراحی نشده. وقتی دستهای توماس مولر با شادی به آسمان میرود...
![](https://ts15.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/inshot_20230913_134006665.jpg)
در روز 27 ژوئن سال 2010، آلمان یکسره عاشق توماس مولر شد. در روز بازی بزرگ یک هشتم نهایی جام جهانی 2010 برابر انگلستان. در روزی که گای موبری عزیز در آغاز گزارش بازی برای بی بی سی، به بازی شمارهی 51 جام جهانی اشاره کرد و به نتیجهی 5-1 بازی سال 2001 دو تیم طعنهای زد. در روزی که یوگی لوو با پسرانی که یک سال قبل هنوز درتیم زیر 21 سال آلمان بازی میکردند برابر فابیوی کاپلوی ایتالیایی و سلاح مرگبار او، نسل طلایی انگلستان ایستاد. روزی که توماس با فراری نمادین و ضدحملهای چشمنواز بازی را 3-1 کرد. چه کسی بازیکن فصل قبل بوندسلیگای 3 را میشناسد؟ مولر، انگلیسیها را پس از یک ساعت تلاش برای جبران دو گل آلمان و آن گل صحیح نادیده گرفتهی لمپارد ناامید کرد و 3 دقیقه بعد، پاس گل درخشان اوزیل را به گل دوم خود و گل چهارم آلمان تبدیل کرد. یک برد بزرگ، نقش اول توماس مولر و ... با این حال، علت علاقهی مفرط و عشق بلندمدت آلمانیها به مولر، فقط آن دو گل نبود. پس از بازی خبرنگار آلمانی به سراغ مولر میرود و وقتی صحبت راجع به بازی تمام میشود به توماس میگوید میتواند به رختکن برود و با هم تیمیهایش جشن بگیرد. و مولر، با همان لبخند احمقانهی دوست داشتنی درخواستی میکند:
"میتوانم از اینجا به یک نفر سلام کنم؟
خبرنگار مبهوت و متعجب میگوید البته
و مولر میگوید:
"فقط میخواستم به پدربزرگ و مادربزرگم سلام کنم... کاری که زودتر از این باید انجامش میدادم!"
بلافاصله و روز بعد، خبرنگاران روزنامه سوددویچه سایتونگ راهی روستای پل در 25 مایلی جنوب مونیخ میشوند. جایی که ارنا بوگارت مادربزرگ 81 سالهی توماس آنجا زندگی میکند. خانم بوگارت به خبرنگاران میگوید که همیشه وقتی توماس بازی دارد شمعی روشن میکرده اما برای آن بازی فراموش کرده این کار را انجام دهد و برای همین از گلزنی نوهاش متعجب است! سپس خبرنگارسوددویچه سایتونگ دربارهی آن سلام تلویزیونی مولر بعد از بازی میپرسد و پاسخ مادربزرگ این است:
"جالب بود نه؟ عجب پسر شیرینی...."
![](https://ts15.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/thomas36_2.jpg)
6 سال بعد و پیش از بازی مقدماتی آلمان برابر جمهوری ایرلند در راه یورو 2016، زمانیکه پسر 21 ساله در بلومفونتین محبوبیتی در میان طرفداران آلمانی مییابد، یک هفته بعد در مقابل چشمان مارادونای بزرگ دروازهی آرژانتین را برای یک جشن 4 گلهی دیگر میگشاید، در سال 2013 با به کمال رساندن نقش بی بدیل "raumdeuter" (واژهای که به همان اندازهی غیرقابل بودن پست بازی توماس مولر نسبت به سایرین غیر قابل ترجمه است، شاید شکارچی فضاها) با بایرن فاتح لیگ قهرمانن میشود و سپس در ماراکانا بزرگترین جایزهی دنیای فوتبال جام جهانی را میرباید، در هتلی در فرانکفورت خاطرات آن روز بازی با انگلیس را به یاد میآورد:
" من برای آن حرفها برنامهریزی قبلی نداشتم. طبیعی است چون انتظار نداشتم دو گل در آن بازی بزنم! همه چیز خود به خود اتفاق افتاد. من چیزهای زیادی را نمیدانستم. هنوز یک سال نمیشد که به دنیای فوتبال حرفهای دم نهاده بودم فکرش را نمیکردم قرار است اینطور در مرکز توجه رسانهها قرار گیرم، همچنین هجوم خبرنگاران به سمت مادربزرگهای من برای مصاحبه!"
مولر، در تمام این سالها، همانقدر عادی و معمولی باقی مانده. همه چیز از نام او شروع میشود. مولر، از نظر آماری یکی از رایجترین نامها در آلمان است. لااقل ما فوتبالیها به خوبی و از هر نسلی که باشیم یکی دو مولر را در تیم ملی و بوندسلیگای آلمان میشناسیم. و در خود آلمان توماس مولر، یکی از نامهایی است که هنگام مثال زدن یک فرد ثالث میگویند : خوب فرض کنیم توماس مولر به مغازهی شما آمده! چیزی شبیه محمد محمدی خودمان.
پس از نام، نوبت ظاهر توماس است. یک سادگی مفرط دیگر. تصویر مدل موهای بدون تغییر او در طول 10 سال بازی در بوندسلیگا در سال 2019 به سوژهی رسانهها تبدیل شد. و در سال 2016 بازی در کنار آرتورو ویدال در حالی که توماس حتی یک تتو هم در جایی از بدن خود ندارد. همسر مولر نیز یک سوارکار درساژ است و خبری از ازدواج با یک مدل نیست. دختری که ارنا، مادربزرگ توماس در همان مصاحبه با سوددویچه سایتونگ با افتخار او را یک "دختر محلی" معرفی میکند.
![](https://ts15.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/thomas36_4.jpg)
حتی در زمین بازی نیز شما وقتی بازی مسی یا رونالدو را میبینید با دهانی باز میگویید: اوووه عجب دریبل خارقالعادهای. عجب شوتی... اما در نگاه اول به بازی مولر خواهید گفت خب، این کار را من هم میتوانم انجام دهم... اما حقیقت است که هیچکدام از ما قادر به ایفای نقش توماس مولر در زمین نخواهیم بود. او یک شماره 10 تمام عیار پشت مهاجمان نیست اما در تیم بایرن سال 2013، در میان روبن و ریبری و پشت سر مانژوکیچ به قدری در این پست خوب است که بارنی رونای، نویسندهی گاردین "فاتح فضاها، آخرین مرز باقی مانده در فوتبال" توصیف میکند. مولر، یک وینگر تخصصی شبیه روبن و ریبری هم نیست اما در جام جهانی 2010 و 2014 در همین پست است که 10 گل میزند و 6 پاس گل ثبت میکند.
اغلب بازیکنان خصوصا در پستهای هجومی برای عبور از نفر روبروی خود دریبل میزنند. بعضی با دریبلهای سریع، بعضی فانتزی و .... اما مولر راه دیگری را انتخاب میکند. مولر، شبیه ستارهی همنام خود گرد مولر، از هیچ کجا ظاهر میشود. خود توماس میگوید:
"مهم نیست در کدام عرصهی زندگی باشید، انسان، ذاتا نیاز به توضیح دارد. او میخواهد علتها را کشف. اما و از طرفی به دنبال راحت کردن کار خود نیز هست و به همین دلیل وقتی چیزی را در کسی میبیند میگوید "علت آن استعداد ذاتی یا حتی شانس اوست" اما همیشه این دلایل صحیح نیست. یک حرکت، ناشی از طی یک روند. این همان فلسفهایست که من دنبال آن هستم. گاهی اوقات دویدن من در زمین برای این نیست که خودم را در موقعیت قرار دهم. بیایید به بسکتبال نگاه کنیم. در آنجا، سه بازیکنان موقعیت را برای پرتاب یک نفر فراهم میکنند. من هم در خط حمله دنبال همین هستم. "
دویدنها و حرکات مولر در خط حمله تماما به تیم مربوط است. گاهی ایجاد فضا برای بازیکنان دیگر، گاهی ارسال یک پاس گل معرکه و البته گاهی هم خود او در موقعیت گلزنی. گل اول بازی معروف 7-1 آلمان- برزیل توسط او دقیقا محصول همین روش است. گلی که به نظر میرسد به خاطر کم کاری مدافعان برزیلی کسی مولر را یارگیری نکرده اما حقیقت چیز دیگری است:
"هر کس آن گل را ببیند همین را میگوید. اما شما باید لحظاتی را در محوطهی جریمه ببینید که دوربین حال پخش ارسال کرنر تونی کروس است. من و میرو کلوزه در آن زمان درست در کنار هم بودیم و توسط مدافعان برزیلی یارگیری شده بودیم. چند ثانیه پیش از ارسال توپ ما شروع به دویدن بر خلاف جهت حرکت هم کردیم مدافعان در شلوغی محوطه گیج شدند و اولویت آنا مهار میرو بود. برای همین فضا برای من خالی شد و توانستم بدون مزاحم دروازه را باز کنم."
![](https://ts15.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/thomas36_6.jpg)
مولر، توسط لوییس ونگال به ترکیب بایرن راه پیدا میکند و در دوران یوپ هاینکس به اوج میرسد با ورود گواردیولا به بایرن اما مصاحبهای از پپ طرفداران مونیخی را نگران میکند:
"مولر بازیکن خوبیست اما زیاد خود را درگیر تمرین نمیکند. از طرفی او علاقهی زیادی به در اختیار داشتن توپ هم ندارد..."
بازی مولر زیر نظر گواردیولا همزمان با پیشنهادات بزرگ وسوسه کننده از منستریونایتد و رفتن تونی کروس از مونیخ نگرانی را بیشتر و بیشتر میکند اما مولر میگوید:
"ابدا نگران نبودم. میدانستم در بایرن و برای مربی بزرگی مثل پپ در نهایت این عملکرد است که تعیین کننده خواهد بود..."
بله نگرانی نیست؛ بیشترین بازی او در باشگاه، زیر نظر پپ انجام میشود. و بیشترین دقایق حضور در زمین در میان 7 مربی بزرگی که مولر زیر نظر آنها در بایرن بوده. مولر، خود را با مربیان تطبیق میدهد. با توجه به علاقهی پپ به مهاجم کاذب، او بیشترین تعداد گلهای خود را زیر نظر مربی اسپانیایی به ثمر میرسند. و در دوران درخشان هانزی فلیک و فتح شش جام، رکورد حیرتاگیز 45 پاس گل در 81 بازی را ثبت میکند.... با وجود تمام اینها، نه خود توماس و نه طرفداران و شیفتگان او، علاقهای به شمردن اعداد و بالا و پایین کردن آمارها ندارند.... همانطور که رسیدن به رکورد رومنیگهی بزرگ و صعود یک پلهای دیگر در جدول گلزنان تیم ملی آلمان و پایه گذاری یک برد کلیدی برابر فرانسویها در وستفالن در بازی دیشب موضوع اصلی جشن طرفداران او نیست. درست شبیه آن شب بازی برابر انگلیس، ما عاشق سادگی پسر شیرین مادربزرگ شدهایم. شیفتهی آن خوشحالی گل کودکانهی توماس مولر