اختصاصی طرفداری | دو تیم سراسر تهاجمی، قبراق و حاضر برای بیش از ٩٠ دقیقه جان کندن و مربیانی که قلبا مایلند با «فِراری های بدون ترمز»، تیم خود را راهی کارزار کنند.
با باخت منچسترسیتی یک ساعت پیش از شروع بازی لیورپول و تاتنهام، به خوبی میدانستیم با دیداری مهم، تماشایی و هیجان انگیز روبرو خواهیم بود. کدام تیم به صدر جدول صعود خواهد کرد؟ تکیه بر مسند سیتی حتی به صورت موقت، وقار و افتخاری دارد و روحیه و اعتمادبنفس را برای تمامی فصل تقویت میکند.
پس کمربندها را سفتتر از همیشه بستیم و تمرکز بیش از ١٠٠ درصد بود. میدانستیم تماشای بازی با خوردن و نوشیدن و شوخیهای بی مزه همیشگی همراه نخواهد بود. خیره و مبهوت و در مورد من ایستاده نظاره گر خواهیم شد. دیدار دلهره اور آپریل فصل گذشته را مرور کردیم. دیداری که درجا و فوراً در میان لیست دیدارهای کلاسیک لیگ برتر و فوتبال انگلستان جای گرفت.
سه گل در ١٥ دقیقه. لیورپول ٣ تاتنهام صفر. اسپرز تسلیم نشد و زمانیکه ریچارلسون در دقیقه ٩٣ گل تساوی را به ثمر رساند، اسپرز خیال میکرد از دل باخت یک امتیاز بیرون کشیده است. نه، کاملاً اشتباه. این فقط خیالی بیش نبود. هنوز انقدر وقت باقی مانده بود تا دیوگو ژوتا با گل خود، آنفیلد را منفجر کند و تمامی مرسی ساید را بلرزاند. میدانستیم دیدار شنبه ٣٠ سپتامبر ٢٠٢٣ در شمال لندن به همان اندازه دیدنی خواهد شد. پتانسیلی برای نمایشی باشکوه و پرگل.
طی دورانی کوتاه، آنژ پوستکوعلو، اولین مربی استرالیایی لیگ انگلستان، با استایلی جسورانه، وقت خود را در بهدست آوردن دلهای هواداران اسپرز تلف نکرده است. سون هیونگ مین بعد از جدایی هری کین در تابستان، با همراهی جیمز مدیسون که از لستر امده، با ٥ گل در هفت بازی، به خوبی مشغول است. اما شاید مهمتر از هرچیز، اسپرز مثل همیشه دیگر «اسپرزی» نیست. اگر تاتنهام از شکست مقابل لیورپول اجتناب کند، پوستکوعلو تنها دومین سرمربی اسپرز در دوران لیگ برتر خواهد بود که هفت بازی اول خود را بدون شکست پشت سر گذاشته است.
میدانستیم هیچیک از دو تیم شکستی متحمل نشده است در حالیکه، لیورپول یورگن کلوپ پس از پنج پیروزی از شش دیدار ابتدایی، شرایط بهتری از تاتنهام دارد. قرمزها در یک نوسازی دوباره، خط حمله «پنج فوقالعاده» ساخته اند و اگر بتوانند ثبات پیروزیها و فرم خود را حفظ کنند، ابزار لازمه برای همراهی کردن منچسترسیتی در رقابت قهرمانی آخر فصل را دارند.
جایی در چرخش در سایتها دیده بودیم؛ میانگین گل بازیهای لیگ برتر بین اسپرز و لیورپول 2.94 است، و با اُخ اُخی زیر لب تپش و آدرنالین لازمه را ١٠ دقیقه پیش از اغاز بازی بهدست آورده بودیم. تمامی این عناصر ریز و درشت، اجزا و مایه لازم را خلق کرده بود تا دوستداران فوتبال در سراسر دنیا شاهد نبرد کلاسیک دیگری در ژانر اکشن فوتبال باشند.
ورای تصورات
بازی آغاز شد، اما آنچه نظارهگرش بودیم اصلا چیز دیگری بود؛ متفاوت از آنچه فکر می کردیم. سناریوی هیچیک از ما آن چیزی نبود که در ذهن ساخته بودیم. مهم نبود در چه سویی قرار دارید.
ایستاده یا نشسته، کمر بسته با جین یا پیژامه کش دار، عصبانی یا آرام و خونسرد؛ کاملاً میدانستید این نبردی مثل همیشه نیست، از آن بازیهایی که روز و شب باحوصله و بیحوصله طبق عادت به آن چشم میدوزید. متفاوت، خارج از نُرم معمول. خاص، ناب. چیزی خارق العاده با شکل و شمایل، و رنگ و رویی متفاوت. ورای تصور همه ما بود.
فرازهایی از نبرد
چند لحظهای پس از اخراج دیوگو ژوتا در دقیقه ٦٩، صدای ارتعاشات هواداران لیورپول در گوشه ورزشگاه افزایش یافت. انگار چیزی خارقالعاده را پیشبینی میکردند؛ چیزی که میتوانستند آن را در سالهای آینده برای نوه های خود بازگو کنند:
«آن سفر به تاتنهام زمانی که با ٩ مرد غیور در برابر حملات تمام عیار تیم "آنژ پوستکوعلوی بزرگ" و تاتنهام روبرو بودیم و سرفراز از زمین خارج شدیم!»
دومینیک سوبوسلای، استیون جراردی جدید در ترکیب لیورپول، اولین کسی بود امید ناامیدان لیورپول را تقویت کرد؛ زمانیکه در مقابل هواداران ایستاد و دیوانهوار خواهان حمایت و تشویق بیشتر آنها شد. پاسخ هواداران واقعی همیشه مثبت است؛ هوار زدند و صدایشان را تا حد ممکن بالا بردند. ترنت الکساندر آرنولد نفر بعدی بود. یک لیورپولی Liverpudlian واقعی. ساعت به دقیقه ٩٠ نزدیک شده بود و او از هواداران بار دیگر میخواهد تا هر چه بیشتر انچه را که در چنته دارند در اختیار تیمی بگذارند که تا پای جان در حال جنگ و توقف دشمن از فتح دروازه آنها است. غرش طرفداران لیورپول بیش از پیش شد. بهتر از این با آن تعداد قلیل امکان نداشت.
در رقابتی که انتظار گل و گل بیشتر داشتیم، تاتنهام درمانده همچنان یورش میبرد و لیورپول با نگهبان استثنایی خود، آلیسون و دیوار دفاعی ٩ نفرهای به رهبری فن دایک، هنر دفاع کردن و زیبایی آن را در یک کلاس درس عجیب و غریب معنای دیگری میبخشید.
ساعت به دقیقه ٩٥ رسیده بود. فقط چند ثانیه برای رسیدن به هدفی خطیر و مهم باقی مانده بود. حکایت مقاومت ١٠ نفره در مقابل تیمی قدرتمند را کمابیش دیدهایم، اما انجام آن با ٩ نفر، و بیش از ٢٠ دقیقه در مقابل این تیم اسپرز و کسب یک امتیاز، حقیقتاً شایسته عنوان یکی از بهترین عملکردها و نمایش در بازیهای فصل در پیش است!
از این رو در میان تمامی آن ولوله و شادی در ورزشگاه تاتنهام هاتسپر، سخت بود تا با «جوئل ماتیپ» مدافع میانی لیورپول که در آخرین یورش ناامیدانه اسپرز توپ را به سقف دروازه خودی کوبید، احساس همدلی نکنیم!
نه فقط به این دلیل که او در میان سربازان جنگجوی این جنگ حماسی بود؛ بلکه در یک بازی پر هیجان و بیامان، لیورپول بد شانس ترین روز ممکن را تجربه کرد. بخت یار نبود و تاتنهام بی غلو و مغلطه با ٣ امتیازی از زمین خارج شد که احتمالاً در جدال طولانی لیگ برتر نقش مهمی را بازی خواهد کرد. جشن و سرور پایانی بی پایان تاتنهام نشان از بدر رفتن از مهلکه سخت و دشوار در مسیر پرخطر این فصل بود.
اسپرز خوش شانسی لازمه اینگونه دیدارها را در سراسر بازی بر شانه داشت، در حالیکه برخی از تصمیمات کلیدی علیه لیورپول قابل بحث بود؛ کارت زرد اول ژوتا، قرمز کرتیس جونز در نیمه اول و افتضاح مردود شمردن گل لوییز دیاز که بعد از بازی رسماً گندش در آمد چیزی بیشتر از بحث معمولی فوتبالی است. جایی که لیورپول زمانی که ١٠ نفره شد سریعاً در دقیقه ٣٤ یک گل به ثمر رساند. حتی با چشم قابل تشخیص بود دیاز در آفساید نیست!
اشتباه درن انگلند، مسئول VAR به راستی خنجری ناجوانمردانه بر بدن این بازی جوانمردانه بود. زمانی که مقامات در زمان واقعی اشتباه میکنند، قابل درک است. ولی اگر اکنون نتوانیم به VAR اعتماد کنیم تا قانون را به درستی اعمال کند، آنگاه کل قانون زیر علامت سؤال میرود که بارها رفته است!
هاوارد وب رییس کمیته داوران آنقدر منزلت به خرج داد تا به سرعت از اشتباه قابل توجه و بزرگ داور مسئول عذرخواهی کند. اما مردان شجاع و مبارز یورگن کلوپ دست خالی ماندند، و او به صراحت اعلام کرد:
اکنون چه کسی به ما کمک می کند؟ ما امتیازی نخواهیم گرفت.
با این حال، قبل از پرداختن به تفکیک و تغییر قوانین فوتبال توسط وکلای ورزشی، لحظهای به درام محض و بی اندازه این نمایش توجه کنید؛ کلوپ، حتی با تاسف و خشمی که در چهرهاش موج میزد درباره این مبارزه ٩ نفره نفسگیر تمامی آنچه را که باید اظهار کرد:
من هرگز چنین چیزی ندیده ام. عالی بود، عالی.
تعریف و ستایشی بیش از این از یک فرمانده برای سربازان شکست خوردهاش وجود ندارد، بعد از دیداری که دست خالی ماندهاند و فقط کوهی از کارت قرمز و زرد به کول کشیدهاند.
«من خیلی چیزها از این بازی به دست آوردم و به بچهها نیز کمک خواهم کرد تا به آن دست یابند.»
در واقع این لیورپول نسبت به هنگ خسته فصل گذشته، کاملاً متفاوت، سرحال و مبارز به نظر میرسد. ظاهر امر نشان میدهد لیورپول جدا آماده است برای چالشی دوباره. با این حال این دیدار استثنایی به شکست انجامید و تاتنهام است که به طور مشترک با سیتی در صدر جدول نشسته است.
آن گل، آخرین فرصت برای اسپرز بود، آخرین حمله. حقیقتاً آخرین! کریستین رومرو توپ را به سمت پدرو پورو در جناح راست هجده لیورپول هل داد. او سانتر نکرد، توپ را شلیک کرد و به قدری وحشیانه شلیک کرد که ماتیپ به طور غریزی واکنش نشان داد، پایش را بیرون آورد و توپ به تور بوسه زد. درامای پایانی دیداری که پیش از این گل هم تمامی دوستداران فوتبال در سراسر جهان را میخکوب کرده بود.
بازی با این کیفیت، با افت و خیزهای باشکوهش، سزاوار پایان دراماتیک خود بود. این لیگ برتر بود در بهترین حالت خود؛ پرسینگ وحشیانه مانند سگهای هار، تکنیک فوقالعاده و ارائه تاکتیکهای متفاوت و تعویضهای به جا و درست در زمانی که شرایط بازی دائماً در حال تغییر بود.
در پایان، بیگ آنژ با سرخوشی دستانش را به سوی هواداران تکان میداد و همگی بازیکنان و طرفداران با ترانه فرشتههای رابی ویلیامز همخوانی میکردند و به آن سو این سو تاب میخوردند. در این بین چهره بازیکنان قرمز پوش با یاس و دردی غیر قابل تحمل دنیای دیگری را به نمایش میگذارد.
پیشرفت تاتنهام
وقتی هری کین در ماه ژوئن از تاتنهام رفت، چه کسی فکر میکرد اوضاع اینگونه خواهد شد؟ باید گفت این بیشتر از یک احساس است. به نظر میرسد این تاتنهام با چیزی اساسیتر و مستحکمتر از پیش ساخته شده است. با تفکر و امیدی دیگر و اینگونه پیروزیها این امید و باور را بارورتر از پیش خواهد کرد. شکی ندارم. تاتنهام با پیشرفت بسیاری در این فصل داشته است. اما مرد استرالیایی واقع بینتر از این است:
این یک پیروزی دیرهنگام بود و هیچ چیز دیگری برای ایجاد شادی مضاعف وجود ندارد، اتفاق خوبی بود و سعی میکنم آن را پردازش کنم. اینجا نمینشینم و فکر کنم از برنامهای که داریم جلوتر هستیم. ما چند چالش مهم [پیش فصل] داشتیم و به خوبی با آنها کنار آمدیم. نمیدانم تا کجا میتوانیم با این گروه پیش برویم، فقط باید ادامه دهیم.
قبل از مناقشه و جنجال
قبل از مناقشه باید به برخی برتریها اذعان کرد. آلیسون لیورپول را در این بازی حفظ کرد. سیوهای او از جیمز مدیسون و سون هیونگ مین پس از نیمه در میان بهترین سیوهایی بود که میتوانیم این دور و اطراف بهویژه در دیدارهایی مانند این شاهد باشیم. آلیسون حقیقتاً حرف نداشت. سوبوسلای شگفت آور بود، از کارگردانی نمایش با یازده نفر، رفتن به عمق با ده نفر و سپس به عنوان یک مهاجم تنها با ٩ نفر. جیمز مدیسون در طول بازی با شیر مادهای دست به گریبان بود که بازی به بازی در حال رشد است.
پسر مجاری مقاومت ناپذیر بود، پاس او برای گل لیورپول عالی بود، درحالیکه بهترین پاس بازی هم نبود.
مو صلاح نشان داد هنوز مایهدار است. پاس به دیاز در قبل از نیمه باید به گل تبدیل میشد. سون پیش از بازی ظاهراً روی فرم کامل نبود، با این حال با شور و انرژی نفسگیر، خط مقدم جبهه تاتنهام را پیش میبرد و به عنوان یک تمام کننده درجه یک کیفیت خوبی نشان داد و گل تخصصی خود را مثل همیشه به ثمر رساند.
جنجال ها و حوادث
مشخصاً نقطه عطف بازی، تکل کرتیس جونز در دقیقه ٢٨ مقابل ایو بیسوما بود. او با بد دلی برای توپ و پا نرفت اما در مورد چالش خود کمی اشتباه قضاوت کرد. جونز از روی توپ سر خورد، پایش بالا رفت و میخهای کفش او روی ساق پا بیسوما ظاهر شد. این حرکت همیشه با کارت قرمزی در دوره فاجعهآمیز VAR همراه خواهد بود. در زمان عادی، فقط یک اشتباه صادقانه به نظر میرسد؛ اما وقتی تصویر را ثابت میکنید، بدتر از آنچه که هست به چشم میآید.
کلوپ در این مورد نظر بانمک و شاید تا حدی منطقی دارد:
ما بازی را در زمان واقعی انجام میدهیم، اما آن را با حرکت آهسته قضاوت میکنیم.
گل دیاز در دقیقه ٣٤. یک توپ عالی از صلاح و ضربهای عالیتر از دیاز، گلی زیبا و سزاوار تمجید بود. حتی زمانی که اولین کلیپ تلویزیونی پخش شد، به وضوح به نظر میرسید لیورپول به درستی با ١٠ بازیکن پیش افتاده است. در عرض چند ثانیه پرچم آفساید دستیار تایید شد. تصور و قبول این اشتباه فاحش برای هر فوتبال دوستی بسیار دشوار است.
شادی بی اندازه و مشتهای گره کرده لیورپولیها بی معنا شد و طرفداران تاتنهام در روزی که فرشته شانس و نجات در کنارشان نشسته بود نفسی به آسودگی کشیدند.
سپس، تاتنهام گل اول را زد، یادگاری از گلهای زیبای دوران خوش قدیم در وایت هارت لین تکرار شد. پاس درخشان مدیسون به قدری خوب بود تا ریچارلیسون را به حرکت درآورد. لمس ظریف توپ و پاس مطمئن و دقیق او روی دروازه به همان اندازه خوب بود. سون با دوندگی خستگی ناپذیر از راه رسید و با زیبایی کار را پایان داد.
در اعماق دقیقههای اضافه شده نیمه اول، سوبوسلای سانتر عالی ارسال کرد. در محوطه جریمه ضربه سر فن دایک به خاکپو رسید. به نظر میرسید که کودی خاکپو، موقعیت را با کنترلی از روی بدشانسی از دست داده است، اما او با چرخشی سریع توپ را وارد دروازه کرد و بازی یک-یک شد. او در نیمه دوم بازنگشت و ژوتا وارد زمین شد. درامای دیگری در راه بود. بیآنکه بدانیم، مبارزه به پیچ و خمهای باریک خود نزدیک میشود
آنچه که یک مبارزه تیم ده نفره در مقابل ١١ نفر نیاز دارد، نظم و انضباط بسیار زیاد است. آخرین چیزی هم که میخواهید دو خطای احمقانه طی ٩٠ ثانیه است. تا سالیان سال هیچکس دیوید بکهام را بعد از اخراج احمقانه برابر آرژانتین در جام جهانی ٩٨ نبخشید. این رها کردن تیم در دیداری حیاتی است. هر دو خطا از ژوتا برابر دستینی اودوگی بود. اولین مورد، بحثبرانگیز به شمار میرفت. شاید اودوگی حیلهگری به خرج داد و به عبارتی، این پا اون پا شد. به اندازه کافی منصفانه است، شما کارت زرد گرفتهاید و این هشدار شماست. زمانی که یک دقیقه بعد روی همان بازیکن شیرجه زد، این دعوت برای اخراج بود که با روی باز از سوی داور پذیرفته شد.
در این شرایط کلوپ طبیعتاً عقب نشینی کرد. فرمانده با صلابت هرچهتمامتر جانفشانان خود را با ترکیب ٣-٤-١ هدایت میکرد. دیگر ترنت و رابرتسون تنها بازیکن تهاجمی او بودند. سرخ جامگان جان کنده تقریباً سرفراز به دقیقه ٩٦ رسیده بودند. اگر…فقط "اگر" بعد از این مبارزه جانانه و نهچندان عادلانه، به سر منزل مقصود رسیده بودند، آن را به طور حتم در سالنامه آنفیلد وقایع شگفتآور و استثنایی باشگاه ثبت میکردند.
آنچه که شاهد آن بودیم، بازی بود برای تمام سنین، برای تمام فصول. بیادماندنی و فراموش ناشدنی. با تمامی فراز و نشیبی که دیدیم، وظیفه خود دانستم از این دیدار بنویسم.
٩٦ دقیقهای که در آرشیو کلاسهای مربیگری و آموزش فوتبال جای خود را برای همیشه باز کرد. بازیها به سرعت، خوب و بد از راه میرسند و بهزودی از یاد میروند. جذابیت این یکی در این نکته نهفته است؛
میل مفرط به پیروزی از یک سو و مقاومت بیهمتا و عدم پذیرش شکست در سوی دیگر.
صدای «بچهها متشکریم» هنوز از هر دو جناح غالب و مغلوب به گوش میرسد و در این بین بار دیگر در معیارهای فوتبالی ما شکافهای عمیقی ایجاد شد. نشان دیگری از تجربهای یگانه. نابرابری همیشه درام بی پایان خود را داشته است، جاییکه شکست و پیروزی رنگ می بازد و ایستاده مردن معنای دیگری می گیرد