سال میلادی از نظر بازی ملی تمام شد. تیم آلمان نا امید کننده تر از همیشه به این رقابتها در سال 2023 خاتمه داد. در شرایطی که حدود 6-7 ماه دیگر تیم ملی آلمان میزبان یورو 2024 است آلمان همچنان نا امیدکننده و سر در گم بازی می کند. بحران در تیم ملی آلمان دقیقا از کی شروع شد که هنوز پایانی ندارد. از آخرین قله تاریخی در برزیل و بلوهوریزنته و ماراکانا حدود یکدهه می گذرد. در آنجا آلمان بی حرف و حدیث قهرمان بلامنازع مسابقات شد. در فینال داور با مهربانی چند بازیکن آرژانتینی را که در برابر یکی از کاملترین تیمهای جام جهانی در طول تاریخ بازی می کردند اخراج نکرد و خطای دقایق ابتدایی روی کریستوفر کرامر که چنان ضربه ای به صورت این بازیکن 23 ساله زده شد که منگ از زمین خارج شد بدون اعلام پنالتی و شاید اخراج مستقیم بسیار عجیب می نمود. آرژانتین در تمام 120 دقیقه یک شوت در چارچوب نداشت. در نیمه نهایی هم که ژرمنها یکی از بی نظیرترین دیدارهای تاریخ جام جهانی را به نمایش گذاشتند. در طول مسابقات بیش از دو برابر تیم دیگر فینالیست گل زدند. پس از آن هم برای مدت طولانی صدر رنکینگ فیفا را اشغال کردند. البته مدتی جایشان را به بلژیک و مدتی آرژانتین دادند. ولی بعد از جام جهانی 2014 صدر نشین بودند و در شروع جام جهانی 2018 هم صدر نشین بودند و فاصله ای حدودا 200 امتیازی با تیم دوم داشتند. از بد حادثه سیستم امتیاز دهی رنکینگ عوض شد و در سیستم جدید اختلاف امتیاز هر تیم با تیم بعدی به 4 امتیاز کاهش یافت. عملا حدود 200 امتیاز را ژرمنها عملا در این نقل و انتقال امتیاز دهی از دست دادند. هنوز هم نتوانسته اند حتی به نزدیکی 10 تیم برتر جهان در رنکینگ برسند.
ولی رنکینگ تمام دغدغه ژرمنها نیست. تیمی که در برزیل آنقدر ترسناک بود، الان اصلا ترسناک نیست. در خانه به ژاپن با 4 گل می بازد. در خانه به ترکیه می بازد و الان هم در برابر اتریش بازنده می شود. سبک بازی تیم نا امید کننده است. سایه سنگینی اجازه نمی دهد مربی دست به آزمون و خطا بزند و مزد صبر دریافت کند. هر سیستمی را که لوو، فلیک و ناگلزمن بازی می کنند باز مجبور می شوند برگردند به همان 1-3-2-4 قدیمی که تمام تیمها دست آلمان را در آن سیستم خوانده اند. و البته آلمان آن نفراتی که آن سیستم را خوب اجرا می کرد را هم در اختیار ندارد. الان رنکینگ مهم است و ممکن است در آینده با قرار گرفتن در یک گروه سخت (ناشی از همان رنکینگ به ظاهر بی اهمیت) شاهد حذف آلمان در انتخابی جام جهانی باشیم. اتفاقی در حدود یک قرن گذشته نیفتاده و آلمان و برزیل تنها تیمهایی هستند که هرگز حذف دور انتخابی را تجربه نکرده اند (برزیل که همیشه در مسابقات حاضر بوده و آلمان هم دو بار غایب بوده که 1930 مسابقات کلا سیزده داوطلب داشت که بدلیل بحران اقتصادی و مشکلات سفر چند ماهه با کشتی فقط چهار تیم از اروپا داوطلب شدند و 1950 هم آلمان به خاطر جنگ جهانی دوم محروم بود همچون روسیه امروز). ولی جدا از اینکه حضور در رتبه نازل رنکینگ فیفا می تواند زنگ خطر را برای آلمان در راه صعود به جام جهانی به صدا در آورد اکنون فوتبال آلمان اصلا ترسناک نیست. براحتی تیمها می آیند و حتی در آلمان امتیاز می گیرند. کشورهایی نظیر ترکیه، ژاپن و اتریش که تا دیروز داشتن لژیونر در تیمهای نه چندان مطرح بوندس لیگا برایشان دستاورد بود می آیند و تیمی که منتخب بهترین باشگاههای آلمان بعلاوه منتخبینی از بهترین بازیکنان لالیگا و لیگ جزیره را در خاک خودش شکست می دهند.
اگر کیفیت بازیکنان ترکیه، ژاپن و اتریش انقدر خوب است چرا تیمهایی که این بازیکنان در آن بازی می کنند توان پیروزی بر بایرن مونیخ و دورتموند را ندارند؟ قبول که امثال هری کین و لواندوفسکی در بایرن گل می زدند ولی تیمی مثل بایرن مونیخ که بوندس لیگا را به بایرن لیگا تبدیل کرده وقتی تیمهایی را که تیمهایی را که لژیونر مثلا ژاپنی و ترک دارد را می برد، تا شش نماینده در تیم ملی آلمان دارد. یا مثلا رودیگر در رئال، گوندوگان و ترشتگن در بارسا و دیگر لژیونر ها بخشی از تیمهای موفقی هستند که در لالیگا در یک تیم برنده حضور دارند. همین گوندوگان در منچستر سیتی که بایرن و رئال را هم با اقتدار از پیش رو برداشت، کاپیتان بود و جام قهرمانی لیگ قهرمانان را هم او بالای سر برد. ولی در آلمان همین کاپیتان در پایان هر بازی با سر پایین از زمین خارج میشد. شاید مساله نفرات نیست. یا فقط نفرات نیست؟ فقط نداشتن یک تمام کننده مثل هری کین و لواندوفسکی نیست؟ شاید همان تیم بودن و همان ذهنیت برنده داشتن چیزی است که آلمان کم داشته؟
نقد آلمان بس است. همه می دانند این تیم چه مشکلاتی دارد. تیمهای پایه چه اشتباهاتی را در پرورش استعداد انجام داده اند و مثلا مهاجمان آلمان چقدر در آمار یک در برابر یک نسبت به همتایان اروپایی خود مثلا در اسپانیا یا فرانسه و انگلیس ضعیف عمل می کنند. چرا که همیشه مجبور بوده اند بخشی از تیم باشند و تیمی عمل کنند و خلاقیت آنها شکوفا نشده. موقعیت ایجاد می کنند چون هنوز در بازی تیمی جزو برترین ها هستند و حد اقل در برابر تیمهایی که نام بردیم مشکلی در بازی سازی ندارند. ولی به بخش تمام کنندگی که می رسند، اصلا آن صلابت مشاهده نمی شود. اینکه روحیه تیمی در آلمان با تیمهای باشگاهی موفق قابل مقایسه نیست را خیلی فوکوس نمی کنیم. کروس رئال مادرید را با کروس آلمان پس از قهرمانی جهان نمی شود مقایسه کرد. حتی کروس با رئال پنج قهرمانی اروپا بدست آورد و باز هم با انگیزه بازی کرد. چطور می شود یک قهرمانی جهان با آلمان او را بی انگیزه ساخته باشد؟ جام جهانی را برده، یورو را که نبرده بود. اصلا چه کسی باید این انگیزه را به او میداد؟ اصلا اگر بازیکنی انگیزه نداشته باشد، چطور بعد از باخت مقابل مکزیک و ده نفره شدن مقابل سوئد چقری که ایتالیا را حذف کرده و در نهایت هم در آن گروه سرگروه شد تنها باختش را به آلمان می دهد. روی گل دقیقه 95 همین تونی کروس؟ نه این نقد ها بیشتر از سر این است که دیدن آلمان در چنین وضعیتی کمی دشوار است و ذهن دنبال نزدیکترین پاسخ می گردد. شخصا چندین مقاله در خصوص این ایرادات نوشته ام و دهها مقاله هم خوانده ام. مقالاتی که نمی توان آنها را کاملا درست یا غلط تفسیر کرد. گاهی جواب می دهند و گاهی برایشان مثال نقض یافت می شود.
اول یک اشاره ای داشته باشم که چرا این مقالات اینقدر عمر کوتاه دارند و بعد بحث اصلی را پهن کنم. کلا فوتبال ورزش لحظه هاست. مسی امروز روی ابرها راه می رود. فاتح تمام جام ها شده است. ولی همین مسی پس از ناکامی در برابر همین آلمان در ماراکانا و سپس دو ناکامی در فتح کوپا 2015 و 2016 در برابر شیلی از تیم ملی آرژانتین با خشم و نا امیدی هر چه تمامتر اعلام بازنشتگی کرد. درست وقتی رونالدو فاتح یورو 2016 شده بود و مسی زیر این فشار سنگین بود که برای او بارسلونا اولویت دارد و تیم ملی محلی از اعراب ندارد. هزاران مقاله با همین محتوا آن روز منتشر شد که کمتر کسی که آن مقالات را نوشته جرات دارد الان بپذیرد دوباره مقالاتش را بازنشر دهد. به خصوص اگر عنوان کارشناس فلان شبکه را هم یدک بکشد و خودش هم زمانی کاپیتان قهرمان جام جهانی باشد.
مورد دوم ایتالیا است. ایتالیا هم مانند برزیل و آلمان زمانی در صدر فوتبال جهان قرار داشت. در تاریخ جام جهانی این سه تیم بالاتر از تمام تیمهای جهان هستند. بعد از حذف ایتالیا در انتخابی جام جهانی 2018، بسیاری از تمام شدن فوتبال ایتالیا گفتند و دلایلش را هم آوردند. از جمله اینکه سری آ دیگر مثل سابق پر از ستاره های بزرگ در زمین و روی نیمکت نیست و ... . در تورنمنت بعدی همین ایتالیا از سد بلژیک، اسپانیا و انگلیس گذشت، آماده ترین تیمها را شکست داد و بعد از نیم قرن دوباره فاتح یورو شد. دوباره رسانه ها نوشتند که اصالت فوتبال ایتالیا چنین است و چنان است و ایتالیا با مانچینی رکوردار شکست ناپذیری شد و جزو نامزدهای اصلی فتح جام جهانی 2022. باز ایتالیا نتوانست به جام جهانی 2022 برسد. کوتاه سخن آنکه عمر این مقالات و کارشناسی ها بسیار کوتاه و تقریبا صد در صد در تایید نتایج هستند که به مویی بند هستند. به یک لغزش، به یک تصمیم داور. اصلا اگر در فینال 2022 توپ دقیقه 120 فرانسه وارد دروازه آرژانیتن میشد تمام این مقالات به سمت دیگری نوشته می شد و از امباپه ای تجلیل میشد که در فینال هت تریک کرده بود و با فرانسه قهرمانی جام جهانی را در 25 سالگی تکرار کرده بود. آن شوت را امباپه نزده بود و گرفتن آن شوت هم کار مسی نبود. دو بازیکن دیگر از فرانسه و آرژانیتن در یک تک به تک روی اینکه قلم ها به نفع مسی بچرخند یا امباپه نقش داشتند. اگر در فینال یورو پنالتی ها به گونه دیگری رقم میخورد، جام به جای رم به هوم میرفت!!!
امروز تحلیل های کوتاه مدت درباره این است که آلمان، ایتالیا و برزیل تمام شده اند و متعلق به گذشته اند. در این مقاله مخالفتم را با این برداشت کلی اعلام میدارم. منظورم این نیست که مثلا آلمان میزبان صد در صد قهرمان یورو می شود و برزیل هم همچون 1994، جام جهانی 2026 را که دوباره در امریکا برگزار می شود فتح خواهد کرد. هر چند اگر هم چنین اتفاقی رخ دهد شگفتی محسوب نمی شود و آن روز صدها کارشناس چنین می فرمایند که بله اصالت چنین است و فوتبال در خون اینهاست و اینها بزرگان فوتبال هستند و ...
تحلیل من هم همین است اما این تحلیل را در شرایطی مطرح می کنم که همه شواهد خلاف این را نشان می دهند. فراموش نمی کنم پس از قهرمانی 2014 آلمان و سپس شکست میلیمتری در نیمه نهایی یورو مقابل میزبان و سپس قهرمانی با تیم سوم در جام کنفدراسیونها در حالیکه تیم دوم زیر 21 ساله های اروپا را فتح کرد و تیم نخست هم استراحت کرد تا خستگی و فشار مسابقات به ضرر آنها در جام جهانی نشود، صحبت از این بود که ژرمنها چهار ترکیب برای تیمهای اول تا چهارم جهان در جام جهانی 2018 دارند. آن زمان آلمان هشت تورنمنت متوالی را دستکم به نیمه نهایی مسابقات رسیده بود. دو جام کنفدراسیونها، سه یورو و سه جام جهانی. حذف آلمان از مسابقات یک شوک بزرگ به مسابقات بود. حذف از لیگ ملتها برای دو دوره پیاپی کم اهمیت تلقی می شد چرا که آلمانها با نفرات ذخیره در بسیاری مسابقات شرکت می کردند (مثلا اگر بجای ترکیب سوم، آلمان با ترکیب اصلی به مصاف سوئیس می رفت و بجای مساوی، این تیم را شکست می داد، قبل از شکست تحقیر آمیز 6-0 مقابل اسپانیا عملا صعود کرده بود و اسپانیا هم انگیزه ای نداشت تا با شکست آلمان (تنها راه صعود اسپانیا) بخواهد صعود کند. اما وقتی یورو 2020 هم برای آلمان (تیمی که اسکلت تیمش با بایرن سال قبل از آن ششگانه گرفته بود) به شکل دراماتیک رقم خورد و در شرایط میزبانی به سختی از گروه عبور کرد و بعد در یکهشتم در برابر انگلیس حذف شد، عملا دوران یواخیم لوو در آلمان سرآمد.
مردی که به همراه هلموت شون تنها کسانی هستند که دو قهرمانی برای آلمان به ارمغان آورده اند (شون قهرمان جام جهانی 74 که آلمان میزبان بود و قهرمان جام ملتهای 1972 شد که بعد ها این مسابقات به یورو تغییر نام داد و لوو هم قهرمان جام جهانی 2014 و جام کنفدراسیونهای 2017 شد. تنها قهرمانی آلمان و کل اروپا در جام جهانی در امریکای جنوبی و تنها قهرمانی آلمان در جام کنفدراسیونها کم افتخاری برای یواخیم لوو نیست. کسی که 15 سال سکاندار کشتی مانشافت بود و آنها را به شش نیمه نهایی متوالی رساند (با احتساب دوران دستیاری کلینزمن بخوانید هشت نیمه نهایی متوالی). هر چقدر لوو بین 2006 تا 2017 افتخار آفرید و از باخت 2016 در نیمه نهایی به فرانسه تا دوستانه مقابل برزیل 2018 قبل از جام جهانی شکست ناپذیر ماند (یک بازی تا رکورد جاودانه یوپ دروال فاصله داشت) و افتخار آفرید و رکورد های مختلف ثبت کرد (از رکورد پیروزی رسمی متوالی در عرصه جهانی 15 بازی، برد رسمی جهانی 91، گل زده جهانی 467 تا رکوردهایی نظیر نخستین حذف برزیل و ایتالیا در بازی رسمی در تاریخ ژرمنها تا شکستن رکوردهای شکست ناپذیری فرانسه در برابر آلمان در فرانسه، شکست ناپذیری برزیل 7-1 و ایتالیا 4-1 پس از 18 سال و 21 سال تا شکستن رکورد شکست ناپذیری انگلیس در آلمان پس از 32 سال و پیروزیهای تاریخی در برابر آرژانتین و پرتغال با مسی و رونالدو با نتیجه 4-0 در جام جهانی یا سنگین ترین شکست تاریخ انگلیس در جام جهانی 4-1 و ... هر چقدر از رکورد های خارق العاده لوو در این 12 سال بگوییم کم گفتیم) در مقابل از 2018 تا 2021 رکورد منفی ثبت نشده ای باقی نگذاشت و همه آنهایی که به افتخارش کلاه از سر بر میداشتند، برای رفتنش لحظه شماری می کردند.
بسیاری میگفتند لوو دیگر چیزی برای عرضه به تیم ملی آلمان ندارد. میگفتند همان بهتر بعد از جام جهانی 2014 در اوج میرفت. کاری که فیلیپ لام کرد (پپ او را باهوش ترین بازیکنی معرفی کرد که با او کار کرده). رفتن کلوزه 36 ساله چندان عجیب نبود. ولی خداحافظی لام 31 ساله واقعا عجیب بود و البته گذر زمان نشان داد چه خداحافظی باشکوهی داشته. در اوج!!! شکست در دو دوره متوالی از لیگ ملتها (هر چند کم اهمیت) حذف از دور گروهی جام جهانی برای نخستین بار در تاریخ آلمان، حذف از یکهشتم نهایی یورو باعث شد هیچکس دلش برای یواخیم لوو تنگ نشود. حتی بسیاری موفقیت های لوو را به حساب هانسی فلیک گذاشتند. دستیار وی که همچون لام پس از 2014 از تیم جدا شد و در 2020 با بایرن ششگانه گرفت.
دوران فلیک بسیار برق آسا شروع شد. بایرن که شاکله تیم ملی آلمان را تشکیل میداد در اوج بود. در دوره فلیک چهار بار بارسا و دو بار اینتر فینالیست چمپیونز لیگ را بدون یک گل خورده گلباران کرد. پاریسن ژرمن متول که مسی و امباپه را در اختیار داشت رفت و برگشت دبل کرد (تازه نیمار و ... بودند). فلیک تمام دیدار ها را تا رسیدن به جام جهانی مقتدرانه پشت سر گذاشت. در لیگ ملتها ایتالیا (قهرمان یورو را 5-2 له کرد (بعد از 5-0 کمی مسابقه را شل گرفت و الا تیم مانچو شکست تحقیرآمیز تری را متحمل می شد) تا اگر لوو برای نخستین بار در یک دیدار رسمی ایتالیا را در ضربات پنالتی حذف کرده باشد، او مقتدرانه با تانک از روی ایتالیا رد شده باشد. در برابر انگلیس پر ستاره دو بازی مساوی شد. شاید در برابر مجارستان غافلگیر شد و الا با توجه به نتایج سایرین براحتی سرگروه میشد. همه یاد دورانی افتادند که 8-2 بارسا را له کرد اما یک لبخند هم نزد. اما جام جهانی به یکباره ورق برگشت. پانزده دقیقه جلو ژاپن را کنار بگذارید. او ژاپن و کاستاریکا را برد و با اسپانیا مساوی کرد. براحتی صعود میکرد. تیم فلیک تاوان سختی برای آن پانزده دقیقه کابوس وار مقابل ژاپن پرداخت. حذف دوباره از جام جهانی. برای آنکه قصه دراماتیک تر شود گل مردود ژاپن که در هر تصویری تمام توپ از خط رد شده بود به حکم وار 1.8 میلیمترش در زمین بود (با چشم مسلح هم نمیشد آن 1.8 میلیمتر کذایی را دید) گل ژاپن به اسپانیا تایید شد و حکم حذف آلمان امضا!!! بعد جام جهانی کابوس وار آلمان اتوماتیک وار به عنوان میزبان به یورو راه یافته بود. آلمانی که 3 سال هر تحقیری را با یواخیم لوو تحمل کرد، عجیب بود که تنها به خاطر دیدار های دوستانه قبل از جام جهانی نخستین اخراج سرمربی را تجربه کرد. چیزی که اگر قرار بود اتفاق بیفتد جا داشت در دوران اریش ریبک اتفاق بیفتد.
شکست تحقیر آمیز در برابر ژاپن، این بار 4-1 و این بار در خاک آلمان باعث شد همچون کشور های نفتی جنوب خلیج فارس بین دو بازی ژاپن و فرانسه، فلیک را اخراج کنند و یک بازی فولر را بنشانند. فولر فرانسه را شکست داد تا امیدها به احیای ژرمنها و اعاده حیثیت آنها افزایش یابد. بعد هم بجای فولر که مدتهاست مربی نکرده، مربی جوان و خوشفکری آمد که با هشت پیروزی در هشت دیدار با بایرن در لیگ قهرمانان، به طرز عجیبی بایرنیها اخراجش کرده بودند. آلمان در تور امریکا بد نتیجه نگرفت. امریکا را شکست داد (امریکا در طول یک قرن گذشته سه بار با انگلیس در جام جهانی بازی کرده یک بار برده و دو بار مساوی کرده و تیم چقر و بد بدنی است. حالا در خانه که سابقه پیروزی مقابل برزیل و آلمان را هم دارد و پیروزی بر آن در خانه اصلا ساده نیست. ایتالیای قهرمان 2006 تنها مساوی اش مقابل همین امریکا بود.) مساوی با مکزیک هم تا حدودی به خستگی بازیکنان و اینکه با توجه به تقویم اینهمه بعد مسافت توجیه پذیر نیست، تعبیر شد.
رسیدیم به آخرین فیفا دی سال 2023. تیم ناگلزمن در برابر ترکیه خوب شروع کرد. اگر سانه گل دوم را در آن تک به تک زده بود چه قلم هایی که الان بگونه دیگری بازی را تحلیل کرده بودند. تیم جنگنده بود. به معنای واقعی تیم بود. خوب پرس می کرد. شجاعانه تکل میزد و از جان مایه می گذاشت. توپ را خوب به حرکت در می آورد. ترکها که حمایت همه جانبه مهاجران ترک حاضر در ورزشگاه را داشتند اما بیکار ننشستند و به بازی برگشتند. برخورد توپ به دست هاورتز آخرین تیر بر پیکر تیم ناگلزمن بود. پس از این گل ژرمنها نتوانستند از شکست رهایی یابند. پس از بازی آنها امیدوار بودند در بازی با اتریش خود را بیابند. تیم ریتم خوبی داشت. جنگنده بود. خوب پرس می کرد. چهره یک تیم شکست خورده را نداشت. ولی پاداشی را که باید از این بازی خوب دریافت کند، دریافت نمی کرد.
از نظر من مساله اصلی همینجاست. بگذارید بایرن را مثال بزنم. حرکات سانه، موسیالا و مولر در بایرن به هری کین و لواندوفسکی می رسده و گل می شده است. تیم پاداش خوب خود را دریافت می کرده. پاداش های کوچک به برد منجر می شود. برد ایجاد اعتماد بنفس و شخصیت برنده می کند. شخصیت برنده در بازی نمود دارد. چرخه پاداش بازی خوب و برنده بودن ادامه می یابد. رسانه ها تجلیل می کنند و این در دیدارهای بعدی خودش را نشان می دهد. تاثیر شخصیت برنده دستکم در چند قهرمانی رئال مادرید مشهود است. آنها سالهایی را قهرمان شده اند که خودشان هم اعتراف می کنند بهترین تیم جام نبوده اند.
ممکن است بگویید پس نقد کارشناسان درست است که نبود یک مهاجم ششدانگ که شاید مقصرش سیاست های باشگاههای پایه باشد، یا سرمایه گذاری روی تنیس، والیبال و هندبال یا سیاست های بوندس لیگا که باشگاهها اصلا برای قهرمانی سرمایه گذاری نمی کنند. استعداد ها را پرورش میدهند تا به قیمت خوب آنها را به لالیگا و لیگ جزیره بفروشند. از دمبله و اوبامیانگ و هالند و دی بروینه و گوندوگان و کلی استعداد دیگر می توان نام برد. یا در امر پرورش مدافع کناری کارآمد در حد لالیگا!!! یا همان موارد دیگر. من منکر آن نقدهای کارشناسی که توسط برترین های جهان (دستکم در زمین فوتبال) انجام شده نیستم. معتقدم تمام آن تحلیل ها حول فوتبال همچون خود توپ فوتبال گرد هستند.
فرض کنید آمار فولکروگ 30 ساله را بررسی کنیم. همین فولکروگ انقدر پتانسیل دارد که وقتی تیم آلمان اینقدر زیر رگبار انتقاد قرار دارد و در 13 بازی 10 گل می زند (0.77 در هر بازی ملی در حالیکه مسی در هر بازی ملی 0.59 گل زده) ببینید اگر تیم میزبان یورو باشد، کمی خوب بازی کند و با گلزنی هایش مورد تمجید رسانه ها قرار گیرد می تواند چه آماری را خلق کند. تاثیر پاداش های کوچک را اصلا فراموش نکنید. آلمان بر خلاف انتظار فقط نقد های منفی دیدار های اتریش و ترکیه نیست. در دقایق بسیاری از بازی ژرمنها خوب توپ را به گردش در آوردند. خوب موقعیت ایجاد کردند. وقتی توپ را نداشتند با جان و دل پرس کردند. خوب تکل زدند و درگیر شدند. این تیم پتانسیل فتح یورو را دارد. پر شانس ترین تیم برای فتح جام نیست وقتی اسپانیا، انگلیس و فرانسه هستند. یا همین پرتغال و بلژیک و ایتالیا شاید شانس بیشتری از تیم مریض آلمان برای فتح جام داشته باشند. ولی بارها تیم های پر شانس تر حذف شده اند و تیمهایی که میل به پیروزی دارند و البته بضاعتش را دارند در نهایت جام را بالای سر می برند. تاثیرات جزئی، مصدومیتها، نقش تشویق تماشاگران و میزبانی، نقش سازماندهی تیمی که ژرمنها در آن ید طولایی دارند، دی ان ای موفقیت، داشتن نفرات موثر در تمام خطوط بزرگترین باشگاههای جهان، یک مربی خوش فکر و دیدن نحوه شکست خوردن تیم که تا دقیقه نود علیرغم نا امیدی های پی در پی بدنبال کسب نتایج ضعیف، باز به اصطلاح از رو نمی رود باعث می شود برای این تیم کمتر از تیم 2006 که ازقضا میزبان جام جهانی بود شانس قائل نشوم. آنجا هم یک مربی جوان و پر شور (کلینزمن در کنار دستیار جوانش لوو) تا دقیقه 119 مقابل قهرمان جهان مقاومت کردند. در 2006 آلمانها قهرمان نشدند ولی شوری که به فوتبال آلمان تزریق شد باعث شد علاوه بر آن دوره تا شش دوره بعد هم تیم به نیمه نهایی راه یابد، فینالیست شود و دو دوره هم قهرمان شود. الان تیم شانس قهرمانی دارد و حتی اگر قهرمان نشود، چیزی که از تیم در جریان این نتایج نا امید کننده (نه بازیهای نا امید کننده) می بینیم، نشانگر پیشرفت در مسابقات آتی است. ناگلزمن گفته در تابستان به معجزه نیاز داریم. امیدواریم و منطقی میدانیم (بر اساس شواهد و تاریخ) معجزه رخ بدهد. به امید فتح یورو در خانه. برای تیمی که این روزها به اندازه لیاقت و تلاش و برنامه ریزی اش در زمین پاداش نمی گیرد.