<< تحلیل قطعه قبلی -سوسو-
در قطعه -غیر اینه مگه- عنصر آینه به شدت مورد توجه قرار گرفته چرا که میتونیم متن این ترک رو به عنوان گفتگوی میان بهرام و آینه در نظر بگیریم و با دقت به متن میشه نتیجه گرفت بصورت سوال و جواب یا استدلال بیان شده. فرم مشابه این متن در قطعه -تکرار- در آلبوم اشتباه خوب اومده که بهرام با نفس خودش به گفتگو میپردازه.
اما همونطور که بنده گفته بودم داستان اصلی این آلبوم در قطعه قبلی یعنی سوسو تمام شد و در حقیقت این ترک و ترک بعدی که آخرین قطعات آلبوم هستن به نوعی وصیت نامه یا ختم کلام هستند. دقت کنین که اکثر افعال در متن بصورت گذشته اومدن که اشاره به یک داستان تمام شده دارن.
متن کامل قطعه غیر اینه مگه
نه تووی جنگم من نه تووی صلح بات
من فقط توو خودم بودم اکثر اوقات
نمی خواستم اینو بگم ولی خب ما
جفتمون راحت میشیم اگه بکنم رسوات
ببین فقط میشه شکافمون زیاد
تا وقتی که نپذیریم مشکلامون چیاس
انگار من ته خیارم و تو سر پیاز
نمی دونم چرا ولی به هم داریم نیاز
ما با لغت می زنیم و اونا زدن با لگد
اما جنگ جنگه چه با پا چه با دهن
اما ضربه ضربه ست چه به روان چه به بدن
فقط یه ذره خشم لازمه و یه دونه هدف
منم هرجا تونستم صدمه زدم
ولی بعضی وقتا باید بکشی عقب
تا ببینی زندگی چی میذاره تووی صفحه ات
تا تکیه بدی و تماشا کنی فقط
من و تو هم شاید فکر کردیم
خالق این قصه هاییم
ولی تش ما هم میریم از بین
یه جایی زیر پای یکی وسط این ازدحامیم
غیر اینه مگه؟
بعضی وقتا باید نجنگید
اینجا کسی به فکر ما نی
بعضی وقتا باید کنار کشید
باید کنار بکشی
تا حس شه جای خالیت
غیر اینه مگه؟
من بهت گفتم رشد سهم اونه
که همیشه شعورش بچربه به اصولش
چون راه خیلی سخته مقصدم خیلی دوره
همه چی باب میل مانی
بعضی وقتا قورت میدی فقط اشتهات کوره
شاید همه دستاوردات اتفاق بوده
واسه اینکه بهشون کنی افتخار زوده
بذا نقصات ویژگیت باشه بگو اشتباهت خوبه
همه اش چشات توو چشامه ولی انگار نیست حواست
کل فکر و ذکرت اینه باید چی باشه جوابت
خوشحال اون نیست که اندوهو نچشیده
خوشحال اونه که با کل احساساتش توو تماسه
با خودت حرف بزن به خودت جواب بده
تو بپذیری یا نه چیزی به من نمی ماسه
من فقط نیمه توام تو یه تصویر دیگه
که این جامعه ندیده، فقط چون نمی خواسته
من و تو هم شاید فکر کردیم
خالق این قصه هاییم
ولی تش ما هم میریم از بین
یه جایی زیر پای یکی وسط این ازدحامیم
غیر اینه مگه؟
بعضی وقتا باید نجنگید
اینجا کسی به فکر ما نی
بعضی وقتا باید کنار کشید
باید کنار بکشی
تا حس شه جای خالیت
غیر اینه مگه؟
من و تو هم شاید فکر کردیم
خالق این قصه هاییم
ولی تش ما هم میریم از بین
یه جایی زیر پای یکی وسط این ازدهامیم
غیر اینه مگه؟
بعضی وقتا باید نجنگید
اینجا کسی به فکر ما نی
بعضی وقتا باید کنار کشید
باید کنار بکشی
تا حس شه جای خالیت
غیر اینه مگه؟
غیر اینه مگه؟
غیر اینه مگه؟
قسمت 1
نه توی جنگم من نه توی صلح بات
من فقط تو خودم بودم اکثر اوقات
نمی خواستم اینو بگم ولی خب ما
جفتمون راحت میشیم اگه بکنم رسوات
ببين فقط میشه شکافمون زیاد
تا وقتی که نپذیریم مشکلامون چیاس
انگار من ته خیارم و تو سر پیاز
نمی دونم چرا ولی به هم داریم نیاز
همونطور که میبینید آینه میگه : نه توی جنگم نه توی صلح بات.
دلیلش اینه که نفس ما آدمها بسته به شرایط رفتار متفاوت داره. اگر ما توی نا امیدی و اندوه باشیم اون سعی میکنه به ما امید و انگیزه بده و اگر به خود یا دیگری ظلم کنیم ما رو سرزنش میکنه.
درادامه میگه : من فقط تو خودم بودم اکثر اوقات. اگر ما وجدان و تعقل رو کنار بزاریم اون به درون خودش فرو میره. میشه گفت به دلیل اینکه دست روح در دنیای فیزیکی به اندازه کافی باز نیست پس در صورت عدم توجه ما سماجتی بر جلب توجه وجود نداره. در ادامه این تکه متن یک قسمت مهم داریم. (جفتمون راحت میشیم اگه بکنم رسوات) به این معنی هست که اگر روح ما به عنوان یک مشاهده کننده قادر بود همه اعمال قبلی ما رو برای دیگران افشا کنه و همه بفهمن که چقدر به روان خودمون آسیب زدیم، از هر دو طرف راحت میشیم. همانطور که خداوند پوشاننده عیوب ماست و اصل روح آدمی از فطرت خداجو بهره مند هست پس با وجود مزایایی که پس از برملا شدن اشکالات نمایان میشن بازهم بسیاری از اشتباهات ما از نگاه مردم پنهان میشن.
قسمت (تا وقتی نپذیریم مشکلاتمون چیاس انگار من ته خیارم و تو ته پیاز) یعنی ما اگر با روح خودمون نتونیم کنار بیایم نه به درد هم دیگه میخوریم و نه حتی به درد دوستانمون چون کسی به ته خیار نیازی نداره و ته پیاز همیشه به سطل آشغال میرسه. اما با اینحال (نمیدونم چرا ولی به هم داریم نیاز) شباهت زیادی به قسمت (من یکی رو میخوام باهاش بجنگم تو میتونی اونی باشی که این بیماری رو درک کرد) در قطعه -نیاز- اشتباه خوب داره. در اون قسمت هم بهرام اعتراف میکنه برای ادامه دادن به توجه روحی نیاز داره در اینجا هم با اعترافی که قبل از این داشته موافقت میشه.
قسمت 2
ما با لغت می زنیم و اونا زدن با لگد
اما جنگ جنگه چه با پا چه با دهن
اما ضربه ضربه ست چه به روان چه به بدن
فقط یه ذره خشم لازمه و یه دونه هدف
منم هرجا تونستم صدمه زدم
ولی بعضی وقتا باید بکشی عقب
تا ببینی زندگی چی میذاره توی صفحه ات
تا تکیه بدی و تماشا کنی فقط
شاهد جواب دادن بهرام به نفس خودش هستیم که از لفظ ((ما)) هم استفاده شده که این جمع بندی قسمت فیزیکی و غیرفیزیکی خودش هست. خطوط بعدی (جنگ جنگه چه با پا چه با دهن، ضربه ضربه است چه به روان چه به بدن) کاملا گویای این هستند که ارتباط جدا نشدنی میان ابیات وجود داره. جنگ با ظلم و جور در هر حالتی قابل تقدیره. چه بسا ضربه زدن به یک تن و بدن ستمگر چه پرتاب کردن کلمات به سوی دشمن برای آسیب به یک تفکر اشتباه و غلط. در هر صورت به عزم و تصمیم جدی برای مقابله با ظلم نیاز داریم.
(فقط یه ذره خشم لازمه و یه دونه هدف) اشاره واضح به تفکر آنارشیستی داره. در این مکتب لازمه تغییر شرایط توسل به زور و خشم تلقی میشه که کاملا با ظاهر متن سازگاری داره. (منم هرجا تونستم صدمه زدم) با اینکه وظیفه خودم رو انجام دادم (ولی بعضی وقتا باید بکشی عقب، تا ببینی زندگی چی میزاره توی صفحه ات، تا تکیه بدی و تماشا کنی فقط). مشاهده میکنین که با یک بهرام جدید طرف هستیم که میانه روی کردن رو یکی از اصول ادامه دادن بیان میکنه، البته که در دیدگاه آنارشیستی رحم و مروت به جبهه مقابل مد نظر معتقد نیست اما در اینجا ما یک نقد غیر مستقیم از بهرام به این دیدگاه رو مشاهده میکنیم.
کنار کشیدن از بازی و فقط تماشاگر بودن در موقعیت درست نه تنها عیب نیست بلکه دارای دو مزیت مهم هست.
1 – استراحت دادن به خود برای بازیابی قوای فردی 2- پرداختن بیشتر به غنای درونی و خودشناسی.
قسمت 3
من و تو هم شاید فکر کردیم
خالق این قصه هاییم
ولی تش ما هم میریم از بین
یه جایی زیر پای یکی وسط این ازدحامیم
غیر اینه مگه؟
نکته : در این قطعه و قسمت کورس اگر بهرام با مخاطب صحبت کنه، ((تو)) و ((ات)) خطاب به شنونده هست ولی ((ما)) نشان دهنده ادامه گفتگوی بهرام با روح خودش. از ضمیر دوم شخص در هنگام نصیحت به شنونده استفاده میشه.
تمام جملات قسمت کورس مستقیما خطاب به شنونده بیان شدن. (منو تو هم شاید فکر کردیم خالق این قصه هاییم). حقیقتا ما آدما خالق دنیای اطراف نیستیم، حتی توان اظهار نظر راجع به این موضوع رو در بسیاری از موارد نداریم. گاهی بصورت خیلی غیرعادی درگیریهای ذهنی عذاب آور روح مارو آزرده میکنن (ولی تهش ما هم میریم از بین، یه جایی زیر پای یکی وسط این ازدحامیم، غیر اینه مگه؟) کلمات نیازی به توضیح و تفسیر ندارن. ناگفته نماند که این جملهها واقعا دوستانه و با دلسوزی بیان میشن.
قسمت 4
بعضی وقتا باید نجنگید
اینجا کسی به فکر ما نی
بعضی وقتا باید کنار کشید
باید کنار بکشی
تا حس شه جای خالیت
غیر اینه مگه؟
با توجه به نکته ای که پیش از این اشاره شد چون از ((ما)) استفاده کرده پس بازهم برمیگرده به صحبت کردن با خودش که (اینجا کسی به فکر ما نی) برای دریافت قدردانی دیگران اصلا لازم نیست خودت رو ثابت کنی فقط (بعضی وقتا باید کنار کشید، باید کنار بکشی تا حس شه جای خالیت، غیر اینه مگه؟) بسیار زیباست و نیازی به توضیح اضافه نداره!
قسمت 5
من بهت گفتم رشد سهم اونه
که همیشه شعورش بچربه به اصولش
چون راه خیلی سخته مقصدم خیلی دوره
همه چی باب میل مانی
بعضی وقتا قورت میدی فقط اشتهات کوره
(من بهت گفتم) نیاز به شنیدن ترک های قبلی – (رشد سهم اونه که که همیشه شعورش بچربه به اصولش) جمله نقد به حالت سکون فکری که اکثر ما میتونیم درگیر اون بشیم. اگر سطح تفکر و اندیشه ما (شعور) ساکن بمونه و به همون اصول قبلی بسنده کنیم پس رشد صورت نمیگیره. اما لازمه رشد فکری ما، همیشه تفکر کردن و به دنبال دلیل یا کشف دانش جدید در همه حالات است. (چون راه خیلی سخته مقصدم خیلی دوره) پس مسلما طی کردن این راه نیاز به پشتکار فکری بسیار زیادی داره. در عین حال (همه چی باب میل مانی، بعضی وقتا قورت میدی فقط، اشتهات کوره) پس در گذشتن از این مسیر همه چیز قشنگ و زیبا هم نیست و متاسفانه گاهی اوقات باید کار درست رو در عین اینکه علاقه ای به انجامش نداریم انجام بدیم.
قسمت 6
شاید همه دستاوردات اتفاق بوده
واسه اینکه بهشون کنی افتخار زوده
بذا نقصات ویژگیت باشه بگو اشتباهت خوبه
بسیار عالی!!
رابطه این قسمت با قسمت قبل رو به خوبی مشاهده میکنید. (شاید همه دستاوردات اتفاق بوده، واسه اینکه کنی بهشون افتخار زوده) به این دلیل که قرار نیست همه مسائل باب میل ما پیش برن پس با اینحال شاید بتونیم بگیم همه دستاوردهای ما مقدمه یک هدف ] که اون هدف کل زندگی ما است[ ختم میشه. لذا همه بد و خوب ما لازمه رسیدن به یک هدف نهایی هست که هیچ کس نمیتونه و نباید کاملا مطابق با نظر عرف جامعه رفتار کنه و ما آدمها عیبهایی در خودمون داریم که اتفاقا مکمل شخصیت واقعی ما هستند و لازم نیست خودمون رو سرزنش کنیم. پس (بذار نقصات وژگیت باشه بگو اشتباهت خوبه) درباره اشاره مستقیم بهرام به آلبوم اشتباه خوب هم لازم نیست توضیح بدم!!
قسمت 7
همه اش چشات توو چشامه ولی انگار نیست حواست
کل فکر و ذکرت اینه باید چی باشه جوابت
خوشحال اون نیست که اندوهو نچشیده
خوشحال اونه که با کل احساساتش تو تماسه
شاید یکی از سوالات اصلی ما از دوستی که داریم در مورد مسئله ای او رو نصیحت میکنیم این باشه که چرا (همه اش چشمات رو چشامه ولی انگار نیست حواست، کل فکر و ذکرت اینه باید چی باشه جوابت). حقیقتا اگر گورنده نیت درست و حقی داشته باشه، قصد سرکوب و سرزنش دوست خودش رو نداره اما دوست نادان هر لحظه به این فکر میکنه که در جواب چی بگم که مبادا غرور درونی ام زیر سوال نره! همونطور که آرتور شوپنهاور در کتاب "هنر همیشه بر حق بودن" میگه : اگر طبیعت آدمی پست نبود بلکه کاملاً شریف بود، در هر گفتمانی تنها در پیِ کشف حقیقت میبودیم.
بله دوستان من (خوشحال اون کسی نیست که اندوهو نچشیده، خوشحال اونه که با کل احساساتش تو تماسه) و چه زیاد هستند لحظاتی که ندای درونی ما فریاد میزنه حقیقت رو بپذیر چه بسا اندوهگین میشوی اما در عوض با همه احساسات خودت رو نشان میدی نه فقط اون قسمتی که تو رو خوشحال نگه میداره.
قسمت 8
با خودت حرف بزن به خودت جواب بده
تو بپذیری یا نه چیزی به من نمی ماسه
من فقط نیمه توام تو یه تصویر دیگه
که این جامعه ندیده، فقط چون نمی خواسته
در ادامه بهرام به دوستش داره میگه که (تو بپذیری یا نه چیزی به من نمی ماسه) پس (با خودت حرف بزن به خودت جواب بده). یعنی اگر از این میترسی که غرورت خدشه دار بشه، اشکال نداره میتونی در موردش با خودت حرف بزنی و خودت هم نتیجه گیری کنی ولی تنها مهم اینه که به یک نحوی به نتیجه برسی.
حتی جالبه این هم بدونی که (من فقط نیمه تو ام تو یه تصویر دیگه، که این جامعه ندیده، فقط چون نمیخواسته) در این بیت قسمت آخر بهرام به ما نشان میده که هنوز هم گفتگو در خلوت خودش داره اتفاق میفته و نکته ای که پیش از این بهش اشاره کردیم مبین این مطلب هست که در این قطعه بهرام، بصورت هم زمان با خودش و با مخاطبش صحبت میکنه. در واقع نیمه ای از ما که جامعه چون نمیخواد نمیبینه همون اندیشه ورزی ما و نیمه متفکر ما است که اگر دیگران بخوان اون رو ببینن باید از در خردورزی و تفکر وارد ارتباط با ما بشوند.
<< تحلیل قطعه قبلی -سوسو-