داستان کوتاه دختر نابینا
♥ نام داستان : دختر نابینا
♥ ژانر داستان : احساسی – عاشقانه – پند آموز
♥ تعداد صفحات : 3
♥ حجم : 342 kb
♥ ساخته شده : pdf
برای مشاهده و دانلود کتاب به ادامه مطلب مراجعه کنید…
داستان کوتاه دختر نابینا :
دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت
نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یک نفر را دوست داشت
دلداده اش را با او چنین گفته بود :
اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای
یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد
و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد
که حاضر شود چشم های خودش را به دختر نابینا بدهد
و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درخت ها را
آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست
دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :
بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام
دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :
این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟
دلداده اش هم نابینا بود
و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست
دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشک هایش را نبیند
و در حالی که از او دور می شد گفت :
پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی…
پایان.
دانلود داستان کوتاه دختر نابینا.