توویه قابه خیسه این پنجره ها . عکسی از جمعه ی غمگین میبینم
چه سیاه به تنش رخته عزا . توو چشماش ابرهای سنگین می بینم
داره از ابر سیاه خون می چکه. جمعه ها خون جای بارون میچکه
نفسم درنمیاد. جمعه ها سرنمیاد. کاش میبستم چشمامو این ازم بر نمیاد
داره از ابره سیاه خون می چکه جمعه ها خون جایه بارون می چکه
عمره جمعه به ۱۰۰۰ سال می رسه جمعه ها غم دیگه بی داد میکنه
ادم از دسته خودش خسته میشه. با لب های بسته فریاد می کنه
داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه
جمعه وقته رفتنه موسم دل کندن خنجر از پشت میزنه اونکه همراهه منه
داره از ابره سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون میچکه