در ساعت 11 شب 18 می 1988، شهر لورکوزن در کرانههای شمالی رود راین در خلسه ی کامل فرو رفته بود.
آلمان مهیای میزبانی یورو بود و کسی انتظار نداشت پس از شکست بایرن مونیخ برابر رئال مادرید در جام باشگاههای اروپا، توفیق بزرگ اروپایی نصیب یک باشگاه آلمان شود. (وقایع آشنایی نیست؟!)
اما در یک ماجراجویی شگفت انگیز، بایر لورکوزن کوچک، تیمی که هیچگاه در سایه بایرن، گلادباخ، اینتراخت و دورتموند فرصت عرض اندام نیافته بود، تا فینال جام یوفا پیش رفت. بارسلونا و برمن را شکست داد و در بازی نهایی برابر اسپانیول ایستاد.
دو بازی رفت و برگشت در کاتالونیا و راین شمالی که خاطرات آن هنوز در ذهن طرفداران ورکسلف مرور میشود.
خاطرات خوش آن جام بی قواره
کیش و نه مات
هیاهوی شهر، در حقیقت از یک هفته قبل شروع شده بود. وقتی لورکوزن در بازی رفت فینال جام یوفا 1988، 3-0 مغلوب اسپانیول شد. تیم خاویر کلمنته، در طوفانی 10 دقیقه ای در آغاز نیمه دوم، نسخه لورکوزن به مربیگری اریش ریبک را پیچیده بود. 3 گل و خیال آسوده از بازی برگشت برای اسپانیول.
در تمام طول آن هفته، طرفداران لورکوزن، شبیه یک جشن پر سر و صدای تابستانی منتظر بازی برگشت بودند.
پذیرایی از اسپانیول و ماموریت جبران آن سه گل. تماشاگران پرچمها را به اهتزاز درآورده بودند. 18،000 نفر، در حالیکه هنوز جایگاه غربی استادیوم در حال تعمیر بود. آن قسمت ساخته نشده را با چند صندلی به اعضای باشگاه و خبرنگاران اختصاص داده بودند. اتمسفر ورزشگاه تضاد عالی از کوچک بودن لورکوزن آن زمان و شکوه یک فینال تمام عیار اروپایی را داشت.
صدای آهنگها به گوش میرسید. اوله اوله اوله... Ja der cup mus her, Ja Der cup muss her... "
اره، جام باید اینجا باشه
قبل از ورود آنها آتش روشن شده بود
بازیهای ذهنی
اسپانیاییها با 4000 طرفدار، سپر مقاومی برابر طرفدار لورکوزن ساخته بودند. مانولو، طرفدار مشهور همیشه حاضر در بازیهای لاروخا، با طبل خود از تیم اسپانیایی حمایت میکرد. او همراه تیم وارد زمین شد. نگاهی به جام انداخت. بوسهای نثارش کرد و خود را برای جشن گرفتن فتح آن در 90 دقیقه آتی مهیا کرد.
این در واقع حرکتی نمادین بود و یک بازی روانی با لورکوزنیها، "این جام برای ماست."
کریستین شرایر، ستاره فصل لورکوزن به لطف دستان طلایی دکتر دیتر ترزولک پزشک تیم به بازی رسیده بود. هربرت واس و کلاوس تاوبر دو بازیکن هجومی لورکوزن، نیمکت نشین بودند. با چهره هایی عبوس و خشمگین از اریش ریبک. امید اصلی طرفداران به تیتا، مهاجم برزیلی و چا بوم چون کره ای بود.
تیتا با آنالیز انکونکو در بازی رفت به نقطه ضعفی از او پی برده: گلر کامرونی اسپانیول هنگام شروع مجدد بازی پس از مهار توپ زیاد با آن بازی میکند و این یعنی میتوان با رندی توپ را از او ربود. قابهای فاصله نزدیک تیتا و انکونو، یک برزیلی و یک کامرونی در رقابتی اروپایی، از بهترین تصاویر فوتبال دههی 80 با تمام مختصات و زیباییهای آن است.
جای توپ در دستان انکونو امن بود
تیتا سرانجام در یکی از تلاشهای خود موفق میشود توپ را برباید و دروازه را باز کند اما داور هلندی گل را نمیپذیرد.
این پایان نیمه اول بازیست. جایی که سرخوشی اولیه میان لورکوزنیها محو میشود افسردگی جای آن را میگیرد. رودیگر وولبورن دروازهبان لورکوزن میگوید :
وقتی به رختکن رفتیم همه جا سوت و کور بود. کسی حرفی نمیزد
ریبک دیوانه است
در آغاز نیمه دوم، هربرت واس وارد زمین میشود. بازیکنی که هفتهی قبل توسط ریبک ملامت شده بود:
او ارزش پولی که دریافت میکند را ندارد
واس، با صورتی سرخ وارد زمین میشود. ادو لاتک که سه سال قبل پایههای آن تیم لورکوزن را بنا نهاده، دربارهی نمایش آن شب واس میگوید:
خدای من، تاکنون چنین عملکردی از یک مهاجم ندیده بودم. او مثل یک گاو خشمگین وارد زمین شد. همه جا میدوید. تنه میزد. تکل میزد و دنبال توپ بود.
واس در یکی از فرارهای برق آسای خود در دقیقه 57 توپ را به محوطه جریمه میفرستد، تیتا دفاع حریف را به هم میریزد و دروازه را باز میکند. بالاخره گل زده میشود. چیزی که همه منتظرش بودند. تیتا با سرعت توپ را وسط زمین میکارد. نیم ساعت وقت دارید بچهها
پنج دقیقه بعد، تابلوی تعویض همه را مبهوت میکند : کلاوس تاوبر به جای تیتا.
این فقط گلزن لورکوزن نیست که با چهرهای تعجب زده زمین را ترک میکند. زمزمهای انتقادآمیز در جایگاه طرفداران میپیچد و گونتر پیتر پلوگ، گزارشگر پرهیجان آلمانی ZDF با لحنی حیران میگوید :
تیتا؟ نمیفهمم چرا او
ریبک بعدا توضیح میدهد:
یکی از بازیکنان اسپانیول در درگیری با تیتا، مشتی به سوی او حواله کرده بود، میدانستم مهاجم برزیلی تیمم بازیکنی انتقام جوست. به همین دلیل از ترس اخراج و دردسر ساز شدن برای تیم او را بیرون کشیدم.
ریبک. هنوز موهای مشکی داشت
و تیتا نیز راجع به علت تعویض خود با تواضع میگوید :
امروز پس از سالها علت آن تصمیم ریبک را درک میکند. من یک کارت زرد داشتم و پس از گلی که زدم با هیجان و کمی عصبی بازی میکردم. ریبک نمیخواست من اخراج شوم و به همین خاطر دست به تعویض زد.
تاوبر، بازیکن تعویضی به محض اولین دشت توپ مثل گاو نر اسپانیاییها را تهییج میکند. به گوشهی زمین میرود و توپ را به فالکو گوتر میدهد. گل دوم در دقیقهی 63، ورزشگاه را منفجر میکند. 20 دقیقه بعد، بوم کون چا، ضربهی آزاد بونکول را با ضربه سری دقیق و محکم به کنج دروازهی اسپانیول میفرستد. بعداز ظهر آرام لورکوزن به شبی وحشی بدل گشته. مهمانی تازه آغاز شده...
ضیافت وولبورن
پنالتی ها در مقابل جایگاه جنوبی طرفداران لورکوزن زده میشود.
نمایندگان رسانهها مطبوعات هیچکدام روی صندلی خود نمینشینند. تصویر مردانی با عینکهای بزرگ، میکروفون به دست، سیمهای پیچیده میکروفونها و رادیوها و تخته شلسیهای پر از کاغذ و و وسایل ارتباطی غول پیکر در آن سالها به خودی خود هیجان را چند برابر میسازد.
انگارهی ژرمنهای همیشه پیروز در ضربات پنالتی در آن سالها هنوز نهال نورسی در حال بالیدن است. پس از جام جهانی 1982، بار دیگر تیمی از آلمان، در آوردگاه سخت باید در صربات پنالتی برابر رقیب بایستد.
اولین پنالتی از سوی فالکنمایر، هافبک وسط پرکار و مطمئن لورکوزن قلب طرفداران را بار دیگر فرو میریزد. الونسو و جوب مردان اسپانیایی پنالتی هایشان را گل میکنند و اسپانیول با برتری پیش میرود. تا زمانیکه ژرمنها تصمیم میگیرند بار دیگر بازگردند. اولین گل لورکوزن در پنالتیها، شوت فرانک رولف در دومین ضربهی پنالتی است.
حرکات وولبورن دروازهبان لورکوزن روی خط، رقص پای اسپاگتی بروس گروبلار گلر لیورپول را در فینال چند سال قبل جام باشگاهها برابر رم زنده میکند.
اورکیاگا بازیکن اسپانیول، عصبی میشود و توپ را به تیر دروازه میکوبد. با گل بعدی از هربرت واس، آب رفته، به جوی ورکسلف باز میگردد. ضربه بعدی اسپانیول باز هم از دست میرود. با خونسردی و تمرکز وولبورن. گل بعدی از لورکوزن. و پنالتی آخر اسپانیول.
لوسادا که در بازی رفت دو گل زده، پشت توپ میایستد. لوسادا باید توپ را گل کند اما یک شوت عجولانه و یک ضربه محکم کار را تمام میکند. توپ به سمت آسمان تاریک آن شب لورکوزن شلیک میشود. شایدجایی در رودخانهی راین محل فرود باشد.
دروازه بان آلمانی، پنالتی، فریاد...
دیگر کسی سر جایش نیست. تیتا خود را در پرچم برزیل میپیچد،بوم کون چا، دوست دخترش اون می را در آغوش میگیرد. یک عاشقانه با چشمانی بادامی.
اریش سکلر پسری که سالیان سال در لورکوزن مغازه قفل سازی داشته، حالا یکی از بازیکنان قهرمان اروپاست که از حصارهای کنار ورزشگاه میپرد و در آغوش طرفداران آرام میگیرد. . و یخ و سرمای آلمانی چهرهی اریش ریبک ناگهان ذوب میشود. اشک بر صورتش مینشیند و پسرانش را در آغوش میگیرد.
اعضای تیم، پس از پیروزی تا صبح جشن میگیرند. از خیابانهای مملو از جمعیت و صدای بوق طرفداران عبور میکنند و به سالن پیست دومیدانی روبروی ورزشگاه میروند جاییکه از صبح برای قهرمانی تیم رزرو شده. چه کسی آنقدر از موفقیت تیم مطمئن بوده که بطریها را در آنجا چیده؟
بطریهای آبجو، رقص، موسیقی و.... راینر کالموند مدیر باشگاه با پر کردن جام قهرمانی به ریبک میگوید،
وقت آن است به خاطر کاری که برای ما کردی، لبی تر کنی اریش.
ریبک اما میلی به نوشیدن ندارد:
میخواهم تک تک لحظات این شب را با هشیاری بگذرانم
اگرچه هزاران طرفدار و بازیکنان لورکوزن در آن شب 18 می 1988، مثل مربی خود فکر نمیکردند. آنها دوست داشتند در خلسه ای لذتبخش آن شب را بگذرانند. شاید انتظارشان برای قهرمانی بعدی، 36 سال دیگر طول بکشد. در دوبلین
![](https://ts17.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/getpaidstock.com-664d95f6ed7d4.jpg)