«در زندگی همواره تنها باشید ، تا کسانی که فکر میکنید دوستشان دارید ، باعث آزردگی و دلشکستگی شما نشوند...»
در طول زندگیتان تجربیات زیادی را به عنوان انسانی که محکوم به حیات هست و توسط نیرویی فراتر از درکش هدایت میشود، همچون عروسک خیمه شب بازی، کسب خواهید کرد.اما... در انتهای همهی آن جاده های پر پیچ و خم ، به جاده ی دراز و خلوت تنهایی خواهید رسید،
« این جاده انتهایی ندارد ، تو را در خودت و خودت را در خودش میبلعد »
تنها بدنیا آمدی ، تنها زندگی خواهی کرد و تنها خواهی مرد و مرگ تنها حقیقت زندگی است.گویی عدم ، علتی برای معلولی به نام زندگی است.
در طول سال های حضورم در این سایت همواره سخنانی از بتمن برایتون مینوشتم که معتقدم ایشون سلطان غم هستند و هر غم و اندوهی که در طول زندگی مان تجربه کرده باشیم به پای ایشون نخواهد رسید ...
اما اکنون دوست دارم صحبت هایی را از دل خودم که مانند دل بتمن پاره پاره هست ، بنویسم...
چنانچه دوست دارید ، میتوانید به جملات ابتدایی متن ، اکتفا کنید زیرا برای عموم صادق هست، اما جملات پایین صرفا بیان آشفتگی های یک ذهن مشوش هست.
...
خب؟؟؟کجا بودیم؟!
سوالاتی مانند:
«از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود؟»
شعری مانند :
« هرچراغی در ره گمگشته ای افروختم ، در شب تار عدم ، شمع مزاری شد مرا »
شعری مانند :
«جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی ، منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید »
ترانه ای مانند :
آدما باهم و تنها ، هر کدوم ، یکجور معما
همگی این کلمات ریشه های خود را از فلسفه ی وجود انسان میگیرند و به راهی که انسان ، قدم در آن خواهد گذاشت اشاره میکند و اگر از من بپرسید منظورش را جاده ی تنهایی و راه ناامیدی مینامم،
شکستن دل آسان است ، زیرا دل همچون شیشه ی بلوری هست،
«به چشمای قشنگت میاد دل شکنی تو ، به جام بلور دلم سنگ نزنی تو »
بحث اصلی اینجا مطرح میشود که چرا دلی داشته باشیم که اصلا بشکند،
دل چیست ؟ قلب تپنده ی حیات انسان که شریان احساسات آدمی از آن میگذرد ، این احساسات خونی هستند زیرا در خون خوابیده اند !
خوابیدن در خون ، کاشتن بذر های احساسات در خون ، باعث رشد میوه هایی از جنس خون خواهند شد ، میوه های خونی عبارتند از : ۱- عشق - ۲- نفرت(کینه)
ثمره ی احساسات ، عشق و نفرت است ، دو کلمه ی متضاد که هردو از یک مادر زاییده شده اند ...
/ما در این جهان یا بنده ی عشقیم یا بنده ی نفرت/
/یا معشوقیم ، یا منفوریم/
هر چه از خون زاده شد ، در خون هم غرق میشود و مفهوم احساسات خونی هم همین است.
...
رندی اورتن در تم سانگ ورودش میگوید :
i hate to love and love to hate
من از عشق متنفرم و عاشق تنفرم ( یا اینجور معنا کنیم که من متنفرم از اینکه عاشق باشم و عاشق این هستم که متنفر باشم)
مرداد ماه 1403