گورن لاگان (به ژاپنی: Gurren Lagann, Tengen Toppa Guren Ragan، به انگلیسی: Tengen Toppa Gurren Lagann) نام یک مجموعه تلویزیونی انیمه به کارگردانی هیرویوکی ایماایچی، از محصولات استودیو گایناکس است. این مجموعه برای اولین بار در ۲۷ قسمت، از ۱ آوریل تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۷ از شبکهٔ تیوی توکیو پخش شد. گورن لاگان در هفتمین مراسم Tokyo Anime Awards در سال ۲۰۰۸، بههمراه دنو کویل برندهٔ جایزهٔ بهترین مجموعهٔ تلویزیونی شد. گورن لاگان در آیندهای اتفاق میافتد که در آن پادشاه Lordgenome، بر زمین حکومت میکند و انسانها را مجبور میکند در دهکدههای زیرزمینی منزوی زندگی کنند که هیچ تماسی با جهان سطح یا روستاهای دیگر ندارند و دائماً در معرض خطر زلزله هستند. روستاییان منتخب برای گسترش خانه های خود در زیر زمین مجبور می شوند. سایمون، یک حفار جوان روستایی و مهربان توسط همسالانش طرد می شود، در بهترین دوست خود، کامینا، یک خلافکار عجیب و غریب که برای او مانند یک برادر بزرگتر است، آرامش پیدا می کند. کامینا سایمون را تشویق میکند تا به گروهش، تیم گورن، بپیوندد تا به او کمک کند تا به رویای خود برای بازدید از دنیای سطحی دست یابد. یک روز، سایمون کلیدی به شکل مته به نام Core Drill را از زیر خاک بیرون میآورد و بلافاصله پس از آن، یک مرد مسلح غول پیکر از سقف سقوط می کند و شروع به حمله به دهکده می کند
دانلود انیمه Tengen Toppa Gurren Lagann با زیرنویس فارسی
دانلود زیرنویس فارسی
تماشای بخشی از انیمه برای آشنایی:
نئون جنسیس اونگلیون و گورن لاگان از بهترین انیمههایی هستند که تاکنون ساخته شدهاند. یکی از آنها به عمق روان انسان رفته و آن را کاوش میکند، درحالی که دیگری به پتانسیل بی حد و حصر بشر میپردازد. یکی روایتگر مرگ و تجدید حیات است و دیگری داستانی آخرالزمان از خودتخریبی را به تصویر میکشد. این دو انیمه که توسط استودیو Gainax ساخته شدند، به نوعی مکمل یکدیگر هستند، چراکه هردوی آنها داستان پسری ۱۴ ساله و خجالتی را دنبال میکنند که به همراه پدرش که با او روابط سردی دارد به شهری زیرزمینی واقع در زیر شهر توکیومیرود تا در NERV که یک آزمایشگاه پشتیبانی شده از طرف سازمان ملل متحد است حضور پیدا کند. برای مقاومت در برابر قدرت خارقالعاده فرشتهها، NERV یک اسلحه نیمه-مکانیکی به شکل یک روبات طراحی کرده که تقدیر آن پسر کنترل کردن این هیولای وحشتناک میباشد.
ابتدا بیایید این دو مجموعه را به عنوان انیمههای مکا مقایسه کنیم. نئون جنسیس اونگلیون شباهت کمتری به مکای سنتی دارد و درعوض نقاط مشترک آن با ژانر کایجو مانند گودزیلا و یا گمرا (Gamara) بیشتر است. درکنار اینها نمیتوان از اکشن فوقالعاده آن چشمپوشی کرد. اما در مقابل گورن لاگان برتریهای بیشتری نسبت به اونگلیون دارد؛ صحنههای اکشن آن افسارگسیخته هستند. درصورتی که صحنههای مبارزه در اونگلیون از نظر یکپارچگی و خشونت بسیار قدرتمند جلوه کرده که در مقایسه با گورن لاگان جای نمیتواند نبردهای دیوانهوار و درعین حال سرگرمکننده آن را پر کند. بسیاری از مبارزاتی که در گورن لاگان شاهدش هستیم بر پایه مفهوم "rule of cool" شکل گرفتهاند؛ یعنی دیدن صحنههای هیجانانگیزی که در واقعیت غیرممکن هستند اما با این حال مخاطب آن را دوست دارد و درمواردی حتی به آن عشق میورزد.
رباتها با هیچ و پوچ دریل درست میکنند، سرشان را مثل یک اسلحه پرتاپ کرده و با دریل زدن داخل ماشینهای بزرگ آنها را جزوی از خود میکنند که این تنها نیمی از راه است. نیم دیگر به نبر پایانی گورن لاگان میپردازد و کهکشانهایی که همچون سلاح شوریکن به دور و اطراف پرتاب میشوند. پوچی محض خیلی زود آن را به پدیدهای فراموشنشدنی تبدیل کرده و گورن لاگان از این حیث پیروزی را از آن خود میکند. برخلاف گورن لاگان، اونگلیونها و فرشتهها طراحی خاطرهانگیز و فراموشنشدنیای دارند؛ اشکال عجیب غریب و جالبی به خود میگیرند که هیچ شباهتی به بدنهای معمولی ندارد. به همین ترتیب اونگلیونها نیز به عنوان پدیدههای ارگانیک غیرقابل پیش بینی و وابسته به اراده انسان ، پیوسته انتظارات را به شیوه ای مضحک و کابوسوار، زیر پا میگذارند. نتیجتا میتوان گفت که اکشن گورن لاگان برتر بیشتری نسبت به اونگلیون دارد و در مقابل مکای اونگلیون قویتر است.
گورن لاگان از نظر به کارگیری شخصیتها نیز فوقالعاده عمل کرده؛ چرخش ۱۸۰ درجهایِ سایمون و تبدیل شدن او از پسری ضعیف و خجالتی به کسی که ناجی بشریت شد، در سراسر این مجموعه به وضوح نشان داده شده. کامینا هم که دوستی نزدیکی با سایمون دارد و با وجود اینکه تنها در ۸ قسمت مجموعه حضور داشته از او به عنوان قهرمانی محبوب و تکرارنشدنی یاد میشود. یوکو نیز یکی از آن کاراکترهایی است که نهتنها خیلی زود خود را در دل مخاطبان جا داد، بلکه تغییرات غیرمنتظره زیادی در طول داستان متحمل شد و در نهایت جهش زمانی رسید. حتی شخصیتهایی مثل Rossiu و Viral که کمتر مورد توجه بودند، در نوع خود جذاب و جالب به نظر میرسند. با اینحال اگرچه گورن لاگان کاراکترهای فراموشنشدنی دارد و آنها بیشتر با حضور خارقالعادهشان در داستان شناخته میشوند، اما نمیتوان آن را با رئالیسم حاکم بر شخصیتهای اونگلیون مقایسه کرد. هر کاراکتر در نور ناپایدار و ضعیفی به تصویر کشیده شده و تمام نقصهای شخصیتی آنها از طریق روانشان و در قالب معاینات دردناک در معرض دید قرار میگیرد. در این میان افراد زیادی وجود دارند که به معنای واقعی کلمه به شخصیتهای موجود در اونگلیون نفرت میورزند؛ مخصوصا شینجی! هرچند این نفرت ممکن است به نفع اونگلیون نیز باشد.
هردو انیمه ریسکهای متعدد و غیرقابل انتظاری در مورد داستان انجام داده بودند که در نهایت به موفقیت آنها نیز ختم شد. در همان ابتدای گورن لاگان به نظر میرسد که کامینا قهرمان واقعی داستان است و هشت قسمت طول میکشد تا مرگ او را شاهد باشیم، درکنار آن شکست شخصیت Lordgenome را میتوان نقطه عطف داستان دانست. گورن لاگان حماسی و سنتیگونه است، درصورتی که اونگلیون داستان کاملا متفاوت و غیرمعمولی دارد و نیمه پایانی آن به صحنههای طولانی و دروننگرانه پرداخته شده است. عنوان اول در عین اینکه قدمهای غیرمنتظرهای در طول داستان برمیدارد، اما در نهایت میتوان طعم و بوی داستانهای قهرمانانه و آشنای همیشگی را در آن پیدا کرد. اونگلیون از طرف دیگر به آسیبهای روحی و وحشت وجودی میپردازد. در پایان میتوان اینطور گفت که داستان گورن لاگان پایانی راضی کننده اما دردناک دارد، درحالی که پس از تماشای اونگلیون میخواهید بازهم بیشتر آن را دنبال کنید تا ببینید سرنوشت خوبی نصیب کاراکترهای نجات یافته آن میشود. سایر انیمههای مکا مانند Rahxephon (رازفان)، (Darling in the Franxx) و حتی گورن لاگان به نوعی از اونگلیون الهام گرفتهاند. گورن لاگان بینظیر است، اما بدون اونگلیون گورن لاگان نیز نمیتوانست وجود داشته باشد، بنابراین هردوی آنها شاهکار هستند اما Neon Genesis Evangelion از همه جنبهها برتری بیشتری دارد.