Kolay degil sen bilmezsin
Sensiz yaşamayı
Çölde susuz kalmayı
Seni seviyorum, seni seviyorum
Son nefesime kadar seveceğim
Ve böyle öleceğim
مسلک
چند سالی هست که همینه حالم
دارم میمیرم شبی یه بار
کسی خنده رو ندیده با من
تو هم بیا اَ بغلم مث غریبه ها رَد شو
رو من قفلی نزن که حالم بد اَ اونیه که فکرشو کنی
چون هر روز یه چی هست کنه حسمو
فکر و خیالا ذهنمو جویید
بهم نگو چرا منفی بافی
وقتی رسید بهم هر کی مالید
توو بد بیاری وقتی کم میاری
رفیقا میزنن تووی سختیا جیم
همه داداشن تا جیبات پُرن
دلم میخواد خودمو یه جایی چال کنم
این روزا سیگارو میکنم با سیگار روشن
لای اینهمه ضدِ حال با چی حال کنم
اه ، زندگی منو برده لبِ تیغ
دوست دارم بدم فحش به همه چی
هی سَر خودم غُر میزنم
علی دیگه فازِ غم و غصه ننویس
ولی، اینجا همه چی سرده و بی روح
خوشبختی پَریده اَ روی این بوم
علی سورنا
پیکانای آتیش از تو کمون
رها شدن، شهر شد پر خون
توی گندما پر شده دود
از گاوا فقط چند تا جمجمه موند
سوارا با شمشیر رقصون و فریاد
یه بچه ی کوچیک رو سُرسُره سوخت
مادر با جیغ و رعشه و تنها
بین چند تا سوار مست دور شده بود
بعد خط سم اسب ها و قصه ی جنگ
خورشید می رفت آهسته به غرب
یه پیرزن نشسته رو سنگ
دستهاش سایه بون چشمشه غرق
شده تو مسیر آغشته به جنگ
آخرین سوار که ناپدید شد
خندید رسید کالسکه ی مرگ
تو این کویر دور، امروز زمینه خون
اما نتیجه اونجوره که قبیله روزی
از زیر پوست می زنه بیرون
با یه طوفانی شبیه به دود
هر سوار جریح به خون
اون بذری که می کاشت رو ندیده بود
شایع
اسمش نمیدونم عقدست یا چی
دوس دارم پشتم باشی
میخوای ببینیم تو نوبت وایسی
عقده است یا چی
کمد کمد لباس میخوام
ادا اصول با کلاس میخوام
200 300 متر تراس میخوام
نگم دیگه دختره بساز می خوام
عقده ست اینا یا چی
باغ ویلا با استخر و آلاچیق
دیگه نشونمت ترک آپاچیم
ببینی زیره پاش اتاق هفت دآشیت
آخر ماها
بنزو میخرم بالاخره بابا برات
فقط خودم باهام الآن
یک تهران می شم با باورام
چیزی از رحم تو این شهر ندیدم
جاش اندازه روحیم قویم
برا دوییدن سریعم
اولویت هدفام دوری از بقیه است
حصین
چرا هست چه راحت یه راه هس که ساده اس وا ندی
که کلید اراده اس ها مقصد دوره چیزی نزدیک نی پس یاد نگیر
جایی درگیر شی یاد بگیر اگه بدی کردن بهت صاف کنی ولی نره لبخنده
گاهی میشه لغزنده یاد بگیر پاشی ولی نه از اون دنده هه
مگه میشه برگردی این سفره مگه ته تهش تلخ نی پ بده بره دنیا رو چی بغل کردی
بگو باشه نگو چرا نگو نه تو که دور و ور دیدی دیگه
میگیری که وقت کمه تصفیه باشه برا بعد بگو بایش نگو چرا
بشو یکی شبیه من حقیقتو بگو حقیقتو بخواه حتی اگه زیر خاک بری جای جریمه اش
صادق
این شهرو بی ساکن میخواد اون
این دنیا رو ساکت میخواد اون
دریا رو بی ساحل میخواد اون
این زخمیو عاقل میخواد اون
انگار داشت دور میرفت
آروم توویِ نور میرفت
من سردو هِی جوش می کرد چون
نبض من بود تووش میزد بوم ، بوم ، بوم
صبح پاشی رویِ تخت لخت
باس بچشی از دنیا دست پخت
کلی رُز اَ دم سرخ
توو گلدونِ رو میز تو بدخُلق
تا خرخره پُرم از خوی حیوونش
از ادا اصولای پُر و پیمونش
از این من که کلی قله رو دیده
از این شهری که تویی خودِ میدونش
فرو کردی به خودت نه من
من رفیق خداتم گولت زدن
من جلو نمیزنم جلوترم
این کارا که میکنی شبیهه منن
دلم سوخت ، دیدی؟
من عمرم رفته توو سیری ولی
گشنه ها رو دیدم
تو رو هم می دونم دیدی
دور دهنشه خون توله هاش
زندگی نبوده خیلی عاشقونه باهاش
پاک کرده ضعفش رو از رویِ گونه هاش
منتظر کاردِ بره تووی روده هاش
باختن زیاده برنده نی
سقوط کن اونقدر تا پرنده شی
بزرگ نی اونقدر که خوردت دادن
گربه رو کردن توو قفس شیر
بخواه توو دل آدما دیده بشی
بخواه تا تهِ عمرتو بیمه بشی
نخواه با اهلِ اینجا سنجیده بشی
بخواه فقط توو خودت فهمیده بشی
سادست ولی عزیز مگه نه ؟
دنیات نیست مریض قدرِ من
من از آزادی زیاد چَک خوردم
چون برا من نبود هیچ چیز قدغن
هیچکس
چرا صبح نمیشه
یه چیز توم مرده دیگه
وجودم خورده میشه
چیزای کوچیک گنده میشه
دارم سقوط میکنم ته چاه
نور داره نقطه میشه
دستم از همه جا کوتاست و
میگن آدم تو خودش گم نمیشه
انگار از شکم مادرم هلم دادن و فرو رفتم تو خودم
غرق فکر هوامو داری یه قلب چرک
دارم با نفسام حبس میکشم توی من بنده
بنده هر رو اَ دیروز خسته تر
ادامه چه سخته
باید نعره زد دیوارای صوتی بشکنن بریزن بم بشن
جنگ سرد
درگیری تن به تن
ترس و شک
محاصره م
داره میشه حلقه تنگ
نتیجۀ این جنگ یکیه
یا مرگ منه یا مرگ شب
میشه پوتین پات نباشه
شبا اینقدر تار نباشه
زندگی هار نباشه
زخمامون باز نباشه
میشد این حرفا راست نباشه
ولی کسی باختو به ما یاد نداده
باید کشید پایین
تا هر یه روز یه سال نباشه