سال ۱۹۴۴. جزیره لوبانگ، فیلیپین. هوای شرجی، بوی نم و خون. ستوان اونودا، چهره پوشیده در سایه، چشمانش دو گوی آتشین در تاریکی. ماموریتش: کشتن. خرابکاری. ترساندن. او یک سایه بود، یک کابوس در دل جنگلهای انبوه. سه سرباز دیگر، همراهانش در این جهنم زمینی، با او بودند.
اولین عملیات، یک انبار مهمات بود. در زیر نور ماه، اونودا و تیمش، با چابکی یک گربه وحشی، به انبار نفوذ کردند. صدای انفجار، فریادهای وحشتزده، و بوی باروت، شب را در هم شکست. اونودا، با خونسردی یک قاتل حرفهای، به کار خود ادامه داد. هیچ رحمی در کار نبود. فقط مرگ.
عملیات بعدی، خطوط ارتباطی دشمن بود. در زیر باران سیلآسا، آنها کابلها را قطع کردند، پلها را منهدم کردند، و هر چیزی را که میتوانست به دشمن آسیب بزند، از بین بردند. گلولهها سوت میکشیدند، و صدای فریادهای دشمن در هوای بارانی میپیچید. اما اونودا و همرزمانش تسلیم نمیشدند. آنها مثل شبحها در تاریکی حرکت میکردند، و مرگ را به دنبال خود میآوردند.
سالها گذشت. جنگ تمام شد، اما برای اونودا، جنگ ادامه داشت. او به ماموریت خود وفادار ماند. همرزمانش یکی یکی کشته شدند، یا تسلیم شدند. اما اونودا تسلیم نمیشد. او تنها ماند، در دل جنگل، با خاطرات خونین و رویاهای انتقام. او در غارها پنهان میشد، از حیوانات شکار میکرد، و از مزارع محلی غذا میدزدید. او یک شکارچی وحشی بود، با چشمانی تیز و دستان خونی.
سال ۱۹۷۴. یک جوان ژاپنی به نام نوریو سوزوکی، به دنبال اونودا بود. او به جنگل آمد، با امیدی کوچک به پیدا کردن اونودا. او در جنگل گم شد، اما سرانجام، اونودا را پیدا کرد. اونودا، با چشمانی خیره و نگاهی مظلوم، به سوزوکی نگاه میکرد. سوزوکی به او گفت که جنگ تمام شده است. اما اونودا باور نمیکرد. او به ماموریت خود ادامه داد. او به امپراتور وفادار بود.
سوزوکی مدتها با اونودا صحبت کرد. او عکسها و مدارک را به اونودا نشان داد. او به اونودا گفت که جنگ تمام شده است. اونودا با شک و تردید، به مدارک نگاه میکرد. او باور نمیکرد. اما سرانجام، اونودا تسلیم شد. او پس از ۲۹ سال مخفی شدن، به ژاپن بازگشت. بازگشتی که با شگفتی و تعجب همراه بود. او به یک قهرمان ملی تبدیل شد، اما خاطرات خونین او، همیشه با او خواهد ماند. خاطرات یک جنگجوی تنها، یک سایه در دل جنگل، که سالها در ترس و تنهایی زندگی کرده بود. خاطرات یک کابوس. خاطرات یک سامورایی که تسلیم نمیشد. خاطرات ستوان اونودا.