خداحافظ ای جوانی من، شادمانی من، یار نیمهراهم
خداحافظ ای که سایه صفت، همچنان ز پیات میدود نگاهم
ز دل دیگر سرخوشی مجو، زان که هستیام با تو میرود
تهی از می مانده این سبو، شور و مستیام با تو میرود
ببین چه کردی، ز نقره گردی، به تار گیسوی من زدی
فغان ز دردم، بگو چه کردم، که پنجه بر روی من زدی
ز دیده من گرچه میگریزی
به چشم دلم همچنان عزیزی
ببین ز پیات نگاه مرا کنون که روی، برای خدا آهستهتر
ز حسرت و سوز و ساز من
نشانه دارد ترانهی جانگداز من
ز دستم ای دلنواز من چو میروی باری بخاطر یاری آهستهتر
چو میروی باری بخاطر یاری آهستهتر