بیش از 60 سال از پایان دوران فوتبال مجارهای طلایی و دست به دست شدن قدرت فوتبال به از اروپا به آمریکایی لاتین و طلایی پوشان برزیل میگذرد. مسابقاتی که از بندر مالمو در مجاورت دریای بالتیک آغاز شد و در نهایت با تاجگذاری پادشاه پله در خاک سوئد به پایان رسید. حالا و بار دیگر صدای انقلاب فوتبال از مالمو به گوش میرسد...دوران فلسفه فوتبالی پپ گواردیولا تمام شده و زمزمههای یک سبک تازه فوتبالی در مالمو گوش کارشناسان فوتبال را تیز کرده. تئوری رابطه گرایی (relationalism) به رهبری هنریک رایدرستروم در باشگاه مالمو سوئد...
توپ فوتبال، یک شیءآشنا اثر رنه مارگریت!
نه نیمکت های چوبی پوست پوست شده و نه بلورهای یخ درخشان لابلای زمین چمن هیچکدام مانع از بحث آتشین میان مردان کنار زمین نمیشوند. بازیهای لیگ سوئد، به علت سرمای ماه ژانویه اسکاندیناوی مطابق تقویم هر ساله تعطیل شده اما تمرینات باشگاه مالمو در استادیوم شهرداری ادامه دارد. تمرینات کمی عجیب به نظر میرسد. قوانین سرسختانه ای وجود دارد. چهار دروازه در چهار تکطرف بازیکنان گذاشته شده و به محض رسیدن پاس به بازیکن مهاجم، مربی تعیین میکند کدام دروازه باید مورد هدف قرار گیرد. هنریک رایدرستروم، قبلا همه را توجیه کرده:
زندگی، همینقدر سخت است...
و سپس به آنها توضیح داده که باید انتظار هر چیزی را دشوارتر از آنچه تصور میکنند داشته باشند. رایدرستروم، قصد ناامید کردن بازیکنان را ندارد. هدف او آموزش نوعی از فوتبال است که میان بزرگان اروپا مرسوم نیست. این سبک، رابطه گرایی نام دارد و رایدرستروم یکی از رهبران این انقلاب سبک در فوتبال است.
در ماه می سال 2023 جیمی هیلتون مربی اسکاتلندی مقاله ای برای مدیوم منتشر کرد که بارها و بارها از آن زمان مورد اقبال محافل فوتبالی و تحلیلگران قرار گرفته. چکیده مقاله را میتوان در تصویر انتخابی همیلتون یافت. تابلوی نقاشی معروف "اشیا آشنا" اثر رنه مارگریت با اندکی تغییر. تصویری مرموز از پنچ مرد که هر کدام به چیزی نگاه میکنند. صدف، کمان، کوزه و دو توپ فوتبال به انتخاب همیلتون.
Caption
مربی اسکاتلندی در مقاله خود با گردآوری منابع مختلفی از یک پادکست اسپانیایی، یک وبسایت تحلیلی انگلیسی، یکی از انالیزورهای تیم ملی ایتالیا و یادداشتی از نیویورک تایمز، نتیجه میگیرد که فوتبال بر پایه مالکیت پپ گواردیولا مرده و اکنون رابطه گرایی متولد شده است. به جز رایدرستروم سوئدی دینیز مربی برزیلی فلومنینزه ونیز از پیشگامان این سبک فوتبال در آمریکای جنوبی است.
یادداشت همیلتون، بیشتر شبیه یک تئوری هنری ست تا تحلیل تاکتیکی فوتبال:
در بازی گواردیولا فضای مسطح به عنوان بستر اصلی سازماندهی بازی و بازیکنان مدنظر استاما رابطه گرایی به شکل دیگری عمل میکند. بازیکنان به شکلی مرتبط با هم حرکت میکنند و از طریق نشانه هایی که از قبل تعیین شده، روش بازی در لحظه مشخص میشود.
سپس همیلتون به سراغ مثالها میرود، از حرکات زیکو و سوکراتس در برزیل تله سانتانا تا ستایش از کریم بنزما به عنوان یکی بهترین مهاجمان رابطه گرا. گل جک ویلشر به ناریچ در سال 2013، به عنوان یکی از بهترین و کاملترین نمونههای فوتبال رابطه گرای ونگر به تصویر کشیده میشود.
گل به ناریچ
در انتهای مقاله، همیلتون همه چیز را چون فیلمی معناگرا با پایان باز تمام میکند:
اگر در بازی مالکانه، تیم به روش هندسی و با استفاده از آمار و ارقام و داده ها مرتب میشود، در فوتبال رابطه گرا، بازیکنان باید همگی به درک دسته جمعی از فضا، روش بازی و هر چیز مربوط به لحظه رسیده باشند. هر کدام از ما جهان را از منشور ادراکی خود میبینیم و واقعیت را با الگوهایی که شناخته ایم تعریف میکنیم.... سوال این است، شما از کدام الگو استفاده میکنید؟
این پایان باعث میشود حساب شبکه ایکس همیلتون به مرز انفجار برسد. صدها و هزاران پرسش از طرف کاربران راجع به ابهامات مجذوب کننده یادداشت او در مدیوم. سوال. جواب. بحث. نقد و یک جنگ فرهنگی اشنا: سنت و مدرن شدن. سیستمها در مقابل آزادی. اروپا برابر آمریکای جنوبی...
مثل جیببرها بازی کنید
با این حال، نوشتن بیانیه های آتشین در اینترنت یک چیز است و موفقیت در زمین بازی چیزی دیگر.
آندرس کریستینسن کاپیتان تیم با هفت سال سابقه بازی در مالمو درباره اینکه چطور سیستم رابطه گرایی رایدرستروم باعث شکوفایی او شده میگوید:
من قبلا یک هافبک باکس تو باکس در سیستم 4-3-3 بودم و حتی با چشمان بسته هم میدانستم وقتی حریف 4-4-2 یا 4-5-1 بازی میکند چه چیز در انتظار دارم. اما این همان چیزی بود که باعث میشد پیشرفتم متوقف شود.
در 20 سال اخیر، توسعه سیستمهای فوتبال با پیشرفت در جهت برنامه ریزی همراه بوده. برنامه ریزی پیچیده و منظم برای وجب به وجب زمین فوتبال. اما سیستم جدید رایدرستروم چیز دیگری را به کاپیتان تیمش هدیه داده:
من شخصا از اینکه هیچ برنامه از پیش تعیین شده ای نداریم لذت میبرم این یک حس رهایی عالیست.... بله، طبیعتا اصول اولیه و چارچوبهایی وجود دارد اما رابطه گرایی، همانطور که از نامش پیداست روابط ما را در لحظه خلق میکند.
Caption
در مورد رابطه گرایی هنوز ابهامات فراوانی وجود دارد. رایدرستروم، لبتابش را کنار زمین نیاورد تا صحنه ای از بازی مالمو برابر بشیکتاش در لیگ اروپا را نشان دهد.
من دوست دارم مثل جیب برها یا بازیکنان لیوان بازی باشید.
وقتی به تصاویر نگاه میکنید منظور او کمی روشن میشود، پنج، شش بازیکن مالمو در سمت چپ خط حمله توپ را رد و بدل میکنند، در ابتدا به نظر خطرناک نیست اما ناگهان با یک یک و دو و یک پاس به عمق، مدافعان بشیکتاش محو میشوند و دو نفر در مقابل دروازه فرصت گلزنی دارند. مثل جیب بری که از هیچ کجا ظاهر شده و ساعت شما را قاپیده.
کریستنسن میگويد :
مربی از ما میخواهد که بازیگوش باشیم و از بازی فوتبال لذت ببریم. ما میتوانیم با همین مجموعه در مسابقات فوتبال خیابانی هم موفق باشیم. در فوتبال امروز، شما هنگام تماشای بازی کم و بیش میدانید که در هر موقعیت قرار است چه اتفاقی رخ دهد اما کافیست بازیهای مالمو را نگاه کنید. این در مورد بازیکنان آبی آسمانی پوش زمین صادق نیست. ما وقتی توپ را در اختیار داریم، قصد داریم زمین بازی را تا حد امکان بزرگ کنیم. قبلا چنین چیزی را در فوتبال آمریکای جنوبی می دیدید.
رایدرستروم پس از در اختیار گرفتن سکان مربیگری مالمو فیلمهای مربیگری دینیز در فلومیننزه را به بازیکنانش نشان داد. دینیز این روش را بازگشتی آگاهانه به سنتهای فراموش فوتبال لاتین میداند. خود رایدرستروم هم از پذیرش این سبک در مالمو و در کشور سوئد شگفت زده است:
آنها همیشه دوست دارند بازی مستقیم همراه با پرس و دویدن زیاد را انجام دهند. اما دیدگاه من به فوتبال کمی رمانتیک است. این روش بازی به بازیکنان روزهای اول فوتبالیست شدنشان را یادآوری میکند. عشق به توپ گرد. من در کودکی کارلوس والدرا در جام جهانی 90 را به یاد میآورم که چون شیری در زمین آزادانه میدوید. آن روزها من درکی از تاکتیک نداشتم اما بازی والدرما حس خوبی را در من زنده میکرد.
Caption
شطرنجباز؟ ترجیح میدهم خدا باشم
مانند بسیاری از مربیان امروز، رایدرستروم هم برای مدت طولانی تحت تاثیر گواردیولا بوده.
روش بازی پپ بیش از هر کس دیگری ساختار بازی را تنظیم میکند. اما من پس از آشنایی با آن نمیخواستم آنطور که همه بازی میکنند بازی کنم. نوعی حس لجاجت که البته به لطف آشنایی ام با سبک رابطه گرایی زنده شده بود
در نگاه اول رایدرستروم مردی جدی با سری طاس و لحنی گاه تند به نظر میرسد اما هنگام صحبت کردن بیشتر به ملایمت و متفکر بودن او پی میبریم. او درباره چیدن ترکیب میگوید :
هنگام چیدن ترکیب، حس میکنید یک شطرنج باز هستید که مهره ها را میچنید و به حرکت در میآورد و وقتی خود را از قیود رها میکنید.... شما باید داستان بازی را بنویسید. انگار شما خدا هستید
رایدرستروم ادبیات خوانده و تدریس کرده پس جای تعجبی نیست که شیفته نوشتن داستان بازی باشد. او برای مجله آفساید سوئد مقاله مینویسد و از گشودن ذهن خود با قیاس هایی چون :
سبک بازی ما مثل نواختن نتهای جاز است زیرا در هر لحظه بداهه ای در راه است
یا جملاتی شبیه کتاب مقدس
ما با هم بازی میکنیم و توپ را به اشتراک میگذاریم، مثل نان و شراب میان حواریون"
هیچ ابایی ندارد.
Caption
کتابها بسته
از آنجا که برای این سبک بازی، قواعد مدونی وجود ندارد مربیان گاهی برای یافتن راه حل توسط بازیکنان خود فقط به آنها چشم میدوزند. در چنین شرایطی است که بازیکنان خلاق متولد میشوند. خلاقیت فقط به معنی دریبل زنی که یک استعداد ذاتی است نخواهد بود. مدافعان نیز میتوانند چون فرانتس بکن باوئر با پاسی هوشمندانه تیم را از مهلکه نجات دهند، مردان کنار فضا خلق میکنند، مهاجمان خود را در بهترین موقعیت قرار میدهند و همه اینها در لحظه ساخته خواهد شد.
گزارشگران سوئدی بارها از کریستنسن تمجید کردهاند که
"او همیشه بهترین راه حل را پیدا میکند"
و مرد ریزنقش موقرمز در این باره میگوید
من فقط حس درونی خود را دنبال میکنم
رایدرستروم در این باره میگوید :
این میتواند برای بازیکنان جوان این نسل خطرناک هم باشد" من چطور باید این کار را انجام دهم؟ از روی کدام دستورالعمل از جزئیاتش سر در آورم؟ از طرفی مدیران نیز شما را راحت نخواهند گذاشت. باید به آنها بیلان ارائه دهید نه حرف و احساسات و در چنین مواقعی معمولا دست شما خالیست.
بد نیست برای یافتن پاسخی به مدیران به سراغ پونتوس یانسن 34 ساله برویم. کاپیتان اسبق برنتفورد و بازیکنی که در لیدز، در جلسات تمرینی رویایی مارسلو بیلسا حاضر بوده. جلسات مشهور فوتبال 11 به 11 بازی کردن در 5،6 وقت هفت دقیقه ای با تاکتیکهای مختلف تئوریسین آرژانتینی. جانسون میگوید
آن جلسات چیز دیگری بود. شبیه زندگی واقعی. تا آخرین رمق باید میدویدیم و جان میکنیم و دست آخر واقعا تیم شایسته پیروز میشد. البته اگر بازیکنان قدیمی تر برنده نمیشدند به روشهای کثیف و خشن دست میزدند.
Caption
اما فوتبال مالمو از نظر او چگونه است؟
یانسن که یک دفاع میانی است میگوید :
مانند هر تیم دیگری ما نیز ساختاری داریم اما آزادی عمل در تیم ما بیش از بقیه تیم هاست. به خصوص در حمله. ما یک تیم سختکوش هستیم که به محض از دست دادن توپ به سراغ کانترپرس میرویم. اگرچه این برای من سخت است زیرا عبور توپ از پرس جلوی زمین به معنی ضدحمله و کار مشکل ما در دفاع است. هنریک هیچگاه چیزی بیشتر از وظایف اولیه یک مدافع به من نمیگوید او او به حرف همه گوش میدهد و من مجبورم خودم را آنقدر با تیم هماهنگ کنم تا در چنین شرایطی تصمیم درست را بگیرم.
رایدرستروم ، برخلاف گواردیولا یک مربی ایدئولوگ به شمار نمیرود. او در دو فصل، دو قهرمانی لیگ و یک جام حذفی سوئد را برای مالمو به ارمغان آورده و به جای صحبت از سبک بازی میگوید :
شما به مالمو میایید، و به برنده شدن معتاد میشوید. من عاشق آن هستم...
سوئد؟ جام جهانی 1958 سالهاست تمام شده
اما سوال اصلی اینجاست که آیا مالمو باشگاه مناسبی برای یک انقلاب در فوتبال اروپا هست؟
هواداران هنوز هم وقتی تیم بیش از حد با توپ کار میکند خسته میشوند. آنها دوست دارند بازی مستقیم تری را ببینند و به همین دلیل باختهایی شبیه بازی با رنجرز که به لطف بازی مستقیم حریف به دست آمد، آزارشان میدهد. رایدرستروم میگوید :
بله، حق با آنهاست! شاید من در آن لحظه تصور میکردم چاره کار زیاد بازی کردن با توپ است. اما اشتباه کردم...
Caption
و کریستینسن میگوید :
این سبک بازی نهایتا به آنچه طرفداران میخواهند میرسد. اما به شرطیکه همه بازیکنان بتوانند به جای تکیه بر دستورالعملهای رایج هر پست، خودشان راه حلی را بیابند که مناسب تیم است. در لیگ سوئد، ما بازیکنان را پرورش میدهیم و راهی لیگهای دیگر میکنیم پس دوران تکامل آنها در جای دیگری رغم میخورد"
به جز مالمو، تیم دیگری که این روزها این سبک از فوتبال را برگزیده، ریسینگ سانتاندر در دسته دو اسپانیاست. اگرچه آنها هم شانس خوبی برای صعود به لالیگا دارند اما این آینده فوتبال رابطه گرایانه را در ابهام قرار میدهد. آیا قرار است این سبک فقط در حد چند تیم کوچک اروپایی و آمریکایی جنوبی به عنوان بخشی از هویت فوتبال آنها باقی میماند؟
رایدرستروم میگوید :
این روش به عنوان تاکتیک غالب یک تیم تازه متولد شده. رئال مادرید گاهی از آن بهره میبرد. اگرچه دلیل آن بیشتر آزادی عملی است که آنچلوتی ناگزیر به ستارههای بزرگی چون امباپه و وینی جونیور میدهد. همچنین الونسو در لورکوزن تلفیق جالبی از رابطه گرایی را با بازی مالکانه پدید آورده.
بازی رابطه گرا، یا بهتر بگوییم انقلاب فوتبال رابطه گرا، به بازیکنانی متکی است که از چارچوبها خارج شوند. بازیکنانی که چون تولیدات یک کارخانه همه از روی هم کپی نشده باشند. در مقاله همیلتون امده:
در بازی مالکانه هر چیزی از قبل محاسبه میشود اما در بازی رابطه گرا، هرج و مرج، شانس و قدرت تصمیم گیری ملغمه ای عاشقانه را به شما نمایش میدهد....
چنین انقلابی میتواند یخهای لابلای چمن فوتبال را آب کند. و به نیمکتهای آهنین رنگ و بویی دیگر دهد....