مطلب ارسالی کاربران
متاسفانه در طی این سال ها که کار میکردم همواره عده ای قلیل بهم خیانت و حسادت میکردند.
خلاصه بگم. کبوتری دنبال آب و دونه های خودش بود. اما. بعضی از کلاغ ها قار قار میکردند در موردش اما کبوتر تنها هم می شنید و با خبر بود.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
متاسفانه اون های که بهمخیانت میکنن و خنجر از پشت و جلو با نامردی کامل بهم میزدند نمیدونستند میتونم کاری کنم که اخراج بشن ولی چون میگم خدا بدش میاد اکثر اوقات از این نوع حرکات ها منصرف میشم مگه اینکه دیگه خیلی خشمگین بشم و البته من هم یکبار موقع ناهار در جمعی بیش از پنجاه نفر به همه گفتم من رو ببخشید و حلال کنید چون روز اول زیر آب همه شما رو یکجا زدم چون خیلی خشمگین بودم از شرایط کاری و افرادی که بهمخیانت میکردند.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
در محیط کاری دوستان خیلی زیادی دارم مثلا اگر در محیط کار هزارنفر باشیم با حدود ۷۰۰ نفر دوست و رفیق هستم ، ولی خب ده نفر رقیبم باشند و حدود ده نفر هم دشمن و حسود من باشند.