Rhett Butlerمن وقتی دانشگاه بودم میرفتم دم در سالن امتحانا یا کلاسی(کلاس بهتر جواب میده) که شمارم اونجا بود می ایستادم همه میرفتن تو من نمیرفتم بعد مراقب می گفت بیاتو من می گفتم نمیام می گفت چرا میگفتم نخوندم می گفت خوب من چکار کنم میگفتم برم انصراف بدم میگفت برو منم سر بحثو باز میکردم یکی دودقیقه از بد بختیام می گفتم
بعد میگفتم بزار بیام تو تا تقلب بکنم میگفت نمیشه منم حالت دپرس به خودم می گرفتم یارو می گفت حالا بیا برو تو بینم چی میشه منم میرفتم داخل و ده دقیقه همینجور مینشستم رو صندلی هیچی نمی نوشتم وبه مراقب زل میزدم مراقب می گفت بنویس می گفتم بلد نیستم یه کاری بکن برام بعدش معمولا خودشو به ندیدن میزد و من از رو دست کنار دستیم اون سوالایی رو که بلد نبودم می نوشتم و بعدش شروع می کردم به پاسخ دادن سوالایی که بلدم
در دوران تحصیلم این شیوه بیش از ده بار برام جواب داده
البته فوق تخصص برگه عوض کردنم داشتم