شاهین ممسنیرسول بهروش
در طول روزهای اخیر ماجرای اعزام چند نماینده مجلس به روسیه برای تماشای مسابقات جامجهانی به یک سوژه داغ در رسانهها و فضای مجازی تبدیل شده است. ایران انگار تنها کشور دنیاست که در آن هیچ بحثی به فرجام نمیرسد، بلکه صرفا در دورههای منظم تکرار میشود. فقط کافی است چند پرونده ملتهب این روزها مثل تجاوز به دختربچه افغان و اغفال نوجوانان پسر را...
پروانه سلحشوری یکی از نمایندگانی بود که اسمش برای سفر به جامجهانی به گوش میرسید و در چند روز گذشته از این بابت متحمل انتقادات زیادی شد. او اما در دفاع از خودش حرفهایی به یک روزنامه سیاسی زده که باورکردنی نیست. سلحشوری از این گفته که بقیه اعضای کمیسیون فرهنگی سفر خارجی رفته بودند و این بار نوبت او بود که بدون قرعهکشی برود؛ ما اما هاج و واج میمانیم که «نوبت» دیگر چه صیغهای است؟ قرعهکشی کدام است؟ مگر سر گنج نشستهاید و دارید غنیمت تقسیم میکنید؟ اگر قرار به خدمت است، پس این داستانها چیست؟ شما که صبح تا شب در تریبونهای رسمی فریاد میزنید هیچ کجا عطر وطن را ندارد، پس چرا برای چند هفته خروج از همین مرز پرگهر به آب و آتش میزنید و بساط قرعهکشی راه میاندازید؟ فرمایشات بانو سلحشوری البته آنجا شنیدنیتر میشود که ایشان میفرماید: «چطور سفر برای کمیسیون امنیت ملی خوب است، ولی برای کمیسیون فرهنگی بد؟ اصلا برخی دوستان بهدلیل سفرهای کم کمیسیون فرهنگی، عضو این کمیسیون نمیشوند.» خانمها، آقایان! این سیمای حقیقی مجلس، به روایت یک نماینده صدیق است. او به صراحت میگوید کسی داوطلب حضور در کمیسیون فرهنگی نمیشود، چون «سفر مفتش» کم است. بعد من و شما چه سادهایم که فکر میکنیم این مجلس با این روحیه قرار است برای ما شقالقمر کند و ریشه مشکلات اقتصادی و اجتماعی را بخشکاند. این همه در مورد معضلات فرهنگی کشور نق میزنیم اما نمیدانیم قانونگذاران مملکت چون سفر خارجی کمیسیون فرهنگی کم است، حاضر به عضویت در آن نمیشوند. جدا که دست مریزاد!
البته که این سلیقه عمومی حاکم بر جامعه ماست که در جایی مثل مجلس هم تبلور پیدا میکند. مگر خبرنگاران و روزنامهنگاران برای حضور در این سفرهای خارجی به جان هم نمیافتند و همدیگر را تکه و پاره نمیکنند؟ مگر در وزارتخانهها و ادارهجات دولتی داستان از همین قرار نیست؟ اصلا به دور و بر خودتان دقیقتر نگاه کنید تا آفت «مفتدوستی» را در شئونات مختلف زندگی خیلی از ایرانیان ببینید. در مملکتی که تیراژ مهمترین روزنامههایش به ده هزار نسخه نمیرسد، کافی است در مترو یا اتوبوس لای یک مجله را باز کنید تا صد نفر با کله داخل صفحاتش شیرجه بزنند. ما داریم در مورد جماعتی حرف میزنیم که با ماشین آنچنانی، نیمساعت در خیابان معطل یک کاسه آش مجانی میمانند و ترافیک کل منطقه را مختل میکنند. حالا چرا نباید نمایندگان چنین مردمی، کسانی باشند که با بررسی تعداد سفر کمیسیونهای مختلف به عضویت آنها در میآیند و برای حضور در مسافرت خارجی با پول بیتالمال، قرعهکشی راه میاندازند؟ شگفتا از آنانی که ماهانه دهها میلیون تومان از اموال عمومی درآمد دارند، اما باز حیفشان میآید سفرشان را به خرج خودشان بروند و مخارج این یک قلم را هم به حساب مردم میگذارند. کاش ما هم روزی سفر کنیم، سفری که این دردها را تسکین بدهد و آتش عذاب را فرو بنشاند، سفر آخرت، به امید خدا!
روزنامه گل