علیرضا کردی
اختصاصی طرفداری- سال 1366، عصر یک روز پاییزی، شیطنت در وجود پسر بچه موج می زد، لحظه ای آرام و قرار نداشت، نبش میدان امام حسین به همراه پدرش منتظر تاکسی ایستاده بودند، پسرک مدام با سنگ زیر پایش فوتبال بازی می کرد و با خود صحبت می کرد، سوال پسربچه از پدرش برایم جلب توجه کرد، بابا گلی رو که تو کوچه زدم دیدی؟ پدر با حسی مهربان جواب داد که: " آره عزیزم، شوت خیلی خوبی بود."
در همین حین جوانی آمد نزدیک پسر بچه ایستاد و به ماشینی که برای سوار کردن آنها جلو آمده بود گفت: امجدیه؟
جوان مدام به ساعت نگاه می کرد و از هر ماشینی که از آنجا رد می شد می پرسید امجدیه؟ نگاه پسرک به مرد جوان بود، حسی درون او بود که انگار دلش می خواست جای مرد جوان باشد. بی درنگ شروع کرد به گفتن این جمله که: بابا بریم امجدیه؟ بریم فوتبال ببینیم؟ این آقا داره میره بیا ما هم بریم.
پدر که فقط دلش می خواست پسرش خوشحال باشد بی درنگ از جوان پرسید : آقا کی با کی بازی داره؟ جوان گفت : استقلال و دارایی. پدر رو کرد به پسرک و گفت: " آخه تو که استقلالی نیستی." اما پسر بچه باز هم اصرار می کرد، رویای آن شب او رفتن به ورزشگاه بود، در آن لحظه او فقط و فقط دلش می خواست فوتبال را برای اولین بار در عمرش از روی سکوهای سیمانی نگاه کند.
پدر که انگار خودش هم علاقه زیادی به دیدن بازی داشت تصمیم گرفت پسرک را در این تجربه بزرگ زندگیش همراهی کند و نهایتا به سمت ورزشگاه پیر شهر رفتند.
چند ساعت بعد در خانه نشسته بودم که اخبار رادیو اعلام کرد: امروز دو تیم استقلال و دارایی از سری رقابتهای باشگاه های تهران در حضور 20000 تماشاگر رودروی هم قرار گرفتند که در نهایت تیم استقلال موفق شد حریف خود را شکست دهد.
بلافاصله یاد چهره معصوم پسر بچه افتادم، لحظه ای با خودم فکر کردم که او الان خوشحال ترین آدم روی زمین است، احساس خوبی داشتم، از اینکه می دیدم در وانفسای جنگ هنوز هم این مردم چیزی برای خوشحال بودن دارند، از اینکه می دیدم پدری می تواند فارغ از هرگونه نگرانی ناشی از نا هنجاری های فرهنگی در ورزشگاه به همراه فرزند خود به ورزشگاه برود.
بدون شک تمام آن خوشحالی را من و پسرک از فوتبال پاک و ساده و بی غل و غش آن دوران داشتیم.
فوتبالی خالی از مادیات و پول، پر از ستاره های واقعی با هوادارانی اصیل که فقط تیمشان برای آن ها اهمیت داشت، فوتبالی که تعصب و غیرت حرف اول را در میدان های آن می زد، و این تعصب آنقدر در بازی بازیکنان یک تیم مشهود بود که برای معمولی ترین بازیش ورزشگاه های شهر مملو از جمعیت می شد.
در کل مهمترین دلیل زیبایی فوتبال در گذشته به خاطر همین تعصب بازیکنان و حضور تماشاگران پرشورش بود.
سال 1391، عصر یک روز پاییزی، دیدار دو تیم استقلال تهران و فولاد خوزستان از سری رقابتهای لیگ برتر کشور، یکی صدرنشین بازیها و دیگری یکی از تیمهای بسیار خوب لیگ در چند هفته اخیر، همه چیز برای انجام یک مسابقه زیبا فراهم است به غیر از یک چیز، تعداد صندلی های خالی حاضر در استادیوم 93000 عدد.
به راستی چه اتفاقی در فوتبال ما افتاده است؟ چرا در دیداری که اگر با نصف شرایط کنونی در موقعیت زمانی 15 سال قبل انجام می شد می توانست حداقل 80000 نفر را به استادیوم بکشاند امروز فقط هفت هزار نفر برای از نزدیک دیدنش اشتیاق نشان می دهند؟
ایراد کار کجاست؟ مقصر چه کسی و یا چه چیزی است؟
فوتبال این روزهای ما بیمار است، آنقدر بیمار که احساس می شود دیگر امیدی به آن نیست، همه ابعاد این ورزش در کشور ما دچار فساد شده است.
در گذشته اگر در برهه ای از زمان هیچ چیزی برای ارائه در سطح بین المللی فوتبال نداشتیم، حداقل با افتخار سخن از تماشاگران پرشوری به میان می آوردیم که تنها نکته استاندارد این فوتبال غیر استاندارد ما بودند. اما حالا...
اگر زمانی نام تیم های مانند پرسپولیس، استقلال، پاس و یا سپاهان دلیلی بود برای پر شدن ظرفیت یک ورزشگاه، اکنون به خاطر فساد و ناکامی های موجود در فوتبال کشور، برای یک تک بازی مهم از جنس دو تیم پرسپولیس و ملوان فقط و فقط 20000 نفر آن هم صرفاً جهت سرایش اشعاری با رنج سنی بالای هجده سال و برای تلافی کردن چند مصاحبه بچه گانه قبل از بازی به استادیوم می روند.
اگر آن مصاحبه های غیرحرفه ای که خود دلیلی از هزاران دلیل مریض بودن فوتبالمان است نبود چند نفر برای از نزدیک دیدن این بازی در یک روز سرد آخر پاییز به ورزشگاه می رفتند؟ آیا هنوز هم هستند پدرانی که جرات کنند همراه کودکان خود به دیدن بازی تیم محبوبشان بروند؟
چه کرده ایم با داشته هایمان؟ چه بر سر فوتبالمان آورده ایم؟ به کجا می کشانیم این جنازه نیمه جان را؟ آیا این چیزی که ما به اسم فوتبال در کشورمان داریم، محلی از اعراب همان محبوبترین ورزش دنیا در دیگر نقاط جهان دارد؟
مطمئناً موارد زیادی باعث رخ دادن این اتفاق شوم در فوتبال این مرز و بوم شده است که در آینده راجع به مهمترین های آن صحبت خواهیم کرد.
مطالب ستون نویسندگان، تنها برگرفته شده از نظرات نویسندگان و تحلیلگران سایت طرفداری است.