arya milanistaگفتگوی دو طرف روی میز
گالی: خب چطوری؟ بلیط برا چه ساعتی رزرو کنم؟
کارلتو: :|
گالی : میدونی امروز چه روزیه؟
- : نه
گالی : تو 10 سال پیش همچین روزی تو استانبول بازی 3-0 برده رو باختی
- : اوه شت میشه راجع به یه چیز دیگه بحرفیم؟
گالی : حتما ، بلیط برا چه ساعتی رزرو کنم؟
- : :|
گالی : میدونی من چرا اومدم مادرید؟
- : آره گفته بودی میخوای مادرید رو بگردی
گالی : ها؟ واقعا فک میکنی اینقد احمقم؟
= : نمیدونم
گالی : این خورشت قیمه رو میبینی؟
- : آره
گالی : خب پس بیا میلان
- : اوه مرد من باید یک سال استراحت کنم میخوام برم کانادا
گالی با نگاهی به چپ و راست خودش و نزدیک شدن به کارلتو با صدای آروم : ببین ابرو قشنگ میدونی که من هرکار اراده کنم انجامش میدم پ واسه من ادا تنگا رو در نیار من ماموریت دارم زنده یا مرده تورو ببرم میلان پس حالا لبخند بزن و شامت رو بخور
- : :|
گالی : راستی از اینجا تا پورتو چقدر راهه؟
- : نمیدونم فک کنم 4-5 ساعت
گالی : خب خوبه به پاریس هم میرسم پس
- : میشه بدونم چرا قفل شدی رو من ؟
گالی : نه نمیشه
= : ببین اگه میخوای من پامو بذارم تو میلان باید هرکی رو میخوام بدون چرا بخری
گالی در حالی که نصف نوشابه زردشو داره قورت میده بازم چپ چپ نگاه میکنه : کی و میخوای؟
- : اووووووم کریس
گالی تلفن خودشو در میاره و مشغول صحبت میشه : الو؟ سلام نقشه شماره 2 رو اجرا کن حله
- : کی بود؟ چی حله؟
گالی : کریس دیگه از فردا تو میلانلو منتظر اومدنته
- : :| درووووووووووووووووووغ؟
گالی : مث اینکه یادت رفته من کی هستم ؟ من همونی ام که تو روز آخر ترانسفر تو 3 ساعت روبینیو رو از منچستر و زلاتان رو از بارسلونا مفتی خریدم پس چمدوناتو ببند که فردا پرواز داریم
- : :||||||||||||
---------------------------------
و اینگونه بود که دیری ری رین بوووووووووووووووووووووووووووووووم :))))))))))))))