طرفداری | انتقال ناموفق گرت بری به لیورپول در اواخر دهه نخست قرن حاضر و پیامدهای آن، هنوز در خاطر هواداران قرمزها نقش بسته است.
در سال 2008، زمانی که بری در استون ویلا بازی میکرد، لیورپول قصد داشت او را جذب کند. این باشگاه امیدوار بود که با رقم پیشنهادی بین 10 تا 15 میلیون پوند به توافق برسد؛ اما قیمت درخواستی ویلا که 18 میلیون پوند بود، مانع از انجام این انتقال شد و این موضوع به تنشها و مشکلاتی منجر شد.
سرمربی وقت ویلا، مارتین اونیل، از اظهارات رافائل بنیتس درباره احتمال انتقال بری انتقاد کرد و این شرایط منجر به ایجاد مشکلات بیشتری در باشگاه شد. این موضوع به بالا گرفتن اختلافات بین سرمربی لیورپول و مالکین سابق این باشگاه، تام هیکس و جورج ژیلت، دامن زد. این همچنین آغاز یک پایان برای ژابی آلونسو در آنفیلد بود؛ چرا که بنیتس آمادگی داشت با فروش او، مبلغ لازم برای خرید بری را تأمین کند.
بری سرانجام در آن تابستان در ویلا ماند، اما یک سال بعد با 12 میلیون پوند به منچسترسیتی پیوست. او بعدها در گفتوگو با پادکست «Claret & Blue»، به تفصیل درباره این ماجرا توضیح داد:
خبرهایی درباره علاقه لیورپول در رسانهها بود. مارتین اونیل از این موضوع اطلاع داشت و خیلی هوشمندانه رفتار کرد. این داستانها در فوتبال رخ میدهد. من نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیافتد و او مرا مقابل رسانهها قرار داد. اولین سوال، طبیعتاً این بود: «نظرت درباره لیورپول چیست؟» من که تجربهای از نقل و انتقالات نداشتم، به نظر خودم چیزهای درستی گفتم: «خوب است که در مورد من صحبت میشود... خوشحالم که به یک تیم حاضر در لیگ قهرمانان لینک شدهام».
واقعاً هم همینطور بود. من فصل را در آنجا تمام کردم. سپس پیشنهادهایی از لیورپول آمد و من از مارتین اونیل پرسیدم که آیا باشگاه تصمیم دارد پیشنهادی را بپذیرد یا نه. مارتین گفت: «اگر مبلغی درست و حسابی باشد، میتوانی بروی؛ اما باید پیشنهادشان به میزان مشخصی باشد.»
گرت بری میان مارتین اونیل و رافائل بنیتس، باید یکی را انتخاب میکرد
اما به من توصیه شد که مصاحبهای انجام دهم. به من گفته شد: «اگر کمی سر و صدا ایجاد کنی، میتوانی خودت را از آنجا بیرون بکشی». من با والدینم صحبت کردم و گفتم: «مدیر برنامه من فکر میکند که باید این مصاحبه را انجام دهم». والدینم گفتند: «نه، این به نظر خوب نمیآید!». من هم گفتم: «خب، او در این کار تجربه دارد؛ شما نمیدانید چه میگویید…» اما حالا که میبینم، باید به حرفهای والدینم گوش میدادم!
در نهایت آن مصاحبه را انجام دادم و این باعث شد که تیترهای بدی برای من به کار برود. این یکی از چیزهایی است که واقعاً از آن پشیمانم. حالا که به آن نگاه میکنم، فکر میکنم: «چرا این کار را کردم؟» اما من برای اولینبار درگیر یک ماجرای نقل و انتقالاتی شده بودم. سرم گیج میرفت، چون من معمولاً در برابر توجه رسانهها واکنش خوبی نشان نمیدهم.» یادم میآید با خانوادهام در تعطیلات بودم که اونیل زنگ زد و چندان خوشحال به نظر نمیرسید.
در نهایت در 2008، معامله انجام نشد. اما 12 ماه بعد، وقتی که منچستر سیتی وارد عمل شد، داستان متفاوت بود.
مارتین اونیل گفت: «یک سال به من فرصت بده؛ میتوانی سال بعد در ازای مبلغ مشخصی بروی.» من در قلبم میدانستم که آن تابستان میروم. این برایم ناراحتکننده بود که تابستان قبل، لیورپول نتوانست آن مبلغ را فراهم کند. چند تماس با رافا (بنیتس) داشتم که در مورد بازی کردن من در سمت چپ زمین یا حتی در دفاع چپ صحبت میکرد. در ذهنم شروع به فکر کردن کردم که : «من نمیخواهم کاپیتانی ویلا و بازی کردن منظم را رها کنم و برای این که نقش کوچکی در لیورپول داشته باشم، به آنجا بروم.» نمیخواستم جایی باشم که نقش پررنگی نداشته باشم.
سپس، ناگهان منچسترسیتی با من تماس گرفت. آنها شروع به صحبت در مورد بازیکنانی کردند که قصد داشتند جذب کنند؛ که حتی آن زمان هم باور کردنش سخت به نظر میرسید. آنها تصویری از مسیر پیش رو برای من ترسیم کردند و گفتند که اگر سوار این قطار سریعالسیر نشوی، پشیمان خواهی شد. حس کردم چیزی در مورد منچسترسیتی بیشتر از لیورپول مرا جذب خود میکند. لیورپول مدتی پیش لیگ قهرمانان را برده بود، اما منچسترسیتی هیچ جامی در سالهای اخیر به دست نیاورده بود؛ ولی من آن مسیر را انتخاب کردم.
بری در ادامه راه هم، در لیگ برتر ثبات خوبی را از خود به نمایش گذاشت؛ به نحوی که امروزه با ۶۵۳ بازی لیگ برتری، رکورددار تعداد بازی انجام شده در این لیگ است.