موریکس ارسنالیاینو که خوندم یاد یه داستانی افتادم
یه بنده خدایی صبح ها می رفت گوسفند مردم رو می دزدید و عصر ها هم گوشت گوسفند دزدی رو خیرات می کرد.
ازش پرسیدن چکاریه اخه؟ گوشت گوسفند دزدی رو هی خیرات می کنی
جواب داد ثواب خیرات گوشت به فقرا با گناه دزدی گوسفند در میشه. این وسط دمبه ی گوسفند برا ما می مونه .....