از وقتی خیلی کوچیک بودم شروع شد... پدرم هنوزم طرفداره هیچ تیم خاصی نیست... راستش کسی رو هم نمیشناختم که طرفدارش باشه و روم اثر بذاره... داستان یه عشقه... نمیدونم از کجا... از عشقم به فیات و مینی های کلاسیکش... از باجو... از آقام الکس سلطان ضربات ایستگاهی... از داویدز و عینکش... از کاپیتان... از پدر خوانده...از پرچم ایتالیا... نمیدونم چطور گرفتار این عشق شدم... عشق به یووه... ولی میدونم چی منو همیشه عاشق نگه میداره... جنون سالهای تاریک... عشقی که اوج گرفت با وفاداری... وقتی ستاره هات آسمون تیمت و باور دارن... وقتی می فهمی همه ی ای سو سو زدنا از ته دلاشونه...
آخرین حضور 4 سال 3 ماه قبل
عضویت از 9 سال 10 ماه قبل