عاشقان را سر شوريده به پيکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
تن بي سر عجبي نيست رود گر بر خاك
سر سردار ره عشق به پيكر عجب است
اوفتد گر دلش از ديده به دامن نه عجب
دل به برداشتن و دورى دلبر عجب است
تيغ بارد اگر آنجا كه بود جلوه دوست
تن ندادن ز وفا در دم خنجر عجب است
تشنه لب، جان به لب آب سپردن سهل است
تشنه وصل كند ياد ز كوثر عجب است
بیکار نباش صلوات بفرست