ای پاهای من،سریع و توانا باشید
ای دست های،من قوی و دقیق باشید
ای چشمان من،تیزبین و هوشیار باشید
ای قلب من،این لحظات آخرین را تحمل کن
ای نفس،مرا ضعیف و ذلیل مگذار،چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش
به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق و ابدی ارامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید.
چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید،آرامشی ابدی.
اما من آرزویی بزرگتر دارم
من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم،به حرکت درآیید
به قدرت اراده آهنینم،محکم باشید
به سرعت تصمیمات و طرح هایم،سریع باشید.
این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید.
ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.
دیگر شما را زحمت نخواهم داد.
دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد.
دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شماتحمیل نخواهم کرد.
دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد.
از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد.
از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد.
و برای همیشه در بستر نرم خاک،آرام و آسوده خواهید بود.
اما این لحظات حساس،لحظات وداع با زندگی و عالم،لحظات لقای پروردگار،لحظات رقص من دربرابر مرگ باید زیبا باشد.
خدایا!
وجودم اشک شده،همه وجودم از اشک می جوشد،می لرزد،می سوزد و خاکستر می شود.
اشک شده ام و دیگر هیچ،به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد.
خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راه ها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پرافتخار به وصل خدایی رسید.