مطلب ارسالی کاربران
رکعتی در آتش (عارف شهید مهدی خوش سیرت)
مرحله ي مقدماتي عمليات نصر 4 با موفقيت به پايان رسيده بود . دو روز بعد از طرف قرارگاه ماموريت جديد لشکر قدس (تامين شهر ماووت) ابلاغ گرديد. هدايت گردان ابوالفضل (ع) بر عهده آقا مهدي خوش سيرت بود . با موافقت شهيد املاکي من هم به همراه آقا مهدي براي بررسي بهتر اوضاع به منطقه ي نبرد عزيمت کردم . وقتي به محل نبرد نزديک شديم ، اذان صبح گذشته بود. روي تپه اي در نزديکي مان ، چند سنگر انفرادي با گوني هاي شني که به فاصله ي کمتر از دو متر از هم احداث شده بودند.
هر کدام وارد يکي از سنگرها شديم . تيمم کرديم و نشسته مشغول نماز شديم . وسط نماز ، خمپاره اي بين سنگر من و آقا مهدي اصابت کرد و موج انفجار باعث فرو ريختن گوني ها شد. من به خيال اينکه خمپاره به سنگر او اصابت کرده است ، بدون اراده ، نمازم را به هم زدم و سرم را به طرف او برگرداندم. در ميان گرد و غبار و دود ناشي از انفجار ، دست هاي آقا مهدي را ديدم که به آسمان بلند شده بود و قنوت را به آسمانيان هديه مي کرد . در حالي که نيمي از سنگر فرو ريخته و ترکش ها در اطراف او زوزه کشان مي گذشتند.