به گزارش کانون هواداران دورتموند در ایران؛
شاید پیش تر از واژه رقیب میان دورتموند و بایرن استفاده میشد، ولی اکنون واژه دشمن بهترین و مناسب ترین عنوان برای تمام رخدادهای میان این دو رقیب سنتی است.
به راحتی میتوان به این موضوع اذعان کرد؛ حتی دشمن تر از رئال مادرید و بارسلونا و حتی منچستر و لیورپول!
اما چه کسی به این دشمنی دامن زد؟! بی شک نامی از دورتموند بر زبان هیچکس برده نمی شود، زیرا نام بروسیا دورتموند از گذشته تا به امروز به فوتبال پاک شهره بوده و هرگز به امور خارج از مستطیل سبز برای نتیجه گیری چنگ انداز نشده، و همین امر پسران طلایی را به دوست داشتنی ترین مجموعه ی تیمی فوتبال اروپا بدل کرده است، چه بسا هواداران تیم رقیب نیز به این موضوع آگاهی دارند، ولی آیا در خصوص تیم شهر مونیخ نیز این ادعا صدق می کند؟!
در 5/6 سال دوران سیاه دورتموند و دوری از جمع بزرگان اروپا، مونیخ که رقیب اصلی خود را به دلیل مشکلات مالی از میدان به در شده میدید، بدون رقیب یکه تازِ بوندس لیگا شده بود و نیازی به کارهای غیرفوتبالی برای تصاحب بوندس لیگا نداشت.
اما با بازگشت دورتموند به روزهای اوج، بار دیگر سایه ترس از مرگ بر پیکره این باشگاه خودخواه افزون شد.
حرف از گذشته شاید تکراری باشد و همگان از آن دانا، پس بگذارید کمی جلوتر بیایم، و یا نه به همین حالا بنگریم.
با بازگشت دورتموند به روزهای اوج، تیم جاه طلب ایالت باواریا با مدیریت اولی هوینس و رومنیگه، دو شخصیت با نفوذ در بدنه فوتبال آلمان، خود را کاملا زیر سایه پسران طلایی وستفالن حس میکرد، به شکلی که طلایی پوشان با کسب دو عنوان قهرمانی مقتدرانه و پیاپی در بوندس لیگا، رقیب دیرینه خود را به طور کامل به زیر کشیدند.
اما تحمل شکست در مستطیل سبز برای مدیران با نفوذ بایرن آسان نبود و آنها را مجبور کرد به عادت سنتی خود روی بیاوردند، عادتی که از گذسته تا کنون با اسم باشگاه بایرن گره خورده، یعنی بردن به هر قیمتی!
همیشه وقتی نامی از مافیا در فوتبال برده میشود، به یکباره همه ی نگاهها به سمت سوی کالچوی ایتالیا خیره می شود، وقتی صحبت از حمایتِ داوران از باشگاهی شده، اکثرا اسمی از یوونتوس به میان آمده، و حتی با درجات پائین تر در لالیگا و لیگ برتر انگلیس نیز این موضوع طی سالیان گذشته تا کنون نمایان گر بوده است.
اما آیا تا کنون کسی به فکر این موضوع افتاده که در فوتبال آلمان چه می گذرد؟!
همیشه از فوتبال آلمان با عنوان کلیشه ای فوتبال پاک یاد شده، ولی آیا به راستی این فوتبال پاک است، یا نه فقط اسمی زیبا بر آن نهاده شده تا پشت پرده ی آن، در پس این نام زیبان پنهان شود؟!
به جرات می توان گفت؛ فوتبال آلمان درست همانند جعبه ای شده که روی آن نوشته اند؛ دست نزنید، شکستی و حساس است!
این نوشته از ترس تابویی است که مبادا روزی شکسته شود و شاید و البته فقط شاید؛ حقایقی که نباید به چشم دیده و گوش شنیده شود، آشکار شده و به نوعی مشخص نیست سرانجام این تابو چه زمانی در هم شکسته خواهد شد و یا اصلا این اتفاق رخ خواهد داد یا خیر!
سالیانِ سال، دورتموند (رقیب اصلی بایرن) از مسائل داوری ضررهای بسیاری دیده است، این موضوع به اذعان کارشناسان داوری عنوان شده، به شکلی که بروسیا دورتموند بیشترین ضربه را از اتفاقات منفی داوری در میان تمامی باشگاههای حاضر در 5 لیگ معتبر اروپایی (آلمان ، انگلیس ، اسپانیا ، ایتالیا و فرانسه) دریافت کرده، که در نوع خود آماری خیره کننده است.
ولی کسی تا به حال از خود پرسیده که چرا این مسائل پایانی ندارد و چرا درست عکسِ آن برای بایرنی ها در بوندس لیگا رخ می دهد!
اینکه در بوندس لیگا اشتباهات داوری به ضرر دورتموند و به سود بایرن از گذشته تا به امروز بوده، مبدل به یک عادت شده و خیلی ساده بر زبان همگان افتاده که؛ اشتباهات داوری در همه جای دنیا رخ می دهد و شاید اتفاقی بود و فراموش می شود و به بازی بعدی فکر کنیم و و و !
اما به راستی چرا این قصه پایانی ندارد؟!
بگذریم، مثل همیشه که از کنار ناپاکی ها ساده گذشتیم و آنها را عادی برشمردیم!
اما بحث این مقاله که سعی شده به زبان ساده ای بیان شود، این موضوع تکراری و خسته کننده نیست.
بحث بر سرِ جاه طلبی و توهم قدرت طلبانی است که سعی بر کنار زدن کابوس مرگ از سر خود دارند.
اجازه دهید به چند خط بالاتر برگردیم؛ درست پس از بازگشت دورتموند به دوران اوج بود که تلاش های خودپرستان برای کنار زدن کابوس مرگ آغاز شد.
این بار قصه از یک ستاره جوان و تماما ساختِ آکادمی دورتموند آغاز شد که درست چندین روز پس از ابراز علاقه برای حضور در دورتموند، باشگاه محبوب دوران کودکی تا پایان دوران بازیگری، به یکباره سر از باشگاه رقیب درآورد!
شاید این سوال تکراری است ولی تکرارِ آن ضرری ندارد؛ آیا به راستی گوتسه با علاقه شخصی راهی باشگاه رقیب شد یا به نوعی در مرکز سیبل و بازی نه چندان پاکِ هوینس و افراد این پیرمرد با نفوذ در بدنه فوتبال آلمان قرار گرفت؟! که از قضا پدر ماریو نیز یکی از افرادِ همین پیرمرد با نفوذ بود!
اما قصه به همین جا ختم نشد، چند ماه گذشت و قصه پسرک طلایی دورتموند کم کم دست خوش فراموشی شد، اما گویی طمع برای برچیدن کابوس مرگ تمامی نداشت، این بار هدف، مهاجم اول این کابوسِ دوست داشتنی بود.
روبرت لواندوفسکی مهاجم لهستانی که در دورتموند سالانه 6 ملیون یورو دستمزد دریافت میکرد با دستمزد نجومی و عجیب سالانه 12 ملیون + مزایا برای شخصِ او و مدیر برنامه هایش که از بزرگترین دلالان لهستان محسوب می شود مواجه شد.
بازیِ کلامی لواندوفسکی و حرفهای ضد و نقیض مبتنی بر ماندن و نماندن، انتقال به اینجا و آنجا، که همه و همه با هدف برهم زدن تمرکز دورتموند و با خواست و میلِ سران باشگاه بایرن از وی بود چه بسا نتیجه هم داد و نهایتا مدیران بانفوذ بایرن، برگ برنده دیگری را در این فوتبالِ همراه با تابوی پاکی رو کردند، تا هرچه بیشتر برای برچیدن کابوس بزرگ مرگ از سرشان دست و پا بزنند، آنهایی که حتی پیش از این ماتیاس سامر را نیز با پول بازی دادند، سامری که مبدل شده به سیبل و مقصر تمامی اتفاقات خوب و بدِ بایرنی ها تا ترکش ها متوجه مدیران قدرت طلب نشود! بی آنکه بدانند چه بر سر فوتبال به اصطلاح پاک آلمان میاورند.
اما دورتموند که نه افراد با نفوذ به همراه داشت و نه از این سبک پولهای به اصطلاح پاک در چنته، بیکار ننشست و همواره برای رقابت شانه به شانه با رقیب و دشمن سنتی در آلمان و اروپا، با جدایی هر بازیکنی، جانشین بزرگی را برای او رهسپار وستفالن کرد، ولی گویا رهروان این راه دست بردار نخواهند بود و از هیچ تلاشی برای برچیدن سایه ای موسوم به سایه مرگ دریغ نخواهند کرد.
بازی و معادله ساده ایست و پیچیدگی چندانی ندارد، مگر آنکه کسی بخواهد با گول زدن افکار خود، این بازی نه چندان پاک را نیز برای خود سخت و پیچیده کند.
اما دوست دارم در پایان و در یک جمله از طرف تمامی عاشقان دورتموند، پیشکش مدیران بانفوذ و جاه طلب باشگاه رقیب، یا در بیانی کامل تر، دشمن سنتی بگویم؛ دورتموندِ من و ما بزرگتر از آنیست که با بازیهای ناپاک و بیرون از مستطیل سبز ذره ای پا از میدان پس بکشد.
پس پرزیدنت هوینس و جناب رومنیگه که زمانی اسطوره فوتبال آلمان بودی، این کابوس مرگ تا ابد بر سر شخص شما و تیمتان خواهد ماند، شک نکنید! پس بهتر است توهم کنار زدن آن را برای همیشه از سر خود بیرون کنید، چرا که این بازی سهل است، در صورت اعلان جنگ نیز ما در میدان خواهیم ماند.