مفهوم قهرمان و پهنه گسترده استفاده از آن از ادبیات حماسی تا نمایشنامه ها و فیلم ها که در عرصه عمومی و نمود عینی در قامت قهرمان سیاسی/ورزشی ظاهر می شود بقدری جذاب است و البته پیچیده که کاری به مراتب پر مغزتر می طلبد و پژوهشی جامع تر. در این مقال سعی بر این است که با ذکر مقدمه و پیش زمینه ای از ابعاد مفهومی واژه قهرمان، به موارد استفاده اش در ورزش و فوتبال پرداخته شود. |
مقدمه
همه ما از زمان کودکی قهرمان هایی در ذهن خود داریم. کسی که در بیشتر اوقات پدر است و گاهی برادر بزرگتر که ما را در مقابل دیگران محافظت می کند. بطور معمول کودکان پدر خود را واجد تمام خوبی های ممکن می بینند و برایشان پدر همچون کوهی استوار و قابل اتکاست. آنها به تدریج و با افزایش سن به گروه های همسال گرایش پیدا می کنند و در محیط اجتماعی خود قهرمان هایی از دوستان نزدیک، قهرمان هایی ورزشی و هنری انتخاب می کنند. برای آنها محبوبیت ظاهری سلبریتی ها از همه بالاتر است و بعد از آن به ابعاد ورزشی و هنری توجه می شود. امیال جوانانه آنان در وجود قهرمان/محبوب متجسم می شود و نمی توانند تفاوتی میان محبوبیت و جذابیت را قائل شوند.
جوان وقتی از لحاظ ذهنی پخته تر می شود و بلوغ او به تکامل می رسد به دنبال الگوهای رفتاری بالاتری می گردد و سعی می کند که جستجویی عمیق تر در میان گروه های مرجع ( سیاسی، اجتماعی، ورزشی، فرهنگی ) داشته باشد. آنها خط مشی خود را از طریق قهرمان هایشان انتخاب می کنند و سعی می کنند که از لحاظ فکری خود را به قهرمان خود نزدیک کنند.
وقتی جامعه ضعف روحی و شکست غرورش را تجربه کرد، خود به خود نیاز به یک منجی پیدا می کند. برای جامعه مذکور منجی مورد نظر تجلی آرمان های از دست رفته مردمان آن سرزمین، بازگرداننده شکوه و شوکت پیشین است. منجی به محض پیدا شدن، تبدیل به قهرمان ملی و تمام امید و آمال و آرزوی مردم کشور به وجود او بسته می شود.
مردم تیره روز که در دریایی از مشکلات اقتصادی و روانی دست و پا می زنند به ناگاه دل خوش به آینده بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوند و با امید روزها را برای رسیدن قهرمانشان سپری می کنند. با ظهور قهرمان تمام مطالبات اجتماعی مردم به سوی قهرمان سرازیر می شود و کوهی بزرگ از شعارهای گاه غیرممکن و غیر عملی را پیش پای خود می بیند. مردم قهرمان جدید را با قهرمان یا قهرمان های قدیمی تر مقایسه می کنند و سنگ بزرگتری پیش پای قهرمان مورد نظر می گذارند. بر حسب میزان مطالبات عمومی و نیاز ملی به منجی/قهرمان مسئولیت او هم بالا می رود.
در صورتی که قهرمان ملی بتواند به اهداف ملت دست یابد نزد مردمان تبدیل به بت می شود و تبلور تمام خوبی ها و سرچشمه بهترین صفات به شمار می آید. نفوذ او در قلب ها به اندازه ای بالا می رود که یک اشاره از او برای زیر و رو کردن بخشی گسترده از جامعه کافی است. اوضاع برای قهرمان در این حالت بسیار خوب پیش می رود و هرگز دوست ندارد که اندکی از موفقیت های خود را با کسی تقسیم کند.
وقتی که قهرمان در رسیدن به اهدافش باز می ماند و شکست می خورد از برج بلند احساسات ملی به پایین پرتاب می شود و تمام حس عشق و احترام تبدیل به نفرتی و فراموشی می شود. قهرمان درصدد توجیه شکستش خواهد بود و مقاومت عمومی را در مقابل خود احساس خواهد کرد. مردم بعد از شکست قهرمان خود درمی یابند که از گذشته بدبخت تر هم شده اند و همه چیز خود را پای امید واهی باخته اند.
در ورزش
در کشور ما غلامرضا تختی در دوره فشار سیاسی توانست به مقبولیت ملی دست یابد و به قول مرتضی مردیها مرگ پروژه قهرمان سازی را کامل می کند.
تختی نماد مقاومت ملی و در عین حال سربلندی نام کشور در عرصه بین الملل شد. قهرمان های ورزشی در ایران کسانی بوده اند که وجهه ای از ورزش و وجهه ای از فرهنگ ملی و دینی را با خود به همراه داشته اند. پس از تختی رضازاده توانست به محبوبیتی ویژه دست یابد. کمااینکه فوتبالی ها همیشه شهرت و محبوبیت خود را داشتند و حضور آنها در جام جهانی فرانسه به محبوبیت آنها افزود.
قهرمان های امروز
در جهان ورزش امروز هر کشور در رویدادی ورزشی قهرمانی را جستجو می کند، می پرورد و یا به عرش می برد و یا به فرش فرود می آورد. حتما پنالتی نفس گیر محمد صلاح را در لحظات پایانی در لباس تیم ملی مصر دیده اید. صلاح پنالتی را گل می کند و به میان مردم می رود و همزمان قهرمانی ملی متولد می شود که بازی های درخشانش در لباس لیورپول هر روز به شهرت و محبوبیت ملی و فراملی اش می افزاید. صلاح برای مردم مصر و اکثر نقاط جهان قهرمانی کامل بود. او اوج درخشش یک نفر از قاره افریقا را به نمایش گذاشت.
کریس رونالدو
لیونل مسی و کریستیانو رونالدو که برند غالب و انحصاری فوتبال در یک دهه گذشته بوده اند در تیم ملی خود کاپیتان و نفر اول به حساب می آیند. رونالدو در اوایل فوتبال خود توانست با آخرین سالهای نسل طلایی پرتغال همبازی شود. نسلی که با بازی هایی درخشان به سد محکم فرانسه در یورو 2000 برخورد کرده بود و نتوانسته بود بالاتر رود. ستارگانی چون فیگو، کاستا، کونسیسائوها و نونو گومژ و بایا در ترکیب تیم بودند و رونالدو بار اول حضور خود در تیم ملی فینال 2004 یورو را تجربه کرد. جایی که تلخ ترین شکست خود تا آن روز را تجربه کرد ولی با بازی های خوب خود در منچستر و رئال توانست به مرد اول ورزش کشورش تبدیل شود.
او گذشته ای را در مقابل خود نمی دید و هیچکس او را وارث اوزه بیو و لوئیس فیگو نمی دانست. این امر با او آزادی عمل بیشتری می داد و با قهرمانی یونانی 2016 در فرانسه ( جایی که انتقام شکست 2000 نیز ستانده شد) او توانست دین خود را به کشورش ادا کند. رونالدو در جام جهانی 2018 نیز شروعی پرفروغ داشت ولی در ادامه نتوانست وظایف یک قهرمان را کامل کند و ناامیدانه از صحنه کنار رفت.
لیونل مسی
لیونل مسی یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ناخواسته وارث تاج و تخت یکی از بزرگترین قهرمانان فوتبال جهان شد. او که در اوایل نوجوانی به اسپانیا آمد شانس این را داشت که به تیم ملی اسپانیا با نسل پیروز ( 2008-2012 ) همبازی شود ولی آرژانیتین را برگزید تا شکوه دیرین دو دهه قبل خود را برای آلبی سلسته زنده کند. با بداقبالی هر بازی ممتاز او در لباس آبی اناری به مسئولیت ملی اش بیشتر می افزود و بدتر اینکه نمی توانست در لباس ملی همچون بارسا خوش بدرخشد و همیشه باید جوابگوی نگاه تند مردمش و منتقدان باشد.
با نزدیک شدن به هر تورنمنت ملی و بویژه جام جهانی کابوس او آغاز می شد. همه از شماره 10 جدید می خواستند که مارادونایی را ببینند که یک تنه منجی مردم کشوری می شود که تا خرخره در گرداب استقراض های خارجی غرق هستند و تمام دلخوشی آنها همین موفقیت فوتبالشان است. به شماره ده ریز نقشی که یک شبه با دریبل هفت بازیکن انگلیسی و دست خدا به خدا مجسم تبدیل شد.
وقتی نسل طلایی آرژانتین نیز همانند پرتغال رو به افول رفت و ستارگانی مانند باتیستوتا، ریکلمه، کرسپو، آیالاو اورتگا و ورون نتوانستند برای لباسشان افتخاری کسب کنند این بار مسی در قامت منجی آرزانتین مطرح شد ولی حضور او در چهار جام جهانی گذشته جز در 2014 ناکامی محض بود و باعث حسرت و نامیدی مردم کشورش شد. مسی بعد از شکست پیاپی از شیلی در فینال کوپاامریکا غزل خداحافظی را برای مردمش سرود اگرچه با کمپین های گستره ای که از رئیس جمهور تا مربیان برایش تشکیل شد دوباره برگشت.
مسی در سال 2017 و 2018 در لباس بارسلونا یکی از بهترین بازی های دوران ورزشی خود را به نمایش گذاشت و در پست های جدیدی که در زمین بازی می کرد نوید آرژانتینی قدرتمندتر از گذشته با حضورش می داد. در حالی که به جام جهانی 2018 نزدیک می شدیم هر روز مصاحبه ای درباره نقش مسی در این تیم و هدف او انجام می شد و نظرات سمپائولی که سوهان روح همه بود مسی را گرفتار مسئولیتی سنگین تر می کرد. یکی از بهترین بودن تاریخ بدون جام می گفت یکی از او موفقیت و جام می خواست تا بالاخره نام مسی بر روی برج عاجی که دیگو مارادونا برای خود ساخته بود نقش بندد.
غافل از اینکه بازیکنان همبازی مسی از این همه مجیزگویی _به زعم نویسندگان سایت_ ( که بنده نیز به این معنا اذعان دارم ) سمپائولی و نقش بی بدیل مسی در مدیریت و ارنج تیم ملی چندان دل خوشی ندارند. این جاست که باید بگوییم قهرمان در خودش می میرد و این است پایان قهرمان های عصر کنونی.
مرگ قهرمان
زیدان در جام جهانی 98 و یورو 2000 ستاره اول تیمش بود. با گل هایی که به برزیل زد تا حد پرستش ستوده شد و فقدان زیدان آماده در 2002 به حذف فرانسوی ها بدون گل زده انجامید. زیدان در 2006 نیز همچون 98 و حتی موثرتر ظاهر شد و در لحظات پایانی با حرکتی فراموش نشدنی ماتراتزی را نقش بر زمین کرد. این پایان اسطوره زنده دنیای فوتبال بود که سالها همه را با حرکات دلفریب خود به شگفتی وا می داشت و پایانی تاریخی را برای خود رقم زد. قدم زنان گذشتنش از کنار جام طلایی در حالی که باند روی دست را باز می کرد صحنه غم انگیز مرگ قهرمان را رقم زد.
در غوغاهای رسانه ای دنیای معاصر که روزنامه ها و سایت ها در کنار شبکه های اجتماعی کوچکترین رفتار یک فرد مشهور را زیر نظر دارند، کمترین اشتباه و کوچکترین خطا می تواند آخرین اشتباه و خطا باشد. در دنیای کنونی رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی هر روز قهرمانی خلق الساعه معرفی می کنند و قهرمان آنها دربا اورریت تبدیل به ابرقهرمانی می شود و با حرکتی عکس آن تبدیل به چهره ای منفور.
مسی و رونالدو دیگر کارکرد قهرمان را در معنای کلاسیک نمی توانند ایفا کنند و در بهترین حالت می توانند ستاره اول تیم باشگاهی خود باشند .
در شرایط کنونی دیگر قهرمان معنایی ندارد و این مفهوم مربوط به جهان سومی است که آمال و آرمان های سیاسی خود را که در گذر زمان به صورت شکست های متعدد انباشته می بیند سعی می کند با معرفی قهرمانی نجات بخش تمام عقده های فروخورده خود را تخلیه و زخم های عمیقش را التیام بخشد.