طرفداری- در سانتوس، ایمان به بازیکنان جوان دیوانهکننده است، از پله تا روبینیو و نیمار.
14آوریل 1912 تایتانیک به کوه یخ برخورد کرد و در میان آب و یخ غرق منطقه نیوفاندلند غرق شد. بزرگترین مظهر زندگی لوکس و قدرت بشر قبل از کامل کردن یک سفر محکوم به شکست شد. بدون شک، تایتانیک یک مظهر از شکوه مهندسی و طراحی صنعتی بود. آن کشتی ستارهای در میان ناوگان حمل و نقل دریایی درخشش فوقالعادهای داشت و همواره به عنوان غرق نشدنی شناخته میشد.
در آن زمان، شاهکارهای مهندسی به عنوان یک دستاورد بزرگ دیده میشد، اما در لایههای پایینی کشتی یک ترک به وجود آمد و همهچیز از دست برفت. در مستندات کاملاً مشخص است که چگونه قایقهای نجات توانستند فقط بخشی از افراد را نجات دهند، اما مشکلات اساسی دیگری هم وجود داشت. حرکت با آن سرعت در دریا یک دیوانگی بود. یکی از دلایلی که کوه یخ باعث شد کشتی غرق شود، سرعت بالای کشتی بود. کاپیتان ادوارد جان اسمیت تاکید داشته است که موتورها با تمام توان کار کنند تا کشتی با رسیدن زودهنگام به نیویورک، همه را شگفتزده کند.
بسیاری در چنگال یخهای آتلانتیک شمالی افتادند، اما در همان روز، یک باشگاه پیشگام در تولید ستاره و نابغه تاسیس شد. در شهر بندری کوچک سانتوس، 50 مایل دورتر از بزرگترین بندر آمریکای جنوبی، یعنی سائوپائولو، یک باشگاه فوتبال تاسیس شد که برخلاف تمام پیشبینیها، به یکی از درخشان و محبوبترین برندهای دنیای فوتبال تبدیل شد. با جمعیتی بیست برابر کمتر از میانگین معمول و جوی محافظهکارانهتر نسبت به برادرزادههای محلی، سانتونس به نظر شانسی برای رقابت نداشت. در راه پسران بزرگ، کورینتیانس، پالمیراس و سائوپائولو حضور داشنتد، اما برای سانتونس نداشتن شانس معنا نداشت، آن هم فقط به یک دلیل، جوانان.
از پهپه تا کوتینیو، نیمار تا روبینیو، دسته بازیکنان جوان و با استعدادی که از آکادمی این تیم بیرون آمدهاند، فوقالعادهاند. اما تاج پادشاهی بدون شک تعلق میگیرد به او ری، ادسون آرانتیس دو ناسیمنتو، پله. لرزهای که او از زمان اولین بازیاش برای سانتونس در فوتبال ایجاد کرد، غیر قابل اندازهگیری است. او به عنوان یک نوجوان 15 ساله برای اولین بار در تیم اصلی سانتوس به میدان رفت تا امروز یک نمونه با سابقه برای راهی است که سانتوس آن را دنبال میکند. چه چیزی سانتوس را آن هم در زمانی که رقابتهای قارهای تنها راه بازی با تیمهای با کیفیت بالا بود، در راه تولید بازیکنهای با کیفیت استوار نگه داشت؟
هویت اساسی این موضوع به باشگاه چسبیده است و با اتحادیه آکادمیهایی که آنها دارند، بسیار روان و درخشان در مسیر تبدیل شدن به یکی از برندهای فوتبال قدم گذاشتهاند. قضیه اساسی از جایی شروع میشود که بازیکنان جوان بومی در سالهای اولیه، تشنه موفقیت و تحت تاثیر قرار دادن جمعیت محلی بودند. یا سادهتر توضیح دهیم، کار از زدن گلها شروع شد. باشگاه سانتوس افتخار این را دارد که در طول 106 سال حیات خود، بیش از 12 هزار گل به ثمر رسانده است. بیشتر از هر باشگاه دیگری که تصورش را بکنید. چیزی که خود گویای ارزشها و اولویتهای باشگاه است. باشگاهی که در ورزشگاه اوربانو کالدیرا بازی میکند و پله به تنهایی برای آنها 1283 گل به ثمر رسانده است.
اینکه تصویر آنها مورد تایید است یا اینکه اعتبار آنها میان خیل عظیم باشگاههای بزرگ قابل تایید است یا خیر، یک بحث بزرگ است. آنها تاکنون 526 بازی دوستانه در سرتاسر جهان برگزار کردهاند و پول خوبی هم از تورهای جهانی به دست آوردهاند. منش باشگاه در پایان دوره پله، یه یک چارچوب تثبت شده رسیده بود که آن راه همین حالا هم ادامه دارد. در حقیقت، شهرت این سرگرمی به خیلی قبلتر بر میگردد، آنچنانا که خبرنگار سائوپائولویی فوتبال برزیل، اوان مارشال توضیح میدهد: «سانتوس به تاریخی افتخار میکند که در دهه 60 ساخته شده است. گرچه حتی در آن زمان هم، آنها فوتبال تهاجمیای را ارائه میدادند. فوتبالی که به واسطه تیمهای دهه 1920 آنها شکل گرفته بود، برای مثال، تیم سال 1927 آنها که در 16 بازی 100 گل به ثمر رساند.»
سرتاسر جهان، 92 باشگاه فوتبال هستند که نام سانتوس را یدک میکشند. از هامامتسو در ژاپن تا پاراگوئه، کره جنوبی و ایالات متحده. بسیاری از آنها باشگاههای مستقل کوچکی هستند که فقط امتیاز لوگوی سفید و سیاه سانتوس را خریداری کردهاند تا از آن استفاده کنند. در دنیای مدرن، برندینگ همهچیز است. مخصوصاً در فوتبال، و علیرغم فروتنی ذاتیای که در آنها وجود دارد، وقتی حرف از فروش میشود، سانتوس ستارههای فریبندهای در خود جای داده است. بسیاری از بازیکنان جوان برزیلی که در کوچه و خیابانها گل میزنند توسط سانتوس جمعآوری میشوند و با پیشنهادهای خوب فروخته میشوند.
اوس منینوس ده ویلا یا شهرک پسران. جایی که بازیکنان سانتوس را میتوان در آنجا پیدا کرد با زمین تمرین اصلی در داخل استادیوم تیم، اتاق مطالعه، باشگاه ورزشی و سالنهای غذاخوری. و البته دستیاران روانشناس و متخصصان که دنیای داخل و بیرون فوتبال را مورد مطالعه قرار دادهاند. در سال 2006، یک مجموعه تمرینی جدید برای جوانانا در منطقه سابو افتتاح شد. جایی که دو زمین تمرینی به نامهای ستارههای آن زمان باشگاه، روبینیو و دیگو دارد. آن منطقه امکان این را دارد که بچههای زیر 10 سال بیایند، از خودشان ویدیو تهیه کنند و تواناییهایشان را نشان دهند و سپس اگر خوب بودند، به آکادمی اصلی دعوت میشوند. در ورزشگاه اوربانو کالدیرو به تیم فوتسال میپیوندند تا از نظر تکنیکی صیقل داده شوند.
پائولو فریتاس در برزیل برای اسکای اسپرتس کار میکند. او زمانی که میخواست در مورد تحول آکادمیها به من توضیح دهد، با احتیاط حرف میزد: «فکر میکنم این سیستم خوبی است و به سانتوس اجازه میدهد به آنهایی که از تیم قویتر هستند، ضربه بزند. اما این سیستم گاهی اوقات در خارج از کشور، بیش از حد خوب در نظر گرفته میشود. آنها نامهایی مثل روبینیو و نیمار را به جهان معرفی کردهاند که درخشش آنها بدیهی است. اما این موضوع به این معنا نیست که باشگاه لزوماً همواره درحال تولید ستاره است. آنها از زمان پله بازیکنان را پرورش میدهند و در اوایل سال 1980دوباره در مقعطی بازیکنهای جدید تولید کردند و پس از آن به دوران روبینیو و نیمار رسیدیم. در این میان، دورههایی بوده است که سانتوس هیچ کاری نکرده است و فوتبال برزیل هم از این حیث ضربه خورده است.»
ارتباط میان موفقیت و جوانان یک چیز است. باشگاه به اندازه زیادی ایمان زیادی به بازیکنان بومی خود دارد که در سنین پایین هستند. منشی که قابل ستایش است. اما بخشی از آن به علت محدودیتهای مالی باشگاه است. شاید توضیح دقیقتری نیاز باشد. علیرغم اینکه در سال 2013 آنها دومین باشگاه با ارزش برزیل با ارزش 65 میلیون دلار نام گرفتند و چهارمین گردش مالی بزرگ فوتبال برزیل را در آن سال داشتند و 114 میلیون دلار خرج کردند، از جمله خرید رکوردشکن و 13 میلیونی لئناردو دیامیاو. و سپس باشگاه در پرداخت دستمزد او دچار مشکل شده بود. لوئیس آلوارو ریبیرو از سال 2009 هدایت باشگاه را برعهده گرفته است و باشگاه را غرق در بدهی کرده است. در عینحالی که او گانسو، گابریل باربوسا و نیمار را فروخته است.
این موضوع هرچند که باعث شده است باشگاه به جوانانش اعتماد کند، اما مایه شرمساری است. شرایط داخلی باشگاه، این موضوع را به باشگاه دیکته کرد که از این پس، 10 درصد سود باشگاه باید در سیستم جوانان تیم سرمایهگذاری شود. چیزی که نگاه به آینده باشگاه را نشان میدهد. در اختیار داشتند بازیکنان سطح بازی جهانی لزوماً به این معنا نیست که آها به ترکیب خوبی دست یافتهاند، اما افزایش جریان درآمدها را برای آنها درپی دارد. چراکه دوباره نظر استعدادیابهای اروپایی نسبت به آنها جلب میشود.
مارشال میگوید: «مسئله فقط بزرگ کردن یک بازیکن و فرستادنش به خارج از کشور است. این موضوع تابهحال پایدار بوده است و باعث ماندگاری آنها تا امروز شده است. اما بحث این است که سانتوس انتخاب دیگری ندارد. آنها یک رزشگاه کوچک در یک شهر کوچک دارند که درست کنار یک شهر بزرگ با یک ورزشگاه بزرگ به نام سائوپائولو است که سه باشگاه بزرگ دارد. تمام دارایی سانتوس این است که بازیکنان را پرورش دهد و بفروشد.»
در شرایط پیچیده برنامههای اقتصادی در فوتبال، در بدهی قرار گرفتن، به معنای عدم سرمایهگذاری نیست. فقط کافی است در این مورد از هواداران لید یونایتد در مورد دوران پیتر ریدسدیل بپرسید. اگر اعتماد به جوانان در مکان اشتباهی انجام شود، شهرت باشگاه برای جذابیت و موفقیتش از بین میرود. مسئلهای که میتواند از ارزش سانتوس برای فروش بازیکنان جوان و بااستعدادش بکاهد و باشگاه را در یک سراشیبی قرار دهد.
در دوران ریاست ریبیرو، یک نسل به معنای واقعی طلایی به دنیا آمد که موفقیتهای گذشته باشگاه را به یاد میآورد. آنطور که مارشال میگوید: «در سال 2003، در میانه مشکلات اقتصادی، آنها تصمیم گرفتند روی هیچ بازیکنی سرمایهگذاری نکنند و در عوض، روی تیم زیر 20 سال هزینه کنند تا از خرجها بکاهند. این موضوع به خوبی جواب داد. دیگو، روبینیو، الانو ظهور کردند و با قهرمانی در لیگ ملی کارشان را تمام کردند.»
به عنوان یک بندر در آمریکای جنوبی، جای تعجبی ندارد که سانتوس در تسخیر فوتبال است. خارجیها به آنجا میآیند و طبقه اکثر مردم در سطح کارگری است. به معنای اینکه آنها همیشه به دنبال جنگیدن برای پیروزی هستند. ورزشگاه 18 هزار نفری اوربانو کلادیرا یک زمین قدیمی و سنتی است که در برزیل به عنوان یکی از قدیمیترینها به حساب میآید. با سکوهایی که به خط زمین بسیار نزدیک هستند و جوی بینظیر به وجود میآورند. وقتی تیم کلمبیایی کوکوتا دیپورتیوو با آنها در آنجا بازی کرد، بازیکنانش گفتند بازی کردن در ویلا بلمیرو مثل بازی در جهنم است. از طرفی تماشاگران برزیلی که همواره به خاطر شلوغ بودنشان معروف هستند، باعث میشوند بازیکنان جوان داخل زمین بیشتر تلاش کنند و سعی در تحت تاثیر قرار دادن هواداران داشته باشند.
پایه هر نوع موفقیتی در آکادمی، قدرت سرمربیان و روشهای آنها است. اما قبل از آنکه آنها بتوانند تاثیر خود را داشته باشند، الماسهای صیقل نخورده باید کشف شوند. در کشوری به پهناوری برزیل، این پروسه به ارتباط و تجربه استعدادیابها بستگی دارد. چیزی که فریتاس در مورد آن میگوید: «بسیاری از استعدادیابها از میان بازیکنان پیشین هستند، بنابراین آنها درک بسیار بهتری از آنچه که یک بازیکن برای موفقیت میخواهد دارند. پیتا (بازیساز دهه 70 و 80 سانتوس) یکی از معروفترین سرمربیانی است که در سالهای اخیر در باشگاه کار کرده است. درحالی که زیتو (فول بک دوران پله در دهه 60) بازیکنانی چون روبینیو، نیمار و گابریل باربوسا را کشف کرده است. آنها یک روش خاص ندارند، اما فوتسال بخش مهمی در سیستم پرورش بازیکن آنهاست، بازیکنهایی که از نظر تکنیکی نابغه هستند و رویکری تهاجمی دارند.
متاسفانه در شرایطی که فشارها خیلی سریع زیاد میشود، کسب نتیجه برای زنده ماندن باشگاه نیاز است. بنابراین صبر سرمربیان ممکن است کم شود. به همین علت، در شرایط پیچیده اقتصادی، بازی دادن به جوانان به اندازهای ریسک به حساب میآید و به همین دلیل تاکنون آکادمی باشگاههایی مانند کلوب آمهریکا و بوتافوگو از هم پاشیده است. سانتوس اما به شدت برپای ایمان خود به جوانان مانده است. اگرچه بخشی از این موضوع به علت اجبار است، اما فرمت آنها همچنان برپایه بازیکنهای بومی است. حتی اگر آنها به خارج منتقل نشوند و مورد توجه باشگاههای دیگر قرار نگیرند. در سال 2014، سانتوس از بین 40 بازیکن ترکیب اصلی خود، 26 بازیکن از آکادمی خود داشت. چیزی که نشان میدهد ورای بحث انتقال بازیکنان به اروپا، بازیکنان آکادمی برای آنها ارزش ویژهای دارد. برای شهری 400 هزار نفری در کشوری با بیش از 200 میلیو جمعیت، کار بسیار سخت است. زمان بندی حضور بازیکنان در تیم اصلی بسیار مهم است و میتواند دلارها پول را برای تیم جابه جا کند.
مارشال در اینباره میگوید: «در برزیل ما سرمربی تیم جوانان نداریم. در عوض بسیاری از سرمربیان سرپرست تیمهای جوانان هستند که به دنبال شغل بهتری هستند. این یک مشکل جدی در فوتبال برزیل است. سرمربیان تیمهای پایه بر اساس نتایج قضاوت میشوند که تاثیری منفی روی تیمها دارد.»
پله و یارانش در سالهای 1962 و 1963 دوبا پیاپی قهرمان کوپا لیبرتادورس شدند که دستاوردی بزرگ برای باشگاه به حساب میآمد. اما پس از آن باشگاه با تصمیمی روبهرو شد که بسیاری از چیزها در تغییر داد. از سال 1965 باشگاه تصمیم گرفت دیگر در لیبرتادورس بازی نکند و به جای آن، به تورها و بازیهای دوستانه برود. این تنها راهی است که آنها میتوانند دستمزد بازیکنان را تامین کنند و به سرمایهگذاری در بخش جوانان خود، ادامه دهند.