اختصاصی طرفداری- آبراهام لینکلن می گه: " اگر آرامش می خواهید از محبوبیت فاصله بگیرید." حدود 160 سال زمان لازم بود، کسی بتواند سخن لینکلن را نقض کند. آن هم نه یک بار، چندین بار. دقیقا 2 می سال 2016 حوالی غروب آفتاب مارک کلاتنبرگ در سوت یک بازی دمید و از آن لحظه به بعد دیگر سخن لینکلن جایی از اعراب نداشت. تاتنهام چلسی را در خانه متوقف کرد و 162 کیلومتر آنورتر یک غیر ممکن به ممکن ترین حالت ممکن بدل شد.
بیشتر بخوانید: "و" مثل ویچای سریواداناپرابها؛ رئیس تایلندی لستر سیتی را بیشتر بشناسید
لسترسیتی سیتی که در ابتدای فصل شانس قهرمانی اش 1 به 5000 هزار بود، 4999 شانس دیگر مهیا کرد و قهرمان شد. تیمی که فصل پیش می جنگید تا در سطح دوم بازی نکند حالا تعریف جدیدی از واژه غیر ممکن را وارد کتاب های دانشگاهی کرده است. فارغ رانیری، از مردی که از دیده شدن بدش می آید و تنها چند دقیقه بعد از هر موفقیت به قاب های تلویزیونی رخ می نمایند و می رود، مرد دیگری هم بود که هر نوعی می توانست قاب های تلویزیونی را از خود پر می کرد.
آن مرد اما که بود؟ ویچای سریواداناپرابها تنها 8 سال مدیر لیسترسیتی بود اما چندین بار لینکلن را وادار به عذر وخواهی از خودش کرد. سال 2010با چیزی به نام پول به شهر لستر پرواز کرد و با یک قرارداد مالک باشگاهی بی نام و نشان در لنکشایر شد. شاید تنها روزنامه های محلی لنکشایر برایشان مهم بود که آقای ویچای پنجمین فرد ثروت مند تایلند است اما 6 سال بعد هیچکس پول های بیشمار خان ویچای برایش مهم نبود چون حتی پول هم نمی تواند غیرممکن را به ممکن بدل کند.
با اینکه بخش کمی از ثروتش هم برای اینکه نقل و انتقالات بزرگ راه بیاندازد و توجهات را به باشگاهی کوچک در انگلیس متوجه کند کافی بود اما شهرت را در عین دیده نشدن دوست داشت. خان ویچای پول را به لستر آورد اما نه گاو صندوق های باشگاه. او با ثروتش فوتبال را مردم هدیه داد، فوتبال را بدل به دوست صمیمی اعضای خانواده های لنکشایری کرد. از کمک هایش برای ساخت بیمارستان و مراکز خیریه در شهر لستر تا دادن کمک هزینه پول بلیط بازی های خارج از خانه بازی های تیمش. خان ویچای می دانست خوشحالی مردم شهر در گرو دیدن ستاره های چندصد میلیونی یورویی در قامت یک روباه نیست. می دانست آرامشش در گرو آتش زدن پول وسط شهر برای بولد شدن نیست.
خان ویچای دیده شدن را هم دوست داشت. به مانند یکی از اعضای کادر فنی همیشه در تمرینات و بازی های تیمش حاضر بود و ترسی هم دور افتخار زدن با بازیکنان بعد از موفقیت نداشت و پولش و سمتش او را بالاترین از هیچکس در لنکشایر قرار نداده بود اما چیز های دیگری بودند که اورا از مقام های ارشد سیاسی هم محبوب تر کرده بودند. چیز هایی که باعث شدند وقتی چند ثانیه پس از پرواز هلیکوپتر شخصی اش از وسط کینگ پاور به مانند همیشه، صدایی مهیب بریتانیا را لرزاند، دروازه بان تیمش، کاسپر اشمایکل که 90 دقیقه بازی کرده بود به مانند یک دونده سرعت به سمت محل صدا بدود و بعد از دیدن آتش به مانند بچه ای که پدر را از دست داده است گریه کند و دست روی سر بگذارد. چیز هایی که شهردار یک شهر یک ساعت پس از دیدن بلند شدن دود از پارکینگ ورزشکاه لستر وادار کند در تحسین مردی که هنوز خبر جان باختنش اعلام نشده است تمام قد بایستد و از دین شهری که او مسئولش است به خان ویچای بگوید. چیز هایی که سبب شدند از ساعات های اولیه بامداد 28 اکتبر مردم شهر لستر با گل به سراغ وعده گاه بروند و برای دیدن خان ویچای اشک بریزند.
کار و رفتار خان ویچای سبب شد تا گری لینکر یکی از پربیننده ترین برنامه فوتبالی جهان را با حزن به پایان ببرد و تنها چند ثانیه بعد در حالی که احتمالا رو همان صندلی اش معروفش نشسته است در توئیتی که اشک از آن می بارید گفت این سخت ترین برنامه ای بوده است که اجرا کرده است.
خان ویچای چندین چندبار به همگان نشان داد که داشتن آرامش در دوری از محبوبیت و حتی دیده شدن نیست. اما آخرین بازی که این کار را کرد قرار نبود فرداش در دفتر کارش حاضر شود. 8:28 به وقت لستر خان ویچای در میان شعله های نارنجی رنگ هلیکوپتر شخصی اش سوخت و برای همیشه آرامش را در کنار 24 ساعت گزارش لایو معتربرترین رسانه های جهان در آغوش کشید.
خان ویچای، ثروتش و هلیکوپتر شخصی اش 24 ساعت در صدر اخبار جهان بودند و چیزی که باعث شده بود مردمی برایش اشک بریزند و بازیکنان تیمش با عشق به سمت پیکر شاید بی جانش بدوند نه ثروتش بود نه هلیکوپتر شخصی اش و حتی نه مقامش. او غیرممکن را ممکن کرد نه تنها در زمین فوتبال بلکه در ذهن تک به تک هواداران و مردم شهر لستر. این چیزی بود که آرامش را در محبوبیت به او هدیه داد.