اول از همه تبریک میگم به تمام طرفداران واقعی منچستریونایتد (حتی اون اقلیتی که هنوز طرفدار موندن مورینیو بودند، چون به زودی خواهند فهمید این تصمیم چقدر به ما کمک می کنه تا از این وضع نکبت بار خلاص شیم) و همینطور تبریک به ستاره های آینده دار باشگاه و تسلیت خدمت خوزه فن ها، فلینی و سایر بنجل های تیم!
خبر کوتاه بود و شوکه کننده (و البته امیدبخش و مفرح ذات) دوست داشتم و سعی کردم تو این مطلب از چند زاویه به این موضوع بپردازم.
بعد از 3 سال ناکامی بعد از فرگوسن، شاید یک هوادار هیجانی که از این وضع کلافه شده از گزینه های موفقیت کوتاه مدتی مثل خوزه استقبال کنه. (همونطور که من و خیلی دیگه از دوستان کردیم حالا یک سری محتاطانه و یک سری مشتاقانه!) اما این اشتباهی بود که مدیریت عاقل نباید می کرد. انتخاب مورینیو بعد از فن خال با تضاد کامل در سبک فوتبال نشون دهندهی چیزی به جز سردرگمی مدیریت برای رهایی از بحران نبود. همخوان نبودن منچستریونایتد و خوزه مورینیو تنها محدود به سبک فوتبال نیست. برای درک این موضوع باید تاریخچه، هویت و متافیزیک باشگاه رو شناخت. تاریخ منچستر سرشار بوده از سقوط ها و صعود ها. "از ورشکستگی تا قهرمانی لیگ در دهه اول قرن بیستم، از بمباران خونه (الدترافورد) توسط نازی ها تا دوباره متولد شدن با بچه های بازبی، از سقوط مونیخ تا قلهی اروپا، از 26 سال ناکامی و سقوط به دسته یک تا درو کردن جام ها و به زیر کشیدن لیورپول". تو تمام این موارد کلید تبدیل شکست به پیروزی، پایبندی به فلسفه و جستجو کردن راه حل از جنس روش منچستر یونایتد بوده. واسه همینه که منچستریونایتد حتی اگه محبوب هم نباشه همیشه مورد احترام اکثر هوادار های اصیل فوتبال بوده. بحث این نیست که مورینیو تو چلسی رقیب یونایتد بوده، مگه مت بازبی بازیکن سابق لیورپول و سیتی نبود؟ مهم جنسه نه پرچم و مورینیو و منچستر هرگز همجنس نبودند. برای من اومدن مورینیو به جای فرگوسن مثل اینه که بتمن بازنشسته بشه و جوکر قرار باشه جانشینش باشه! جوکر هرگز نمیتونه یه قهرمان باشه! جوکر تو کارش عالیه، تو ضد قهرمان بودن، تو به چالش کشیدن اما هرگز نمی تونه نقش بتمن رو برای گاتهام ما بازی کنه!
اما از این بحث ها که بگذریم و بریم سراغ مسائل علمی تر(!) مورینیو نباید به این دلیل اخراج میشد چون این فصل نتایج ضعیفی گرفت و تیمش ششم بود! مورینیو باید اخراج میشد چون بعد از 2.5 سال حضور و خرج صد ها میلیون پوند، تیمش هیچ هویت و شخصیت مشخصی در زمین فوتبال نداشت. (اون لعنتی حتی ترکیب اصلی خودش رو هم نمیشناخت!) مثل یک ارکست بدون رهبر هر کسی ساز خودش رو میزد و هر از گاهی باعث میشد نوای خوشی به گوش بیاد و امید مقطعی واهی ایجاد بشه اما کار از اساس مشکل داشت. خوزه حتی نتونست فرم نصفه نیمه فصل قبل رو به این فصل منتقل کنه در حالی که هیچ مهره ای رو از دست نداده بود!
یک دلیل مهم دیگه هم برای اخراج خوزه وجود داشت و اون رو میشه از لابهلای مصاحبه هاش پیدا کرد. یک مربی با شخصیت بزرگ، خودش رو سپر بلای بازیکنا و تیمش می کنه تا از اونا محافظت کنه اما خوزه، باشگاه و بازیکنا رو سپر بلای خودش کرد و حاضر بود تیم رو تحقیر کنه تا عملکرد خودش بد به نظر نیاد. (از کنایه به باشگاه بعد از حذف جلوی سویا گرفته تا ترور شخصیت بازیکن های جوون تیم و ضعیف دونستن ترکیب زیر دستش) همین موضوع کافیه تا بفهمیم مورینیو به هیچ وجه لیاقت ناخدا بودن کشتی یونایتد تو دریای طوفانی بحرانی رو نداشت.
اخراج مورینیو، چنانچه تصمیم وودوارد باشه میتونه تا حدی از بار گناهاش برای به بحران کشیدن تیم رو جبران کنه و بخش دیگش رو هم هیئت مدیرهی باشگاه باید جبران کنه با اخراج شخص وودوارد!! کسی که به جز موارد اقتصادی از قبیل ارزش سهام و درآمد اسپانسرینگ و بازاریابی و ... در اکثر موارد باقی به خصوص بخش اصلی یعنی مدیریت ورزشی، کارنامهی افتضاحی به جا گذاشته که البته اگه از حق نگذریم تا حدیش رو خودش مقصر نبوده و شانس هم باهاش یار نبوده!
من تا قبل از اومدن مورینیو، انتقاد اصلی که به وودوارد داشتم پرداخت های بیش از حد برای ترانسفر و حقوق بود که آسیب هاش هنوز دامنگیر باشگاه هست (و البته عملکرد بسیار ضعیف در تابستان ورود مویس) خیلی به انتخاب های مویس و به خصوص فن خال ایراد نمی گیرم. معما چو حل گشت آسان شود اما کسی از آینده خبر نداره و بر اساس گذشته، کارنامه و فلسفه این مربی ها و تاریخچهی قدیم و جدید باشگاه، انتخاب های بدی به نظر نمی اومدن اما مثل خیلی حالت های مشابه در باشگاه های دیگه همکاری موفقی به دست نیومد. اما، وقتی به طور جدی به شایستگی های وودوارد شک کردم که به سراغ مورینیو رفت! (دلایلش رو بالا توضیح دادم) و از اون بدتر وقتی تو مصاحبهی پپ مشخص شد یونایتد اصلا برای به خدمت گرفتن گواردیولا که با هر متر و معیاری، هویت و سبک فوتبالیش شباهت بیشتری به منچستریونایتد داره، مذاکره ای نکرده و در حالی که از اواسط فصل دوم فن خال مشخص بود تیم به بن بست خورده، اجازه داد رقیب همشهری قاپ پپ رو بدزده و دیگه بهتره از وضع الان سیتی نگیم! (نمیگم اگه یونایتد اقدام می کرد پپ قبول یا رد می کرد اما این که براش اقدام هم نکرده، نشونهی خوبی نیست!)
شک من به عدم وجود شایستگی لازم برای مدیریت باشگاه در اد وودوارد وقتی به یقین تبدیل شد که هول هولکی و از روی هیجان بعد از یک فصل کاملا معمولی (ششمی در لیگ/سوپر جام با بردن لستر بحران زده/جام اتحادیه با قرعه های ساده و در برابر تیم های دوم باشگاه های بزرگ/لیگ اروپا با سلام صلوات جلوی ضعیف ترین تیم های ممکن در هر مرحله!) باهاش تمدید کرد که حالا باید این هزینه سنگین رو بابت فسخ قرارداد روی دوش باشگاه بذاره! (البته پولش به درک! مشکل هفته هایی هست که این وسط هدر رفت چون دلشون نمیومد انقدر ضرر کنن!) من فقط در صورتی وودوارد رو می بخشم که بتونه پوچتینو رو از چنگ تاتنهام در بیاره در غیر این صورت بهتره بریم سراغ یه مدیر ورزشی درست حسابی. (البته خیلی با گزینه های ایتالیایی موافق نیستم چون تو مدیریت ایتالیایی همهی بازیکن ها حتی سوپراستار ها هم قیمت دارن و هدف موفقیت نسبی با کمترین هزینه ممکن هست در حالی که برای یونایتد باید امثال دخیا یا مارسیال بدون قیمت باشن و شاید مدیر های اسپانیایی به خصوص با تجربهی کار تو رئال و بارسا بهترین انتخاب باشن، نمونه اش سیتی که داره نهایت استفاده رو از کادر سابق بارسلونا می بره!)
حالا باید چیکار کنیم؟ من میگم یه کار نکنیم. بیایم و با انتخاب نکردن یه سلبریتی فرسودهی دیگه، یونایتد رو به قبرستون مربی های سابقا بزرگ تبدیل نکنیم! بیایم بیخیال امثال آنجلوتی بشیم و روی مربی های جدید تر و خوش فکر سرمایه گذاری کنیم. زین الدین زیدان و لئوناردو ژاردیم فقط دو تا اسمن و گزینه های بیشتر و کمتر شناخته تری هم وجود داره. حتی لوران بلان منچستری رو هم در دسترس داریم. اما فکر کنم الان اکثر منچستری ها موافقم باشن که فعلا به اسطوره هامون اعتماد کنیم و بذاریم کریک با کمک کلاس 92 تیم رو تا آخر فصل هدایت کنه و در صورتی که نتیجهی خوبی حاصل نشد به فکر گزینه های دیگه باشیم.
اما برای آیندهی بلند مدت منچستریونایتد، من مصرانه روی انتخاب پوچتینو پافشاری می کنم. کسی که در مجموع از لحاظ سبک فوتبالی، شکوفا کردن استعداد ها و مدیریت تیم با هزینه معقول شباهت قابل توجهی با سرالکس فرگوسن داره، همون کسی که تقریبا همهی ما یونایتدی ها رو عاشق این باشگاه کرد. همونطور که در بخش اول گفتم که مورینیو و یونایتد همجنس نبودند، شدیدا نظرم روی این هست که پوچتینو و یونایتد همجنس هستند و ترکیب خیلی خوبی ازشون به دست میاد. اما به دست آوردن پوچتینو وقتی پروژهی ناتمامی با تاتنهام داره و خودش هم آدم متعهدی هست فعلا ماموریت غیر ممکنی به نظر میاد. شاید چند سال بعد در دسترس باشه و شایدم هرگز مربی یونایتد نشه اما به هر حال باشگاه باید تمام تلاشش رو برای به دست آوردن این حلقهی گمشدهی یونایتد پسا فرگوسن بکنه و معتقدم خرج حتی صد میلیون پوند برای کسی که میتونه بیشتر از چند سوپراستار تو تیم تاثیر گذار باشه در حال حاضر مبلغ زیادی نیست!
.
ببخشید که سرتون رو درد آوردم. خوب میشه که شما هم نظراتتون رو اینجا مطرح کنید تا بحث شکل بگیره
با تشکر