او نه ظاهر جذابی داشت و نه قامت کشیده و دلبرانهای! نه موهای پرداخته شده و بهروزی داشت و عضلات ورزیده و آنچنانی و نه پایگاه عاشقان و جان سپردهای که برایش با اقتباس گرفتن از ابرقهرمانهایی همانند سوپرمن، چشم ها را از نام او سیراب کنند، او فقط یک فرانک بود، آن هم از نوع ریبری! یک فرانسوی غد و اخمو که که نه ابراز محبت را بلد بود و نه محبتی را به سوی خود میدید!
عصر شنبه 19 می، برای او با 12 می گذشته، بسیار متفاوت بود، او برای اولین بار در برابر سرسختترین هواداران دنیا زانو زده بود و اشک میریخت، ریبری این بار جام را بالای سر خود میبرد، بیآنکه ذهنش درگیر عناوین بزرگتر در فصل بعد باشد، این بار خود خواسته در برابر تمام دوربینهای عکاسان حاضر میشد تا گوشهای از بغض و حسرت او را به تصویر بکشند تا بیلد آلمان در چاپ خود تیتر بزند: خداحافظ دیوانۀ دوست داشتنی!

ریبری را باید مظلومترین فوتبالیست دو دهۀ اخیر دنیای فوتبال نامید، مردی که در رقابتهای ملی با آن نسل طلایی و تاریخی خروسها در کنار زیدان، بارتز، گالاس، تورام، ویرا، پیرس، هانری، ترزگه، سانیول و ... به دنیای فوتبال در برلین معرفی شد و در سال بعد، مونیخ را به عنوان خانۀ امن خود برای رسیدن به رویاهایش انتخاب کرد، جایی که حداقل یک توپ طلا از آغوش او شبانه به سرقت رفت تا مشخص شود مونیخ، خیلی هم برای او امن نبوده است.
خیلیها او را بدشانس مینامند، برخی او را پلید و برخی دیگر او را منفور؛ خیلی دیدگاه مثبتی در ارتباط با ریبری در جریان نبوده و نیست، اما فوتبال هرگز سهم دیدگاههای ما نشده است! این ما هستیم که از فوتبال بینش تازه میگیریم و فرانک بینشی جدید به سبک ژرفِ انتزاعی بود! کسی که میتوانست پوچ به نظر بیاید و در پس این پوچیها، چشمۀ مفهوم باشد، مثل شبی که او در کنار لیونل مسی و کریستیانو رونالدو، با قامت کوتاهش حوصلۀ عکاسان را برای تنظیم دوربینهایشان سر برده بود، اما در حقیقت برندۀ بزرگ توپ طلا بود، سالی که برای شکسته نشدن دل تاجران بزرگ، اسپانسرها و هواداران آمادۀ انتحار رونالدو و مسی، این توپ طلای فریبنده، به کریستیانو رونالدو بخشیده شد تا بار دیگر فرانک به انزوای تلخ خود بازگردد.

اگر مصدومیتهای پرتعدادش که بخش مهمی از ضعف جسمانیاش در آن دخیل بود را نادیده بگیریم، فرانک بیش از 13 سال در سطح اول دنیای فوتبال با آمادگی کامل حاضر شد، اما افسوس که زشتها را کسی دوست ندارد! درست مثل شب گذشته، گلی که او در یک حرکت انفجاری و بینظیر توانست در روز خداحافظی خود با بایرن مونیخ برابر اینتراخت فرانکفورت به ثمر برساند و به جای تحسین، ترحم دنیا را برانگیخت تا باز هم ریبری از درخشیدن در این دنیای پلید فوتبال که سرتاسرش را برندهای تبلیغاتی پر کرده است، ناامید شود! او به مراتب کارهایی بزرگتر و خارق العادهتر از مسی و رونالدو را به انجام رساند، همانند سوپر گلش در آخرین بازی برای بایرن مونیخ، اما چه کسی به خود زحمت داد تا او را هم ببیند؟! به همین دلیل هم هست که او زیباترین زشت تاریخ فوتبال است! بدرود فرانک، سرنوشت زمانی به تو توپ طلا را هدیه کرد که در نبرد با مرگ پیروز شدی!