باسلام و درود فراوان بر تمامی اَدب دوستان حماسی و طرفداران سریال بازی تاج و تخت
ببخشید که یکم دیر شد متاسف شدم تا جواب بدم ولی خب مدتی بود که برخی اَز دوستان در مورد یکی اَز سکانس های عجیب فصل آخر سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) با من صحبت می کردند و پرسشی داشتند، در مورد اون صحنه ای که سموِل تارلی کتاب نغمه یخ و آتش رو توی شورای پادشاهی روی میز گذاشت و گفت اینو من نوشتم. در مورد این موضوع باید بگم که فقط افراد کمی می توانستند بفهمند که موضوع چیه، و اَز قضیه سر در بیارن. راستش قبل اَز اون باید بگم که اون اَز صحنه هایی بود که من برای باری دِگَر به نبوغ فوق العاده جرج ریموند ریچارد مارتین خالق نغمه یخ و آتش پی بردم؛ و اَز معدود کارهای فصل 8 بود که انصافاً لذت بردم هر چند که متاسفانه دقایقی بعد، برن استارک با فهماندن این مطلب که شاید شخصاً خودش بتواند دروگون (اژدهای دنریس) را تو رویاهاش پیدا کنه، همان لذت گذرای توخالی رو هم برام اَز بین برد و نابود کرد، انگار نویسنده ها، فیلنامه و داستان رو به کلی به مسخره بازی گرفته بودند.
راستش باید بگم که این موضوع عجیب به یکی اَز مصاحبه های سلطان حماسی نویسی مدرن بعد اَز پروفسور جان تالکین یعنی جرج مارتین برمیگرده؛ با توجه به اینکه من همیشه باید منبع و استدلالی برای حرفای خودم داشته باشم، ابتدا باید بگم که متاسفانه اینجانب لینک اون مصاحبه لعنتی کوفتی را پیدا نکردم، و اگه به صحت حرفای من اعتماد ندارید بهتره همین الآن این پنجره رو ببندید و این مطلب رو نادیده بگیرید.
این مصاحبه ای که اَز آن سخن به زبان می آورم حدوداً مال 2 سال پیش اَست. جرج مارتین به یکی اَز حقایق داستان بازی تاج و تخت اعتراف کرد، که او خود را در نقش سَموِل تارلی نمایان کرده اَست وقتی اَز او دلیل این سخنش را پرسیدند، پاسخ داد: او هم مثل من خوک چاق ترسویی اَست که عاشق خواندن اَست، و به اسطوره ها و قهرمان ها هم علاقه زیادی دارد و دوست دارد وقت زیادی را با آنها بگذراند. (منظور جان اسنو)
با توجه به این مصاحبه بود که بیشتر تماشاچی ها و یا خوانندگان آثار جرج مارتین به این حقیقت پی بردند. نغمه یخ و آتش که آخر سمول تارلی تحویل تیرین لنیستر داد، نیمی اَز کل رازگشایی نام این مجموعه را فاش کرد. با توجه به اینکه بهترین دوست تارلی جان بود پس قطعاً آن کتاب روی میز که نامش ترانه یخ و آتش بود هم به زندگی جان ملقب می شد، پس با توجه به این حقیقت می توان دریافت که نام مجموعه ترانه یخ و آتش = شناخت قهرمانی به نام جان اسنو. و البته این نکته هم باقی است که ما در مجموعه کتاب و سریال در مورد ترانه هایی میشنیدیم که راجع با شاهزاده و قهرمان های دلیر بودند. این امکان بسیار بالاست که جان اسنو هم یکی از آن قهرمان ها باشد که در آینده مردم به یاد او ترانه هایی در خیابان ها و دهکده ها بخوانند.
این مورد تنها رازی گمشده ای بود که می توانستیم در فصل آخر سریال به حقیقت آن در کتاب ها پی ببریم.
مصاحبه جرج آر. آر. مارتین در 11 اوت سال 2019 در یکی اَز سالن تئاترهای شهر لندن
آدام وایتهد که مجری مصاحبه مارتین بود، بخش هایی اَز حرف های جرج مارتین رو در توییتر بازپخش کرد. مهمترین قسمت این مصاحبه صحبتهای مارتین در مورد برنامهریزیاش در نوشتن بود. وایتهد این توییت را در این مورد ارسال کرد:
«جرج برنامه نوشتنش رو مشخص کرد؛ ابتدا بادهای زمستان، دانک و اگ قسمت چهارم، رؤیای بهار، دانک و اگ قسمت پنجم و در نهایت آتش و خون بخش دوم.»
طبیعتاً کتاب بادهای زمستان از سری کتابهای حماسی نغمههایی از یخ و آتش، با تأخیر بسیار بسیار طولانی، اولین کتاب در لیست خواهد بود که باید کامل شود، جرج مارتین تاریخ انتشار این کتاب را ماه جولای سال 2020 اعلام کرد. و در کمال تعجب رؤیای بهار که نسخه پایانی سری نغمههاست، قدم بعدی او نخواهد بود و مارتین قصد دارد که به سری داستانهای دانک و اگ بپردازد که مربوط به حدود صد سال پیش از وقایع داستان نغمههاست و بعد از آن به رؤیای بهار برسد. تاکنون سه نسخه از سری داستانهای دانک و اگ منتشر شده که به سرگذشت شوالیه سر دانک بلند و ملازم او اگان تارگرین پنجم که به اگ شهرت دارد، میپردازد. شاید شما اگ را بخاطر بیاورید، چرا که در سریال بازی تاج و تخت، میستر ایمون پیش از مرگش نام او را گفت: «اگ، خواب دیدم که من پیر بودم.»
البته این نکته حائز اهمیت است که داستانهای دانک و اگ داستانهای بسیار کوتاهتری نسبت به رمانهای نغمهها هستند و تقریباً میتوان گفت مارتین سریع میتواند آن را تمام کرده و به سراغ آخرین رمان نغمهها برود. ولی خب با بالاترین رفتن سن و سال جرج مارتین با توجه به سلامت فیزیکی اش استرس و اضطراب تمامی هواداران بیشتر خواهد شد. نکته دیگری هم هست. مارتین کاملاً به این موضوع آگاه است که مردم منتظر پایان کتابهای نغمهها هستند و فاصله زمانی بین رقصی با اژدهایان و بادهای زمستان بسیار زیاد شده و ما همچنان منتظریم. پس قطعا این فاصله زمانی را برای نسخه بعدی بیشتر نمیکند.
دیگر صحبتهای جالب مارتین در مصاحبهاش:
۱. او اعتراف کرد که نقشه وستروس را از نقشه ایرلند کپی کرده.
۲. هنوز از اینکه جنسیت اسب رنلی را در کتابها تغییر داده پشیمان است.
۳. او تاریخ اسکاتلند را بسیار خونینتر از تاریخ وستروس و شام سیاه را الهام بخش عروسی خونین میداند که او آن را تا ۱۱ درجه خشن تر کرده ولی در سریال خونین عروسی تا ۱۴ درجه خشن شده.
۴. مارتین اعتراف کرد که آتش و خون کاملا تصادفی نوشته شد. او برای کتاب جهان یخ و آتش نیاز به متریالی داشت و شروع به نوشتن این کتاب کرد اما طی چند هفته کنترل از دستش خارج شده و هزاران کلمه نوشت و ناشران را ترساند و در نتیجه الیو و لیندا در خلاصه نویسی آن به او کمک کردند و کتابی جدید چاپ شد.
۵. در مورد اسپین آف ها با اینکه نام بلادمون مشخص شده، مارتین همچنان روی شب طولانی اصرار دارد.
۶. در مورد اژدهای محبوب و شمشیر محبوب مارتین در دنیای نغمهها سوال شد و او «بالریون» و «سحر» را انتخاب کرد. بالریون نام اژدهای اگان تارگرین اول و سحر نام شمشیر سر آرتور دین است.
همچنین بخوانید:
https://www.tarafdari.com/node/1359140
باتشکر از شما عزیزانی که مرا یاری نمودید.