برای دنیای فوتبال او چیزی بسیار فراتر از توضیحاتی ست که در ویکی فارسی گنجانده شده است."بازیکن صرب!" انگار درباره یک بازیکن متوسط از یک کشور متوسط صحبت می شود!
ما درباره بازیکنی صحبت می کنیم که از صاحب سبک ترین، تاکتیک پذیرترین و تکنیک پرور ترین زادگاه های فوتبال برخواسته است. شاید برای نسل جوان چنین نام هایی بی معنی باشد.
فوق ستاره در بالاترین سطح ملی و باشگاهی. حقیقت او در جزئی نگری های ویکی فارسی گم شده است و البته آراء ملتی که در نظرسنجی داخلی مظلوم واقع شد.
در شأن او نیست که با مسی و رونالدو مقایسه شود. او در زمره جونینهو پرنامبوکانو، زیکو، پیرلو، بکهام است. قهارترین در بین ایستگاهی زن های قهار. یک امپراتور واقعی.
مدافع سرسخت و خشن یوگوسلاوی، ستاره سرخ بلگراد، لاتزیو و اینتر. او قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا را با تعدادی از باشگاه هایش تجربه کرده است و با برخی دیگر تا آستانه فتح معتبرترین جام باشگاهی پیش رفته است. و اگر آن جنگ لعنتی نبود، جام قهرمانی ملت های اروپای 92 نیز بر دستانش بوسه می زد. و حداقل یک قهرمانی جام جهانی از بین جام های 90-94-98.
سخت ترین خبری که می توانست جامعه ورزش را شوکه کند خبر ابتلای او به بیماری سرطان در اوایل دوران حرفه ای مربی گری اش بود.
جزء معدود بازیکنانی بود که یقه پیراهن خود را بالا می زد. به نشانه پیروزی و اقتدار و اعتماد به نفس بر حق. شبیه به کانتونا و پالیوکا.
جزء معدود بازیکنانی که از اشتفن اف ان برگ، جنارو گاتوسو، ینس یرمیس و اولویر کان هراسی نداشت. او تنها ایستگاهی زنی بود که توپ را با سرعت بالای 120 کیلومتر روانه دروازه حریف می کرد. او تنها ایستگاهی زنی بود که توپ را در سه جهت می چرخاند. او تنها ایستگاهی زنی بود که در یک بازی هت تریک کرد. تنها ایستگاهی زنی که دیوار دفاعی حریف، جلوتر از حد استاندارد بین توپ و دروازه قرار می گرفت. در لیگی پر از ابر دروازه بان!
چه کسی طعم ایستگاهی های او را نچشید؟ فرانچسکو تولدو؟ جان لوئیکا پالیوکا؟ جان لوئیجی بوفون؟ پیتر اشمایکل؟ اولیور کان؟ آنجلو پروتزی؟ سباستین فری؟ ایکر کاسیاس؟
فرانچسکو تولدو به شدت فریاد می زد. دیوار دفاعی را به جلو هدایت می کرد. و مدافعان کارت زرد را به جان می خریدند. اما توپ با سرعت وحشتناک 160 کیلومتر بر ساعت با کاتی طولی و عرضی و چرخشی بر دور خود بر تور بلند قامت ترین و ورزیده ترین دروازه بان عصر بوسه زد.
خبر ابتلای به سرطان خون مانند سرطان گرفتن باورها و الگوهای دوران نوجوانی من بود. به شدت بر اطرافم ریشه افکند و از سر و کول خیال هایم صعود کرد. پشت او مردی را می دیدم که زمانی با توپ می توانست سکه ای در آسمان را هدف بگیرد. مثل وقتی که یرمیس را با شلیک وحشتناک نقش بر زمین کرد. مثل وقتی که مقابل یاغی ترین و تنومندترین های عصر نلرزید. آرزو دارم به سلامت به فوتبال بازگردد. مثل زمانی که توپ را از بین 11 نفر از روزنه باریکی عبور می داد. و نور امید را از باریک ترین خیالاتی که تصور نمی رفت بر دل عاشقان فوتبال می افشاند. امید دارم به زندگی برگردد. تا الگوی نوجوانی من، الگویی بر همه بیمارانی باشد که با این بیماری سخت دست و پنجه نرم می کنند. که هر کدام از ما لااقل عزیز یا آشنایی را از این بیماری سخت از دست داده ایم. امید دارم همه آنها به زندگی بازگردند.
در مورد افتخاراتش بنویسید؛ قهرمانی سوپر لیگ یوگوسلاوی با وویودینا، دو قهرمانی سوپر لیگ یوگوسلاوی با ستاره سرخ بلگراد، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا و اینترکانتیننتال با ستاره سرخ بلگراد. قهرمان سری آ ایتالیا، دو قهرمانی کوپا، دو قهرمانی سوپر کاپ، یک قهرمانی یوفا و یک قهرمانی سوپر کاپ اروپا با اس.اس لاتزیو. یک قهرمانی سری آ، یک قهرمانی کوپا و یک قهرمانی سوپر کاپ ایتالیا با اینترناسیوناله. نایب قهرمان جام جهانی زیر 21 ساله ها با یوگوسلاوی. دوبار بازیکن سال اروپا از مجله ورزشی اروپا و بازیکن سال یوگوسلاوی. و همه افتخاراتی که جنگ از او و هم تیمی هایش از تیم ملی یوگوسلاوی ربود.
او می گفت حریف، سه بار ایستگاهی به من داد و هر سه را گل کردم و اگر 5 ایستگاهی به من می داد هر 5 ایستگاهی را گل می کردم. زلاتان ابراهیموویچ می گفت: آرزویم این بود مثل او ایستگاهی بزنم.
حالا او پشت ایستگاهی ایستاده است. بیماری تمام نیروهایش را مقابل او به صف کرده است. خدا داوری می کند. فاصله، بسیار است. سینیشا یقه خود را بالا می زند. و با استایل خاص خود پشت توپ می ایستد. همه دستان خود را گره کرده اند. طرفداران و رقیبان او به یک اندازه آرزوی گل کردن این ایستگاهی آخر را دارند.
گزارش گر بلگراد مثل بازی ستاره سرخ – میلان، از خود بیخود شده است؛
براوو براوو براوو
سینیشا سینیشا سینیشا
طاهر صاحبی