طرفداری- در جهان کسی وجود نداشت که پس از گل سادیو مانه به شفیلد یونایتد، بتواند بهت و حیرت خودش را، از لیورپولی که راه برنده شده را یاد گرفته، پنهان کند. در وهله اول این بهت به خاطر مهاجمی بود که می دانست چگونه همیشه فاتح ماجرا و رهبر خط حمله آتشین لیورپول به نظر بیاید و در وهله دوم، تعامل باشکوه سادیو مانه و محمد صلاح بود که توانسته بودند یک بار دیگر، جنبه های مدرن تاکتیک در فوتبال را اثبات کنند. تاکتیک هایی که از یورگن کلوپ، شاید بهترین سرمربی حال حاضر دنیا، روح گرفته است.
این سبک بازی، محصول هوشمندانهترین پروژه حال حاضر فوتبال اروپاست. لیورپول الگویی برای دنبال کردن ساخته و این را مقابل دیدگان تمام فوتبال دوستان انجام داد. تمامی این ها می تواند راهی صحیح باشد اما به روشی که کمتر الهام بخش به نظر می رسد. قرمزها، یکی از سوپرباشگاه های دنیای فوتبال بودند که طی سالیان اخیر، با اتکا به یورگن کلوپ و ایدههای وی، توانستند دوباره به جمع برترین ها بازگردند.
به هرحال چه بخواهیم قبول کنیم چه نه، دنیا این شکلی است. دنیا برای افرادی که در طرف مخالف نظام سرمایهداری ایستادهاند، همیشه سخت بوده و سختتر هم خواهد شد. صحبت در مورد نتایج بی نظیر و رکوردهایی که این تیم برجای می گذارد، بسیار ساده است. حتی بشخصه ترجیح می دهم کاملا در این مورد بگویم. اگر دو سال پیش، منچسترسیتیای وجود نداشت که با اعداد و ارقام شوخی و فوتبال انگلیس را زیر و رو کند، این لیورپول، عزت و احترام بیشتری دریافت می کرد. هردو باشگاه در فصل گذشته، در تعداد امتیازات عدد 96 را دیدند. در چنین شرایطی، چیز زیادی برای گفتن باقی نمی ماند.
در واقع دیگر چیزی الهام بخش نمی شود. از شدت خارق العاده و بینظیر بودنش هم کم می شود. حتی چلسی در فصولی که قدرت برتر انگلیس بود، 13 برد پیاپی ثبت کرد. در بین برترین تیم های اروپا، یوونتوس، بایرن مونیخ، پاری سن ژرمن و بارسلونا، هر فصل دائم این عادت را تکرار می کنند. آن ها دائما و دائما قهرمان می شوند و چه کسی می تواند انکار کند که همین تیم ها، پایهی ثابت مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا نیستند؟
هیچوقت پیش از این مقطع زمانی، چنین وضعیتی در تاریخ فوتبال رخ نداده است. در واقع رکوردها خیلی سریع شکسته نمی شدند و نتایجی به این خارق العادگی، زود رنگ یکنواختی به خود نمی گرفتند. اگر خلاصهتر بگویم، همه چیز قابل پیش بینی شده است.
چنین وضعیت، اتفاقی نیست. این مورد، نتیجه چیزی است که دههها برایش برنامه کشیده شده. در واقع اگر منابع مالی فقط بر روی چند باشگاه تمرکز کنند، نتیجهای جز این حاصل نخواهد شد. پس فرضیه اتفاقی بودن، یک ایده باطل است. این مشکل بزرگی است و برای حل شدنش هیچ تلاشی انجام نشده. حتی اگر بگویم قرار است اوضاع بدتر شود، نباید جا بخورید. همین حالا باشگاه هایی مثل بوری، چارهای جز پذیرش مرگ و نیستی ندارند. صحبت از سوپرلیگ به میان آمده است. باید به چهره اصلی فوتبال روبرو شد. چهرهای که کاملا مالی و اقتصادی است. اصلی که باعث می شد به معجزه قهرمانی لسترسیتی در لیگ برتر انگلیس، شانس یک در 5000 بدهند.
البته اینجا باید یک پرانتز باشد شود. لیورپول، خود یکی از باشگاه هایی است که همواره سعی کرده در برابر رشد وحشتناک سرمایه داری ایستادگی کند. آن ها حتی برای رقابت با منچسترسیتی که از هیچ هزینه ای، ترسی ندارد، سعی کردند از آنچه در توان دارند، صحیح استفاده کنند. بر این اساس، باور دارم حداقل لیورپول تیمی نیست که باید مورد ملامت و سرزنش قرار بگیرد اما اگر فکر کنیم که فقط نبوغ باعث شد لیورپول به اینجا برسد، این هم ساده لوحانه خواهد بود.
لیورپول هم منبع مالی مشخصی داشت. آن ها بستر مشخصی از منابع غنی که فقط در اختیار سوپرباشگاه ها قرار می گیرند، در اختیار داشتند. بدون پول، حتی هوشمندانه ترین نقشه ها هم پوچ می شوند. این منبعی که در موردش صحبت می کنیم، احتمالا به اندازه منبع منچسترسیتی قدرتمند و نامحدود نیست اما همین که وجود دارد تا نقشه هایی را عملی کند، یک مزیت به شمار می رود.
تعریف یک سوپر باشگاه، برای افراد زیادی تفاوت دارد اما تیمی که مالکش با استفاده از پول نفت، در نقل و انتقالات نمایش به راه می اندازد، در این تعریف می گنجد. این تعریف کلی است اما یک تعریف جزئی هم داریم. موضوع، از پس چیزی برآمدن است. یعنی بتوانید هزینه چیزی را پرداخت کنید. لیورپول همین الان جزو تیم هایی است که می تواند دستمزد سنگینی پرداخت کند. جداول لیگ ها، اهمیت زیادی دارند و این مبالغ برای تیم های انگلیسی، چند برابر باقی تیم های اروپاییست. به همین دلیل است که لیورپول را یک سوپر باشگاه خطاب می کنیم. شاید آن ها حمایت ابوظبی را نداشتند، شاید شخصی مانند رومن آبراموویچ را نداشتند و از پول نفت قطر بی بهره بودند اما در لحظه درست تاریخ، تیم برنده بودند و کلی هوادار جمع کردند تا به واسطه آن، همراه قدرت هایی چون بارسلونا، رئال مادرید، منچسترسیتی، پاری سن ژرمن و بایرن مونیخ، رقابت را بین خودشان محدود کنند.
در حال حاضر هم آرسنال و منچستریونایتد، از همین درآمد و منبع برخوردار هستند اما نمی دانند چگونه استفاده کنند. قطعا به زودی این تیم ها هم به جرگه باشگاه های پولدار اضافه خواهند شد و عرصه رقابت بر باشگاه هایی مانند لسترسیتی، تنگ و تنگ تر خواهد شد. بحث خیلی ساده است. شما وقتی پول داشته باشید، می تواند موفقیت را هم بخرید. کلوپ قرار نبود در سال 2015 به اورتون برود. پپ گواردیولا هم قرار نبود به لاتزیو برود. دنیا همین است و سیستم مشخصی دارد.
این روزها میلان و اینتر، در همین وضعیت گرفتار شدهاند. وضعیت 4 سال پیش لیورپول. آن ها هم به زودی راه خودشان را پیدا خواهند کرد. همین لیورپول در سال 2014 وضعیت مشابه الان وست هم، ساندرلند یا حتی اورتون داشت اما چرا نتوانستند قدم بزرگی بردارند؟ جواب ساده است؛ آن ها از قدرتی که لیورپول دارد، برخوردار نبودند. البته این موضوع محدود به لیورپول نیست و تقصیر آن ها هم نیست.
همه این حرف ها به این دلیل بود که فصل فوق العاده لیورپول، نباید فقط باعث تعریف و تمجید باشد. بلکه باید ما را به فکر وادار کند. به تفکر درباره آینده فوتبال. آینده این بازی زیبا به کجا خواهد کشید؟ عملکرد لیورپول، یک نشانه کوچک از یک معضل بزرگ است. اختلاف مالی و طبقاتی، روز بهروز در حال بزرگ شدن است و به زودی دیگر بازی ها به قدری قابل پیش بینی خواهند بود که خبری از آن فوتبال زیبا نخواهد بود. لیگ برتر انگلیس، از زمان تغییر قوانین مربوط به مالکیت باشگاه ها در اوایل دهه 80، همین را می خواست. ثروت، همیشه برنده را تعیین می کند. مهم نیست چه ایدهای داشته باشید، بدون ثروت، شما یک بازنده خوش فکر خواهید بود.
فوتبال هنوز یکنواخت نشده. هنوز غیرقابل پیش بینی نشده. هنوز هم طرفداران خسته می شوند و دلشان می شکند. هنوز هم مربیان قربانی تصمیمات بد مالکان و بازیکنان وسوسه می شوند. با این حال باید قبول کرد سورپرایزی در کار نیست. به زودی با سوپرلیگ، سوپر باشگاه ها این نتایج را در حد معجزه پایین خواهند آورد. با سرمایه داری حاکم بر جهان، مخصوصا فوتبال، ثروتمند، ثروتمندتر خواهد شد و فقیر، فقیرتر. شکاف ها قرار است رشد کنند و میزان اشتباهات، بسیار پایین خواهد آمد.
این لیورپول، لایق ستایش است. آن ها با این سرمربی و با این بازیکنان، در هر عصر از تاریخ فوتبال، می توانستند طعم قهرمانی را بچشند اما ترس اصلی، این است که خیلی زود این نتایج شگفت آور برای ما طبیعی شوند و دیگر نتوانیم از هیجان، ذوق زده شویم. فوتبال، خطر بزرگی را حس می کند و این خطر، طبیعت این ورزش را نابود خواهد کرد.