- علو سلام! چطوری؟!؟ پاهات چطورن شنیدم ۴ ماه آویزون بند خونت کردن!؟!
سوارز: شوما!؟! - بابا منم نیمار دیگه چقدر خنگی تو لوئیس!:/
سوارز: خنگ جد و آبادته مشتی! یه نگاه به شماره که باهاش منو گرفتی بنداز که عینهو خلافکارا دم به دقیقه شماره عوض میکنی و یه لیوان آب ولرم نوش جون کن که من بتونم لااقل از طریق اون صدای نکره ات بشناسمت که معلوم نیس چی نوش مرگ کردی صدات عینهو پشمک الدوله شده...! پاهامم بد نیس دارم جون میکنم بلکه به اوایل فروردین برسم البته امیدوارم گریز یذره بیاد رو فرم و مسی رو تو حمله کمک کنه
نیمار: داداچ داری اچتبا میزنی به مولا! خلافکارا شمارشونو عوض نمیکنن که! ایشالا ام که سریع سر و مر و گنده پامیشی دروازه ها و اونی که توشه رو آسفالت میکنی!
سوارز: چطور!؟! جدیدا با خلافکارا هم میپری که ریز آمارشونو داری!؟!
نیمار: نه حاجی! یه ساقی داشتیم تو محل ده سال بود شمارشو عوض نمیکرد میپرسیدیم چرا عوض نمیکنی میگفت مشتری میپره!!
سوارز: خب حالا باز چی شده گذرت به این سمت خورده؟!؟ مگه نگفته بودی امسال با پاریسیا تورَگی شدین خیال دارین اروپا رو که هیچی بلکه کل دنیا رو فتح کنین؟!؟
نیمار: سس شر نگو لوییس ! تو که میدونی اگه اینا رو نگم که خشتکمو بادبون کشتی میکنن! ثانیا وقتی میدونم با دو سه تا جمله این مدلی میتونم خودمو از شر این اسکلای پاریسی رها کنم خب چرا نگم و تو خلوت خودم و حسرت نیومدن امسالم بمونم!؟! اینا اونقدر اسکلن که هرچی حرف از خاطرات شیرین و استوریایی که مربوط به بارسا گذاشته بودم با دو سه تا بازی درآوردن فراموش کردن. من که امسال بخوام نخوام اینجام پس لااقل با ظاهر خوب قضیه ختم بخیر شه بهتره
سوارز: عه! پس قضیه اینه! توئم با این کثیف کاریات که قرار نیست هیچ جوره آدم شی!
نیمار: تقصیر من نیس که! باشگاه خودشون عینهو زندانیا با ما رفتار میکنه! از اون طرف میان جلو دوربین و رسانه ها میگن هرکی میخواد بره از اونور واسه رسیدنمون به اونوریا یه سنگی لا چرخمون میذارن که قشنگ به زمین گرم بنشوتمون! اونقدر حالم شیری شد بعد اینکه ناصر تر زد به معامله با دلایل عجیب و غریب و غیرمنطقیش که علنا هم اینو گفتم و بابتش هم کلی فحش و بد و بیراه از پاریسیا شنیدم اما خدایی پاریسیا خیلی ساده دلن. دوباره کردمشون مریدم:))
سوارز: عجب! دلیل این تغییر عقیده ناگهانیت این بوده که خواستی سر این بنده خدا هارو شیره بمالی که این فصلم بخیر و خوبی و خوشی بره پی کارش کنار اون فصول موفق قبلی
نیمار: آره باو واقعا فکر دیگه ای کردی؟ اصن مگه میشه جور دیگه ای ام فکر کرد! همه که مثل این پاریسیا ساده دل و دل پاک که نیستن;)
سوارز: ولی من باز ریدم دهنت مرد!
نیمار: عه! چرا آخه!؟! سوارز: یعنی این برنامه ای که سر این بیچاره ها پیاده کردی فردا سر این بنده خداها بارساییا نمیخوای پیاده کنی؟!؟ یدفعه فیلت یاد حال و هوای دل انگیز و مادرید رو نمیکنه دودره کنه همرو؟!؟
نیمار: مشتی آخه راجع به من چی فکر کردی؟!؟ معلومه که بارسا آخرین باشگاه منه تو اروپا! ثانیا من بیشتر از همه چیز انگیزه دارم که بیام و دوباره نشون بدم همون بازیکن آماده ای ام که قبلا بودم و واسه رسیدن اون روزی که بیام دارم لحظه شماری میکنم!
لوییس: که اینطور! باشه! من با برابچ صحبت میکنم که سر قضیه تو هماهنگ باشن! البته خود منم شاید فصل آینده نباشم، اما خب هدف عزت بارساس و اگه اومدن تو باعث بشه تو سطح اول دنیا باشگاه موفقی بمونیم بود و نبود من دیگه مهم نیس
نیمار: به همین راحتی جا زدی حاجی؟!؟ کجا بری آخه؟!؟ کی بهتر از تو رو بخوان بیارن!؟! بیخیال مزخرف نگو! تو تا چندسال دیگه ام همینجا میمونی و جایی نمیری و با من و لئو تاریخ سازی میکنی
سوارز: این آرزوی قلبی منه نِی! اما هیچکی نمیدونه تو آینده چه اتفاقی میفته و منم نمیخوام برای باشگاه تبدیل به یه موجود مزاحم و بدرد نخور بشم!
نیمار: ولی لوییس...:(((
تا پایان فصل بعد این داستان ادامه دارد